جناب اقای دکتر محمدعلی زلفیگل
وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری
سلام بر شما
در روزهای اخیر تصویر نامهی محرمانهای به تاریخ ۲۰ دیماه ۱۴۰۱ در فضای مجازی در حال چرخش است که نشان میدهد وزیر محترم کشور از رئیس محترم جمهوری خواستار صدور دستور برای شروع «طرح زیربنایی و انقلابی جهت تحول ساختاری در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی» شده است. برای من عجیب این است که با گذشت چندین روز، هنوز هیچ دستگاه رسمی در مورد صحت این نامه اظهار نظر نکرده است و به همین علت فضای ابهام، شایعه و نگرانی در این زمینه در جامعه علمی کشور در حال گسترش است.
شایسته است و انتظار میرود که حضرتعالی و وزیر محترم بهداشت به عنوان مدیران دو «سازمان حاکمیتی» که مسئولیت اصلی آنها نظارت بر سازوکارها و استانداردها و رویههای حرفهای نظام علمی کشور است نسبت به صحت یا عدم صحت چنین نامهای حساس بوده و نیز به جامعه علمی کشور اطلاع رسانی کنید. خود من در چند روز گذشته در معرض پرسش دهها نفر از همکاران دانشگاهی بودهام که جویای آگاهی و خواستار اقدامی صنفی در این زمینه بودهاند.
آگاهی از صحت این نامه از آن رو برای همکاران دانشگاهی اهمیت دارد که اگر درست باشد به معنی نوعی کودتا از سوی بخش امنیتی نظام سیاسی علیه نظام علم است. در این صورت همانگونه که در حوزه سیاست، کودتا موجب سلب مشروعیت نهاد دولت میشود و از آن پس اعمال حاکمیت جز با زورِ خشونت و سرنیزه مقدور نیست، در حوزه علم نیز کودتا موجب سلب مشروعیت از سازمانهای بالادستی ناظر در نظام علم میشود و آنگاه دیگر مدیریت در نظام علم جز با اعمال زور عریان و خشونت امکانپذیر نخواهد و این به منزله درهمریزی نظام علم است.
مستحضرید که وزارت علوم یا دانشگاه، خودشان نظام علم نیستند، آنها سازمانهای حاکمیتی هستند که به عنوان نماینده حکومت برای ساماندهی و نظارت بر فرایندهای حرفهای نظام علم تاسیس شدهاند. چنین سازمانهایی حق ندارند سازوکارهای درونی و حرفهای نظام علم را مختل کنند. رابطه وزارت علوم با نظام علم مثل رابطه وزارت اقتصاد با نظام اقتصادی است. بانک مرکزی، گمرک، سازمان بورس، اداره دارایی و دیگر نهادهای وابسته به وزارت اقتصاد، سازمانهای دولتی هستند که کارشان انتظام بخشی به فعالیت بنگاهها و نهادهای مختلف دولتی و بخشخصوصی در درون نظام اقتصاد است. عیناً همین وظیفه را وزارتخانههای علوم و بهداشت و دانشگاهها در قبال نظام علم دارند. روشن است که اگر وزارت اقتصاد تصمیم بگیرد خارج از سازوکارها و قواعد حرفهای بازار، فعالیت بنگاهها و کارآفرینان موجود را به بهانههای مختلف مختل کند، یا آنها را تعطیل و از عرصه اقتصاد اخراج کند و سپس تعداد زیادی بنگاه جعلی یا آدم غیرحرفهای را که صلاحیت و مهارت لازم برای تولید و کارآفرینی ندارند، تحت عنوان کارآفرین، وارد اقتصاد کند، سازوکارهای اقتصادی در بورس، تجارت و بازارهای دیگر فرو میریزد و اقتصاد گرفتار بحران و بیثباتی و حتی فروپاشی میشود (وضعیتی که هماکنون نیز تا حدودی با ورود نهادهای نظامی و انتظامی به اقتصاد رخ داده است).
به همان ترتیب نیز تزریق مکانیکی استادان جعلی، خارج از سازوکارهای نظام علم، به درون نظام علم موجب درهمریزی این نظام میشود. نظام علم باوجود این همه مداخله دولتی در چهل سال گذشته همچنان تا حد قابل قبولی، و نه البته مطلوب، پویایی خود را حفظ کرده است (گرچه «درجه زنده بودن» نظام علم در ایران در مقایسه نظام علم جهانی بسیار پایین آمده است). اکنون چنین حرکتی به منزله شلیک نهایی به مغز نظام علم است و نظام علم فروخواهد ریخت. تزریق ۱۵ هزار هیئت علمی به دانشگاهها در فرایندی خارج از فرایند حرفهای تعریف شده موجود، مثل این است که وزارت اقتصاد ۳۸۰ هزار کسبوکار و شرکت و بنگاه اقتصادی به صورت جعلی و خارج از فرایند حرفهای بازار، وارد اقتصاد کند. آیا چنین اقدامی موجب فروریختن اقتصاد نخواهد شد؟
طبق نامه منسوب به وزیر کشور، کمیسیون دانشجویی معاونت سیاسی وزارت کشور مامور بررسی و ارایه پیشنهاد در این خصوص به شورای امنیت شده است. این خود نشان از این دارد که اتاق فکر چنین حرکتی اصولا به صورت غیرحرفهای و خارج از نظام علم و در یک نهاد سیاسی-امنیتی شکل گرفته است. جناب آقای وزیر، ما انتظار داریم که اگر چنین نامهای صحت دارد به ما توضیح دهید که در جلسه شورای امنیت کشور که طبق محتوای نامه، حضرتعالی هم در آن حضور داشتهاید، «شما در برابر چنین حرکتی چه دفاعی از نظام علم کردهاید؟».
همین اکنون نیز فشارهایی که این دوسال گذشته بردانشگاه آمده دانشگاه را به مرز خفقان رسانده است. ما دو سال است که شاهدیم به صورت خزنده و بیسروصدا استادان جوان غیرهمسو، قراردادشان تمدید نمیشود یا در حالت معلق و بدون افزایش حقوق سالیانه نگهداشته میشوند؛ تعداد زیادی از استادان جوان و دانشمند به علت فشارهای مختلف، خودشان دانشگاه را رها کرده یا مهاجرت کردهاند؛ انتخابات مدیریت گروه در برخی دانشگاهها باطل و در مواردی استادان سابقهدار بر خلاف رویه تاریخی، صلاحیتشان برای مدیریت گروه رد شده است؛ فرایند جذب هیات علمی کاملا شکل صوری گرفته است و همه تصمیمات اصلی برای جذب از گروه آموزشی و دانشگاه به مرکز منتقل شده است. همچنین از یک سو در برخی از دانشگاهها مشاهده شده است که خارج از رویه پذیرفته شده جذب استاد، افرادی به مدیرگروه معرفی شده و از مدیرگروه خواسته شده که برای آنها درس بگذارد و از سوی دیگر فرایند رسمی جذب عملا مختل یا از مسیر معمول خود خارج شده است. خود من شاهد بودهام که تعدادی از دانشآموختگان نخبه علم اقتصاد که متقاضی هیات علمی بوده اند عملا پس از آن که چندین بار برای مصاحبه به دانشگاههای مختلف دعوت شدند و با وجود مصاحبههای خوب، پذیرش نشدند، ناامیدانه تلاش برای عضویت هیئت علمی را رها کردند و هم اکنون به صورت حسابدار در یک خواروبار فروشی، یا صندوقدار در یک بانک، یا کارمند ساده در یک شرکت فعالیت میکنند.
این فرایند البته از زمان دولت نهم و دهم شروع شد که صدها استاد برجسته دانشگاه را به بهانههای مختلف بازنشسته کردند و کیفیت نهاد علم را وارد فرایند نزولی کردند. البته آنها فرصت نکردند آن سه هزار بورسیه محرمانه را (که درنامه منتسب به وزیر کشور هم به آن اشاره شده است) در آن دوره وارد نظام علم کنند. اما اکنون به نظرمیرسد همان فرایند در دوره جدید شکل تازه و تهاجمیتری به خودش گرفته است و به نظر میرسد اکنون وارد مرحله پاکسازی استادان رسمی جوان هم شده است. فرایندی که دیگر از جنس نزول کیفیت نیست بلکه منجر به سقوط خواهد شد. همین ماه گذشته دو نفر از همکاران دانشمند، محبوب و پرتلاش مرا، با جوسازی و اتهاماتی عجیب از دانشگاه اصفهان تعلیق کردهاند. این که چنین اقدامی با نوعی همکاری و هماهنگی جدی بین نهادهای غیر علمی خارج دانشگاه، بخشهای غیرعلمی داخل دانشگاه و همراهی و جوسازی معدود استادان دارای رانتهای خاص شکل گرفته است نشانه یک طرح هماهنگ برای هجومی تازه به استادان مستقل و به ساحت نظام علم است. به گمان من این برای دانشگاه یک نشانه و نماد خطرناک است که استادان خاصی که به طور جدی درپی تعلیق همکارانشان هستند، کسانی هستند که پایینترین ارزیابیهای دانشجویی از نظرکیفیت تدریس را داشتهاند و حتی برخی کلاسهایشان به علت عدم استقبال دانشجویان تکمیل و تشکیل نمیشده است و در مواردی نیز در معرض اخطار برای توقف تدریس هم قرار گرفتهاند.
دراینجا از همکاران محترم دانشگاهی خود در سراسر کشور درخواست میکنم هم نمونههای برخوردهای غیرعلمی برای حذف استادان غیرهمسو و هم نمونههای تزریق یا جذب نیروهای جدید به دانشگاه، از طریق مسیرهای موازی و خارج از رویه پذیرفته شده علمی را، با حفظ حریم خصوصی آنها، به جامعه دانشگاهی گزارش و معرفی کنند تا وجدان عمومی جامعه علمی بتواند ارزیابی دقیقتری از فرایندهای پنهانی که به صورت خزنده ساحت نظام علم را نشانه گرفته است، داشته باشد. ما تاکنون خوش خیالانه گمان میکردیم تمام این رویههای جدید و خلاف سنت دانشگاهی طبیعی است و به اقتضای مشکلات موجود است یا به علت کاهش تعداد دانشجوی ورودی در دانشگاهها رخ داده است؛ اما اکنون متوجه شدهایم که مساله، کاهش نیاز به هیئت علمی نیست بلکه طرح تازهای برای پاکسازی مجدد نظام علم در دستور کار است و درواقع همان طرحی که در نامه منتسب به وزیر کشور به آن اشاره شده عملا و به طور خزنده در حال اجراست. بنابراین در صورت صحت نامه منتسب به وزیر کشور، به نظر میرسد نوعی انقلاب فرهنگی دوم از سال ۱۴۰۱ علیه نظام علم شروع شده است و اکنون دارد وارد مراحل عملیاتی تهاجمیتر و آشکار خودش میشود. اما فراموش نمیکنیم که مثل همه پدیدههای دیگر تاریخ، انقلاب فرهنگی اول، نوعی تراژدی بود و این دومی قطعاً کمدی خواهد بود.
چرا کمدی؟ چون این شیوه تسخیر دانشگاهها، یا پیشاپیش شکست میخورد، یا اگر هم موفق شود دانشگاه را به بهشت کوتولهها تبدیل خواهد کرد و آنگاه دانشگاه مرجعیت خود را از دست خواهد داد. امروز همچنان دانشگاههای داخل بویژه دانشگاههای برجستهای مثل تهران، شریف، علامه طباطبایی، شهید بهشتی، اصفهان و … مرجعیت علم را در ایران حفظ کردهاند. وقتی آنها را به بهشت کوتولهها تبدیل کنند مرجعیت این دانشگاهها از دست خواهد رفت و آنگاه مرجعیت علم نیز از داخل کشور به خارج منتقل خواهد شد. همان بلایی که پیشتر بر سر صداوسیما آورده شده؛ یعنی آنقدر محدودیت و سانسور بر آنها اعمال شد تا تبدیل به بهشت کوتولهها شد و سپس مرجعیت این حوزه به رسانههای فارسی زبان خارج از کشور منتقل شد.
کسانی که قرار است در این فرایند نیز به درون نظام علم تزریق شوند باید بدانند که آنان از همان آغاز به عنوان «بِرَند فِیک» (مارک جعلی) شناخته خواهند شد و بخشهای واقعی و میدانی نظام علم آنها را طرد خواهند کرد وهیچگاه اعتبار علمی واقعی به دست نخواهند آورد. بنابراین انرژی و سرمایه و عمر خود را وارد چنین بازیای نکنند. این قاعده بازار است که «برند فیک» حتی اگر بهترین و پرکیفیتترین محصولات را هم تولید کند از سوی متقاضی، وازده میشود و هیچگاه به بازیگری معتبر در بازار تبدیل نمیشود. تجربه دانشگاه امام صادق دربرابر شماست. ممکن است تدریس در دانشگاه امام صادق با استانداردهای علمی انجام شود، اما این دانشگاه نتوانست مرجعیت علمی پیدا کند. حتی برخی فارغ التحصلان آن دانشگاه با آن که درسشان را خوب خوانده بودند و پژهشگران قابلی هستند، اما هرگز مرجعیت نیافتند. در مورد شما نیز چنین خواهد شد. جامعه علمی دانشگاههایی که با رانت خاص فعالیت میکنند یا کسانی که با فرایند انحصاری و رانتی به عنوان هیئت علمی وارد دانشگاه میشوند را به صورت غیررسمی طرد و تنها میکند و تعامل آزاد علمی با آنها شکل نمیگیرد و همین موجب عدم رشد آنها و عدم مرجعیت آنها میشود.
جناب وزیر! گرچه ما سالهاست همکاریم اما اجازه بدهید امروز یعنی ۲۸ مرداد که سالگرد آن کودتای ننگین است من به عنوان یک نماینده فرضی از نهاد علم از شما به عنوان نماینده نهاد قدرت با صدای بلند بپرسم آیا میدانید که در طول تاریخ هیچ نهاد قدرتی نتوانسته است با کودتا بر نهاد علم پیروز شود؟ چنین راهی بر شاخ نشستن و بن بریدن است. آقای وزیر برخورد حذفی نهاد قدرت با نهاد علم مثل این است که بیماری گمان کند اگر داروی تلخ را، به جرم آنکه تلخ است، از شیشه بیرون بریزد و آن را با شربتی شیرین پر کند، شفا مییابد. باور کنید بیماری، سختتر و لاعلاجتر میشود. فقط یادآوری میکنم که تمام بحرانهایی که اکنون نظام سیاسی در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی با آن روبهروست ناشی از این است که در این چهار دهه، نهاد قدرت، نهاد علم را یا نادیده گرفته یا منکوب و سرکوب کرده است! به مصلحت نهاد قدرت است که به جنگ حقیقت نرود و از تحقیر و تضعیف نهاد علم دست بردارد.
در هر صورت برای من و بسیاری دیگر از همکارانم بسیار مهم است که در مورد صحت این نامه، وزارت علوم رسما اظهار نظر کند و من بسیار امیدوارم کذب محض باشد. نیز انتظار دارم دولت بهطورکلی و حضرتعالی بهطورخاص تا قبل از شروع سال تحصیلی جدید در این زمینه توضیحات روشنگر و اطمینان بخشی ارایه کنید و اجازه ندهید دانشگاهها با چنین فضای نگرانی و ابهام و بیاعتمادی وارد سال تحصیلی جدید شوند. و البته مستحضرید که سکوت و عدم پاسخگویی دولت و وزارت علوم به این پرسش، نه تنها به منزله صحت نامه یاد شده تلقی میشود بلکه به گمانهزنیهای جدید دامن میزند.
از خداوند کریم برای ملت بزرگ ایران صبر شادمانه و برای ایران عزیزمان عاقبت بخیری طلب میکنم.
محسن رنانی / استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
از: وبسایت نویسنده