دوستی قدیمی تلفن کرده میپرسد نظرت در مورد “میثاق حق زندگی چیست؟ ” میگویم معلوم است. دفاع از میثاقی در راستای دفاع از حق انسان ایرانیست که چهل واندی سال است توسط رژیمی خود کامه پایمال میگردد.
میگوید میبینی هنوزمرکبش خشگ نشده چه کشمکشی بین امضا کنندگان راه افتاده است. آقای دوشوکی نقد مفصلی نوشته. تعدادی امضای خود را پس گرفتهاند.
میگویم تواز من در مورد روح حاکم بر فضائی که ضرورت چنین میثاق واتحاد عملی را باعث گردیده میپرسی؟ نه از بر خورد افرادی مانند آقای دوشوکی که من هرگز نوشتهای وصل کننده و هموار کننده راه وحدت و دوستی از ایشان ندیدهام. هر دیکی که برای ایشان نجوشد وبا نظر ایشان که محور آن خود ایشان باشد غل نزند. مورد تائید خاطر مبارکشان نیست و حتما موش مردهای بداخل آن دیک میاندازند. برای من اصلا مهم نیست!
میدانی برای من مهم نیست که چه کشمکشی توسط چه کسانی واز چه زاویهای بر سر این میثاق که من با بند بند آن از نظر محتوائی موافق هستم! صورت میگیرد. من ازهر قدمی از طرف هر حزب، هرسازمان وهر فرد که در راستای مبارزه با جمهوری اسلامی ودفاع از حقوق پایمال شده ملتی سخت رنج دیده، که حقوق اجتماعی و انسانیش پایمال گردیده است! بر داشته شود. استقبال میکنم. حتی اگر حتی طرح بحثی باشد در دفاع ازوحدت برای مبارزه در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی.
بیانیهای با نام میثاق این کلمه وحدت بخش و امید وار کننده از طرف تعدادی جریانهای سیاسی در جهت یک همکاری برای دفاع از حق یک ملت منتشر گردیده است. “گروههای سیاسی امضا کننده این میثاق، ارکان اصلی تعهد خود به مردم ایران را «حقِ داشتن حق، منتزع از گرایش سیاسی، گرایش دینی، گرایش جنسی، گرایش عقیدتی و تعلق فرهنگی، زبانی و ملیتی»؛ «منع مطلق اعدام»؛ «منع مطلق شکنجه جسمی و روانی»؛ و «پایبندی به رویهی قضایی عادلانه، شفاف و شکایتپذیر، بدون هیچ استثنایی» اعلام کردهاند. “من چگونه میتوانم موافق چنین تلاشی نباشم؟
تنگ چشمان نظر به میوه کنند. ما تماشا گران بستایم. از نظر من هر گامی که در جهت وحدت نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی بر داشته شود که هدفش نه تضعیف نیروی مخالف دیگر و بستن دروازهها برروی آنها! بلکه جستجو در راستای یک هم گرائی و هم گامی حتی شده برای مقطعی کوتاه باشد. قابل تقدیر است و باید حمایت کرد.
بر نکات مثبت و مشترک آن تاکید نمود و در جهت رفع نکات منفی آن ونزدیک کردن راهها و هموار کردن آنها برای عبور نیروهای خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی تلاش کرد.
وظیفه هر جریان، سیاسی هر کنشگر سیاسی، اجتماعی دمیدن نفس گرم بر پیکر ملتی است که در زمستان سرد ناشی از هجوم سرمای سخت جانسوزو منجمد کننده جمهوری اسلامی یخ زده است. نفسی گرما بخش، روح افزا، امید آفرین که یخها را آب کند. طراوت و شهد بهاری را در رگهای خشگ شده از سرمای حاصل ازحکومت اسلامی را در روح و جسم ملت جاری سازد.
شکل گرفتن چنین اتحادی که مبنی آن دفاع از حق انسانی است! منتزع از هر گرایش… تلاشی است مثبت که در بطن خود راه همکاری با تمام جریانهای مخالف جمهوری اسلامی و پایبند به حقوق دمکراتیک مردم را در خود دارد. از این رو میتواند با برخوردی سازنده با روح وصل کرد ن و تلاش برای گسترش دامنه اتحاد آزادانه جریانها حول حق انسانی هر شهروند ایرانی پایههای یک اتحاد عمل گسترده را فراهم سازد. میگوید براستی چنین فکر میکنی؟ این که امضای طرفداران آقای رضا پهلوی بعبارتی امضای ایشان در همراهی با چنین میثاقی در پای آن دیبده نمیشود برای تو مهم نیست؟ میگویم چراکه نه! آرزوی من شکل گرفتن چنین پیمان گستردهای است. امید وارم با سعه صدری که میثاق بر پایه آن نوشته شده در تداوم کار هم رائی و هم گامی تمامی اپوزیسیون را فراهم سازد. چرا که شاه بیت آن دفاع از حق انسانیست. هیچ طرفی با هیچ بهانهای نمیتواند این حق را زیر سئوال ببرد و انحصاری خود کند.
میگوید این حاشیههای ایجاد شده! این پیوستن و بریدن برخی جریانها در آغاز کار، این حرف و حدیثها پیرامون کشمکش در پشت صحنه برای تو مهم نیست؟ میگویم نه! نمیدانم کی ما قادر خواهیم شد فارغ از منیتهای شخصی و برداشتهای خام فردی، به مختوا وتلاش جمعی که با هدف وحدت و دفاع از حق پای در میدان نهادهاند بر خورد کنیم؟ وظیفه من، وظیفه تو، تلاش هریک از ما تلاش پیگیراست برای وصل کردن! نی برای فصل کردن.
ابوالفضل محققی
از: گویا