وقتی اسب شمر لعین شورشی میشود
عاشورا از زمان کورش!
در راستای تشویق ملت به غمپروری و عزاداری، وزیر اسبق ارشاد حکومت میکوشد عزاداری عاشورا را به یک آئین ملی ایرانی – و اگر رویش بشود، از زمان کورش هخامنشی – قلمداد کند.
«ملت ایران و همه شیعیان و بلکه مسلمانان با روشنبینی و آیندهنگری از عاشورا یک فرهنگ ساختهاند. نشانههای این فرهنگ در ادبیات و موسیقی و سنتهای عزاداری به روشنی دیده میشود»
به اینجای فرمایشات آقای مهاجرانی رسیده بودم که موبایلم زنگ «واتساپ» زد. نگاه کردم. ضبطی از صحنه تعزیه عاشورا بود. شمر ملعون رفته بود بالا بلندی داشت کرکری میخواند که اسبش را این پایبن شور حسینی برداشته بود و پریده بود روی اسب امام حسین علیه السلام، رها هم نمیکرد!
از آنجا که میگویند اسب حیوان باهوشی است، کاش میشد فرهنگ عاشورا را به این حیوان تعزیهای حالی کرد که وسط فرمایشات متین آقای مهاجرانی، ادای مدیرکل ارشاد گیلان را در نیاورد.
به گمانم تشکیلات ارشادی جا مانده از آقای مهاجرانی حالا باید علاوه بر گشت نهی از منکر، یک بودجه هم برای گشت «نهی از مذکّر» بگیرد.
خوشبختانه در این فاصله جوانکی بزور افسار اسب شمر لعین را کشید و برد و میتوانیم برسیم به نقل دیگری از آقای مهاجرانی:
«دیشب در مجمع اسلامی لندن، نشانههای این فرهنگ جلوهگر بود. با آراستگی تمام مجمع سیاهپوش شده بود، عزاداران حسینی از کودک و پیر و جوان همه سیاه پوشیده بودند.»
بله. این کودکان ارشاد شده بی خیال آنچه روان شناسان و تعلیم و تربیتیها میگویند از لحظهای که به دنیا میآیند و یاعلی میگویند علاقه شدیدی به پوشیدن لباس سیاه و شرکت در مراسم عزاداری محرم از خودشان نشان میدهند و حتی عشق میکنند که فرق سرشان را با قمه بشکافند یا در حالت قنداقی نقش علی اکبر و علی اصغر را بازی کنند و تیر مصنوعی به گلویشان بخورد و بی خبر از همه جا ونگ بزنند.
این جنغولک بازیها هیچ اثر بدی روی احساس و اعصاب و جان و روان بچهها نمیگذارد و در آینده اختلالی در رفتارشان ایجاد نمیکند. این بچهها وضعشان یک درجه از اسبهای تعزیه بهتر است که والدینشان همراه است.
یک جا خواندم که اسب بدبخت را چند روز در تاریکی مطلق نگه میدارند تا روز عاشورا در کربلای تعزیه از چشمانش اشک بیاید. انجمن حمایت از حیوانات کجاست؟ نمیدانم در عاشورای ایران چقدر کاه و یونجه به اسبهای عزادار میدهند اما در عاشورای لندن: «در پایان به همه عزاداران قیمه امام حسین دادند.» به نوشته آقای مهاجرانی و ادامهاش:
«نمیدانم دقت کردهاید، این قیمهها مزه دیگر و عطر دیگری دارد! با همیشه فرق دارد. همین نذریها ممکن است کوچک به نظر برسد، اما نشانههای یک فرهنگ است»
بله. من دقت کردهام. مزه دیگرش مال مفت بودنش است اما نشانههای فرهنگ، بازمانده از زمانی است که غذا نذر فقرا و گرسنگان میکردند نه حالا که دو دستی تقدیم به آدمهایی میکنند که از عرب و عجم حقوق میگیرند و قیمه مفت که سهل است، حق زن صیغهای و دکل نفتی هم اگر گیرشان بیاید، بالا میکشند. آن هم در لندنی که هیچکس گرسنه نمیماند. اینها اگر شعور میداشتند اقلاً به آن بچههای سیاهپوش بدبخت مکدونالد میدادند نه قیمه امام حسین.
***
از: ایندیپندنت