در مناقشات داغ این روزها پیرامون همراهی روسیه با امارات در مساله جزایر سه گانه آنچه مغفول مانده این واقعیت است که امروزه روسیه روابط با امارات را واجد منافع و فرصتهای بیشتری میداند و معتقد است که به هر حال اگر هم در چنین مسائل اختلافی این گونه موضعگیری کند، منافعش با امارات را تضمین و پایدارتر میکند و در مقابل هم احتمالا آن را فاقد هزینه برای روابط خود با تهران میپندارد.
واقعیت این است که در دنیای امروزی سیاست، بازیگران به دنبال تحقق حداکثری منافع خود هستند و در مسائل اختلافی بینالمللی هم بیشتر به سمت طرفی غش میکنند که این منافع را بیشتر تامین میکند.
بیتوجهی به امر اقتصاد و سیاست خارجی توسعهگرا و اقتصادمحور در طول چند دهه متمادی موجب شده است که مزیتهای راهبردی بالقوه ایران به شکل مطلوبی فعلیت و عاملیت پیدا نکند و در نتیجه آن، منافع روابط با ایران چنگی به دل بازیگران خارجی نزند و از یک مزیت منفعتآور به دلیل تنشها و تحریمهای مستمر به تهدیدی برای اقتصاد این کشورها فرو کاسته شود. به تبع این وضعیت نیز بازدارندگی نرم کشور آسیب دیده است.
در نتیجه عدم ادراک اهمیت مولفه اقتصاد در ساخت قدرت و بازدارندگی در دنیای مدرن همچنان سیاستگذاری و سیاستورزی بر مدار مولفههای سنتی قدرت و غفلت از مولفههای نوین میچرخد؛ اما در مقابل، بازیگران عرب خلیج فارس در این چند دهه با درک مفاهیم و مولفههای نوین ساخت قدرت و بازدارندگی نرم، در نتیجه حکمرانی اقتصاد محور و توسعهگرا از منابع نفت و گاز به گونهای در عرصههای مختلف اقتصادی مزیتسازی کردند که امروز واجد مزیتهای غیر نفتی زیادی شدهاند که در ترازوی دیگر کشورها بر مزیتهای روابط با ایران میچربد.
بر این اساس هم این کشورها در کنار روابط تاریخی با بلوک غرب، روابطی را نیز به ویژه در دو دهه اخیر با قدرتهای دیگر از چین و روسیه و هند گرفته تا ژاپن و کره جنوبی پیریزی کردهاند. در واقع غافلگیر شدن از این روابط رو به رشد، ناشی از عدم شناخت واقعیتهای این منطقه در چند دهه اخیر و صرف شناخت از این کشورها و سیاستهای آنها در چارچوب پیشفرضهای تاریخی و کلیشهای چون وابستگی به غرب و آمریکا است؛ در حالی که آنها از ابتدای هزاره سوم آرام و پیوسته مناسبات خود را با چین، روسیه، هند و دیگر قدرتهای آسیایی از کانال اقتصاد توسعه دادند.
از این رو، روابط کشورهای عربی خلیج فارس با قدرتهای غیر غربی به ویژه چین، هند و روسیه از خاستگاه موازنهسازی منطقهای به نحوی است که اگر هم فردا روزی نفوذ و تاثیرگذاری آمریکا در خاورمیانه در حد قابل توجهی کاهش یابد و یا آمریکا کلا از منطقه خارج شود که بسیار بعید است، باز قدرتهای شرقی همان نقش آمریکا را در سطح منطقه در نتیجه منافع در هم تنیده دو سویه ولو به اشکال دیگری ایفا خواهند کرد.
نگاهی گذرا به حجم تجارت کشورهای عربی خلیج فارس با قدرتهای غیر غربی گواهی بر این مدعاست. به عنوان مثال، تجارت تنها امارات با چین در سال گذشته ۹۹ میلیارد دلار ـ چند برابر ایران ـ بوده و با هند نیز به ۸۵ میلیارد دلار رسیده است؛ در حالی که تجارت هند با ایران تنها ۵ میلیارد دلار است.
حجم تجارت امارات و روسیه هم در سال گذشته با رشد ۹۵ درصدی به حدود ۱۰ میلیارد دلار یعنی حدود سه برابر ایران رسید. ابوظبی بیشترین بهره را از جنگ اوکراین برده و از زمان شروع جنگ میزبان صدها میلیونر و سرمایهگذار روسیه بوده است. همچنین در حالی که مراودات تجاری ایران با ژاپن و کره جنوبی تقریبا به صفر رسیده، اما تجارت امارات با دو کشور به ترتیب به ۵۴ میلیارد دلار و ۵.۱ میلیارد دلار رسیده است.
امروز وقتی کشوری مثل امارات حجم تجارت خارجیاش ۵۹۹ میلیارد دلار یعنی شش برابر ایران است و اخیرا در فهرست موسسه بینالمللی توسعه مدیریت IMD صاحب لقب دهمین اقتصاد رقابتپذیر جهان شده و قطر و عربستان نیز در جایگاه دوازدهم و سیزدهم قرار گرفتهاند؛ در حالی که در آن نامی از چین و ژاپن و کره جنوبی نیست، طبیعی است که کشورها و قدرتهای بزرگ با هدف سهیم شدن در تجارت گسترده شیخ نشینها از جمله امارات، جذب سرمایههای کلانشان و کسب دوستی آنها رقابت و لو از کیسه ایران خرج کنند. همین رئیس جمهور کره جنوبی که در ژانوه گذشته به امارات رفت و از بن زاید قول سرمایهگذاری ۳۰ میلیارد دلاری گرفت، طی اظهاراتی در آنجا ایران را بزرگترین دشمن امارات خواند.
همین مزیتها و فرصتهاست که اخیرا برای پنجمین بار طی نه سال گذشته نخست وزیر هند را به امارات کشاند. از این جهت هم بعید نیست که هند نیز بعد از چین و روسیه در آینده مواضعی مشابه در خصوص مسائل اختلافی منطقهای اتخاذ کند.
از: ایران امروز