“بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم”
ما آمدن بهار و آغاز سال ۱۳۹۳ را به همه ایرانیان در سراسر گیتی شادباش می گوییم و آرزو می کنیم که سالی سرشار از سلامتی و آرامش و آسایش، در زیر سایه عدالت و برابری و آزادی را شاهد باشیم. سالی که در آن هیچ نشانه ای از فقر و تبعیض و نابرابری، ظلم و بی عدالتی و زندان و حبس و شکنجه و قتل و کشتار و اعدام نباشد.
سال ۹۲ را در حالی به پایان می رسانیم که همه تحلیل گران از نظر اقتصادی سال آینده را سخت ترین سال در طول ۳۵ سال اخیر برای طبقات محروم جامعه پیش بینی کرده اند و از هم اکنون هشدار داده اند و هر سال می گوییم دریغ از پارسال، در حالی که می دانیم سال ۹۲ نیز سال بسیار سختی برای مردم محروم کشورمان بود.
در سال ۹۲ شاهد طرح ها و لوایح و تصمیماتی بودیم که زندگی خصوصی زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه را به شدت تحت تاثیر قرار داد و به مخاطره انداخت. طرح ها و لوایحی از قبیل ازدواج سرپرست با فرزند خوانده و طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده که در این طرح وظیفه زن با تاکید بر فرزندپروری در همسری و مادری خلاصه می شود و زنان مجرد را از اشتغال کنار می زند و آنان را به خانه نشینی سوق می دهد. در عین حال بودجه ی کنترل جمعیت تبدیل به باروری شد و لوازم پیشگیری از بارداری نایاب شد. در کنار این ها بخشنامه ها و مصوبات بسیاری بر ضد زنان تصویب شد که همه این مصوبات به زنانه شدن فقر انجامید و زندگی زنان و به تبع آن فرزندان آن¬ ها را در تنگنای بیشتر قرار داد و می دهد.
سال ۹۲ را باید سال افزایش اعدام ها (بیش از ۶۵۰ اعدام اعلام شده که بیش از ۶۰ نفر در ملاء عام اغدام شدند.) و بازداشت ها و فشارهای بیش از پیش بر مردم دانست. سالی که علیرغم وعده های انتخاباتی حسن روحانی، نه تنها آزادی بیان و عقیده به وجود نیامد، بلکه فقط در طول چهار ماه اخیر ۳۵ روزنامه نگار و ۷۶ فعال اینترنتی به اتهام های مختلف بازداشت شده اند. سالی که نه تنها وعده آزادی زندانیان سیاسی عملی نشد، بلکه زهرا رهنورد، میر حسین موسوی و مهدی کروبی نیز آزاد نشدند و علیرغم بیماری، امیدی هم به آزادی آن ¬ها نیست. سالی که فشار به فعالان سیاسی و حقوق بشری، گروه ¬های قومی و نژادی و مذهبی (از قبیل کردها، عرب ها، بلوچ ها، دراویش و بهاییان)، زنان، کارگران، دانشجویان، و وکلا و روز نامه نگاران افزایش یافته و هیچ نشانه ای از بهبود شرایط وجود ندارد.
در سال ۹۲ شاهد نقض گسترده حقوق بشر به ویژه در مورد زندانیان بودیم به نحوی که زندان ها را تبدیل به قتل گاهی برای همه زندانیان کرده اند و این امر باعث افزایش نگرانی خانواده ها برای جان عزیزان زندانی شان شده است. در کنار آن تبعید زندانیان سیاسی به زندان های دور افتاده در شهرهای دیگر باعث شده که هم زندانی از دیدار سی دقیقه ای هفتگی خانواده محروم شود و هم درد و رنجی دو چندان بر خانواده تحمیل گردد که گاهی جان شان در مسیر رفت و بازگشت به خطر می افتد یا از دست می رود. نمونه اش کشته شدن مادر و همسر امیررضا (پیمان) عارفی است که بسیار دردناک بود. در همین حال کمبود امکانات اولیه در زندان ها، وضعیت زندانیان را به مرز فاجعه باری رسانده است. به گونه ای که هر روز شاهد افزایش بیماری های خطرناک در زندان های مختلف کشور هستیم که از امکانات دارو و درمان کافی نیز محروم هستند. زندانیان مجبور می شوند هزینه های بهداشتی و غذایی را خود تامین کنند. این تحمیل بار مالی اضافی بر دوش خانواده زندانیان است، نمونه اش وضعیت رضا شهابی است. هم چنین مرخصی های نوروزی زندانیان سیاسی لغو و آن دسته از زندانیانی که در مرخصی به سر می بردند برای بازگشت به زندان احضار شدند. این تصمیم سبب می شود هم زندانی و هم خانواده های آن ها آسیب ببینند. برای نمونه می توان از حکیمه شکری نام برد که قرار بود به مرخصی بیاید. او به خاطر حمایت از مادران داغدار و در همراهی با مادران پارک لاله به سه سال حبس محکوم شده بود و از مهرماه سال ۱۳۹۱ برای گذراندن حبس در زندان اوین است.
این فشار و در تنگنا قرار دادن مردم در شرایطی است که سال ۹۲، سال دزدی ها و اختلاس های میلیاردی و کاهش شدید قدرت خرید مردم و زیر خط فقر رفتن بسیاری از مردم بود و شاخص فلاکت شامل حال بسیای از مردم شد.
در سال ۹۲ همانند سال های قبل حق خانواده کشته شدگان و دیگر آسیب دیدگان باز هم نادیده گرفته شد و پاسخی مبنی بر چرایی و چگونگی کشتارها به آن ها داده نشد. با این که بسیاری از خانواده ها هم چنان پیگیر قتل های فردی و گروهی انجام شده توسط عوامل حکومت هستند و مرتب افشاگری می کنند، حتی به شکایت های آنان پاسخی داده نشده است، نمونه اش وضعیت ناروشن سعید زینالی است که علیرغم پیگیری های مداوم مادرش(اکرم نقابی)، پس از پانزده سال بی خبری، هنوز پاسخی به این خانواده نداده اند. در مورد کشته شدگان سال ۱۳۸۸ به بعد نیز می توان به دو نمونه از خانواده های پیگیر از جمله شهناز اکملی مادر مصطفی کریم بیگی و گوهر عشقی مادر ستار بهشتی اشاره کرد که علیرغم پیگیری های مداوم آن ها، هنوز هیچ پاسخی مبنی بر چرایی و چگونگی کشته شدن فرزندان شان به این خانواده ها نداده اند. خانواده های کشته شدگان اخیر هر گاه به بهشت زهرا یا دیگر گورستان های تهران و شهرستان ها می روند، به ویژه در روزهای خاص که مراسم دارند یا پنج شنبه آخر سال، نیروهای امنیتی هم حضور دارند و نمی گذارند که آزادانه مراسمی برگزار کنند. خانواده کشته شدگان دهه شصت را نیز دایم مورد اذیت و آزار قرار می دهند و پس از این همه سال هنوز آن ها را از اولیه ترین حق شان برای برگزاری مراسم آزادانه در خاوران یا در محل های عمومی و گاهی منازل خصوصی محروم می کنند. امسال نیز خانواده ها در آخرین جمعه سال به خاوران رفتند و فقط تعداد محدودی که صبح زود رفته بودند، توانستند به قطعه کشته شدگان وارد شوند و گل های خود را بیافشانند. لباس شخصی ها تعداد زیادی از خانواده ها را از رفتن بر سر گور عزیزان شان محروم کردند و با تحقیر و توهین دسته های گل منصوره بهکیش را به عمد گرفتند و گردن گل ها را شکستند و روی خاک کشته شدگان انداختند و زیر پا له کردند. این حرکت آزار دهنده را در جلوی تعداد زیادی از خانواده های کشته شدگان و بهایی ها انجام دادند که با اعتراض خانواده ها مواجه شدند، ولی با تهدید به بازداشت، همه را به بیرون از گورستان فرستادند و دوباره درب خاوران را علیرغم این که نیروهای جدیدی وارد می شدند، بستند. این هم تنها یک نمونه از رفتار وحشیانه حکومت با خانواده های کشته شدگان است.
در سالی که گذشت مردم و فعالان سیاسی و مدنی و خانواده های آسیب دیده تلاش زیادی کردند تا صدای دادخواهی خود را به اشکال مختلف بلند کنند و به سراسر دنیا برسانند. اعدام های بی رویه باعث شد که جدیت بیشتری برای لغو مجازات اعدام صورت گیرد و گروه های مختلف ایرانی داخل و خارج از کشور به طور فعال به این ابتدایی ترین حق انسان که حق زندگی است بپردازند. ما نیز از سال ۱۳۸۹ لغو مجازات اعدام را جزو خواسته های خود قرار داده و همواره در مورد خطر اعدام های بی رویه هشدار داده ایم و در این زمینه افشاگری و کار فرهنگی کرده ایم. در مصاحبه هایی که انجام دادیم نیز یکی از پرسش های اساسی ما نظرخواهی در مورد لغو مجازات اعدام بود که همه دادخواهان به اتفاق موافق لغو مجازات اعدام بودند. در سال گذشته که اعدام ها شدت گرفت، فعالان زیادی را به فعالیت گسترده در این زمینه سوق داد، از جمله گروه لگام است که با شعار لغو گام به گام اعدام پا به عرصه وجود گذاشت. همگام با فعالیت برای لغو مجازات اعدام، فعالیت برای آزادی زندانیان سیاسی نیز سال هاست که جزو خواسته های ما و تمامی فعالان سیاسی و اجتماعی بوده است. در کنار آن زندانیان آزاد شده نیز تلاش کردند تا صدای هم بندی های سابق خود را به گوش همگان برسانند و شعار آزادی کلیه زندانیان سیاسی را بدل به خواستی همگانی کنند. در داخل زندان ها هم زندانیان سیاسی با حمایت یکدیگر به هر شکل که می توانستند از قبیل اعتصاب غذا صدای اعتراض خود را بلند کردند تا شاهد آزادی هم بندان بیمار خود باشند، نمونه اش اعتصاب غذای زندانیان گوهردشت است.
ما مادران پارک لاله ضمن تاکید همیشگی خود بر سه خواست آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ لغو مجازات اعدام و محاکمه و مجازات آمران و عاملان جنایت های صورت گرفته در طول دوران حکومت جمهوری اسلامی؛ اعتقاد عمیق داریم که بدون آزادی بیان، اندیشه و مذهب و جدایی دین از حکومت، نمی توان به آزادی واقعی دست یافت. ما ضمن اعلام همبستگی با همه مردم ایران، اعلام می کنیم که هم¬ چنان صدای دادخواهی خانواده های کشته شدگان و زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم و تلاش می کنیم که با بالا بردن آگاهی خود بحث های دادخواهی را به میان خانواده ها ببریم و روند دادخواهی را در جامعه مستحکم تر کنیم.
در پایان، یک ¬بار دیگر سالی سرشار از امید و توان حرکت برای دادخواهی و ساختن دنیایی انسانی را برای همه مردم ایران آرزو می کنیم.
هر روزتان نوروز باد
نوروزتان پیروز باد
مادران پارک لاله ایران
29 اسفند ۱۳۹۲
http://www.mpliran.org/2014/03/blog-post_20.html