پرستو فروهر و روایت تناقض های یک جامعه پیچیده

جمعه, 1ام فروردین, 1393
اندازه قلم متن

parastoo-foruhar

محمد عبدی

شاید اگر آن روز پدر و مادر پرستو فروهر، در قتل های زنجیره ای آنچنان ددمنشانه به خاک و خون کشیده نشده بودند، پرستو فروهر امروز راه دیگری را در آثارش به عنوان یک هنرمند تجسمی دنبال می کرد.

امروز اما با هنرمندی روبرو هستیم که تقریباً راه را بر انتزاع می بندد و مسائل اجتماعی و سیاسی امروز ایران را به جزء غیر قابل تفکیکی از آثارش بدل می کند.

اگر قائل به عنوان «هنرمند اجتماعی» باشیم، فروهر – خوب یا بد- هنرمندی اجتماعی است؛ که این البته بخودی خود امتیاز مثبت یا منفی ای در کارنامه اش نیست، چرا که نوع برخورد با مسائل و بیان آنهاست که هنرمند را متمایز می کند.

نمایشگاه تازه فروهر در لندن با عنوان «مرا ببوس» (که تا بیست و هشتم مارس ادامه خواهد داشت) ادامه دغدغه هنرمندی است که به شکل دیگری به سنت های رایج در جامعه نگاه می کند و می خواهد شکل دیگری از آن را عرضه کند.

فروهر پیشتر هم با پارچه های عزاداری کار کرده بود، این بار اما چیزی که خودش «فرهنگ بصری پاپ» می نامد شکل دیگری یافته اند: نوعی کولاژ و تکه دوزی که در آن نقش و نگارهای این پارچه ها بریده و دوباره کنار هم گذاشته شده اند و مفهوم تازه ای خلق کرده اند.

فروهر به رنگین شدن این پاچه ها در طی سال های اخیر توجه نشان داده و از رنگ های شاد و روشن این روزها- در برابر رنگ های سیاه سابق- استفاده می کند تا تضادهای جامعه ای پیچیده را به نمایش بگذارد.

مایه اصلی نمایشگاه پرداختن به همین تضادها و تناقض هاست: این پارچه ها برای عزاداری به کار می روند اما در فرهنگ امروز بسیار رنگی و حتی دلنشین شده اند. همین تناقض را می توان به کل مراسم عزاداری های مذهبی در ایران تشبیه کرد که در غالب موارد بر خلاف ذات اولیه اش، به وسیله و فرصتی برای تفریح ، دوست یابی و خودنمایی بدل شده است.

فروهر این تناقض را با جمله مشترکی که بر همه آنها حک کرده، برجسته تر می کند:«مرا ببوس». مرا ببوس جمله ای است عاشقانه که جدای از مفهوم ساده اش، ترانه معروف «مرا ببوس» را بخاطر می آورد با انبوهی نوستالژی و البته بار سیاسی و اجتماعی.

این ترانه گلنراقی از یک شکست جمعی در بیست و هشت مرداد حکایت دارد و برباد رفتن آرزوهایی که تا به امروز تنها به عنوان آرزو باقی مانده اند.

از طرفی «مرا ببوس» معنای دو وجهی جالبی هم دارد: برخی از مردم به گمان متبرک بودن این پارچه های عزاداری بر آنها بوسه می زنند. از این رو باز این آثار معنای دو وجهی جذابی پیدا می کنند که اشاره به همان تناقض اولیه دارد: سنت یا مدرنیته.

در این مضمون هرچند آثار فروهر به عمق نمی روند وتنها به عنوان برگی از هنر مدرن به روایت موضوع بسنده می کنند، با این حال به دلیل روایت متفاوتی از جامعه ای پرتناقض قابل توجه می شوند.

فروهر پیشتر این تناقض را با تزئین کردن صندلی های اداری با این پارچه ها به نمایش گذاشته بود و شاید زندگی مدرن را در تقابل با سنت ها قرار می داد، این بار اما خود پارچه ها و تزئیناتشان به موضوع اصلی بدل شده اند و در دل خود تناقض را به نمایش می گذارند.

پرداختن به تناقض ها را می توان در آثار پیشین فروهر هم ردیابی کرد. در عکس دیدنی ای به نام “جمعه”( ۲۰۰۳) چادر سیاه زنی را می بینیم که تمام عکس را در برگرفته، اما در میانه عکس، دست زن به شکلی در آمده که به نظر می رسد آلت تناسلی برهنه اوست.

فروهر به شدت در حال «مستندسازی» از جامعه اش است؛ عنوان اثری از او که در آن تماشاگر می توانست اسناد قتل های زنجیره ای و نامه ها و پیگیری های فروهر را درباره والدین اش با دستگاهی که همانجا تعبیه شده بود، برای خود کپی کند. این نوع کار در واقع عکس العمل اوست به فضا و اتفاقات اطرافش که مستقیم در اثرش نمود می یابد. اما شاید اندکی درنگ در عکس العمل در آینده، کار فروهر را بیشتر به عمق ببرد و کمی انتزاع به آن اضافه کند؛ انتزاعی که شاید بتواند هر هنری را جذاب تر کند.
از: رادیو فردا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.