دو جاسوس ک.گ.ب که زمانی در تهران خدمت میکردند…

سه شنبه, 11ام مهر, 1402
اندازه قلم متن

kgb.jpgعلی مرادی مراغه ای

ولادیمیر کوزیچکین و لئونید شبارشین دو جاسوس ک.گ.ب در اوایل انقلاب در ایران خدمت میکردند، مردم ایران کوزیچکین را می شناسند که در سال ۱۹۸۲ از تهران گریخته و با یک گذرنامه‌ بریتانیائی با نام مایکل رود از مرز بازرگان و از راه ترکیه به انگلستان پناهنده شد و اطلاعاتش را از حزب توده در اختیار انگلیسی ها نهاد و آن اطلاعات از طریق پاکستان بدست مقامات ایرانی رسید، آقای رفسنجانی می نویسد:


«عصر مهندس جواد (مادرشاهی) و حبیب که برای گرفتن اطلاعات از فردی مطلع به پاکستان رفته بودند آمدند و مطالب جالب و مفیدی که از او گرفته اند در باره عملکرد کا.گ.ب و حزب توده و سیاست آینده شوروی در ایران…» (پس از بحران: خاطرات سال۱۳۶۱٫٫٫ص۲۶۱٫)


پناهنده شدن کوزیچکین به انگلستان مانند فرار آقابکف در دوره رضاشاه، برای شوروی افتضاح آمیز بود، مخصوصا برای رئیس اش (لئونید شبارشین) که باعث شد حکومت ایران او و ۲۰تن دیگر از اعضای سفارت را وادار به ترک ایران ترک کرد…

اخیرا در ارتباط با این دو جاسوسِ ک گ ب که در اوایل انقلاب در تهران خدمت میکردند دو خبر در مطبوعات روسیه دیدم:

اولین خبر در مورد علنی شدن همسر کوزیچکین یعنی «گالینا» بوده که پس از گذشت ۴۰ سال با یک نشریهٔ زنان در روسیه مصاحبه‌ کرده به این آدرس و برای نخستین بار از رنج‌های چهل ساله و بازجویی‌های بی پایانش در دفتر مرکزی ک.گ.ب. سخن گفته و اینکه، مجبور بوده چهل سال با نام خانوادگی دوشیزگیش زندگی کند، چون همه او را به چشم همسر ‏یک خائن می‌دیدند!

گفته شده که پناهندگی کوزیچکین به غرب و اطلاعاتی که افشا کرده باعث دستگیرهای حزب توده گشته، اما به نظر من، پناهندگی او تاثیری نداشت چرا که، این شتری بود که دیر یا زود بر در خانه حزب توده هم می نشست.

spies.jpgکتاب کوزیچکین با عنوان(کا گ ب در ایران) را از اینجا بخوانید.

اما دومین خبری که به تازگی دیدم خودکشی لئونید شبارشین بود که بنابر خبرگزاری روسی، جسد بی‌جان رئیس ۷۷ ساله ک گ ب در آپارتمانش پیدا شد. اینجا شبارشین با همان اسلحه‌ای خود را کشته که در زمان بازنشستگی به عنوان هدیه دریافت کرده بود!. شبارشین از اردیبهشت ۱۳۵۸ تا نیمه‌ ۱۳۶۱ عهده‌دار ریاست دفتر نمایندگی ک.‌ گ.‌ ب در سفارت اتحاد شوروی در تهران بود. در دوران ریاست او بود که افسر زیر دستش یعنی کوزیچکین به انگلستان گریخت.


شبارشین در تهران در پوشش «رایزن سفارت شوروی در ایران» کار می کرد و در تماس مستقیم با نورالدین کیانوری دبیر اول «حزب توده» بود.


کتاب خاطرات شبارشین با نام: Рука Москвы. Записки начальника внешней разведки(دست مسکو – یادداشت‌های رئیس اطلاعات شوروی)در سال ۱۹۹۳ منتشر شد. ۶۲ صفحه از این کتاب ۳۰۰ صفحه‌ای درباره‌ ایران است، متن روسی کتاب او را از اینجا بخوانید.

در زمان انقلاب که ایران بهشت جاسوسان گشته بود روسها بشدت بدنبال اطلاعاتی از سلاحهای آمریکایی بودند که در ارتش ایران بکار گرفته شده بود و چه منبعی بهتر از کیانوری و حزب توده بود برای جمع آوری و انتقال این اطلاعات به رفقای شوروی. و کیانوری از زمان بازگشت به ایران بدنبال بدست آوردن چنین اطلاعاتی بود.


در منابع مختلف، هم در نوشته های شبارشین و هم در خاطرات کیانوری، اشارت رفته بر ارتباط و ملاقاتهای کیانوری با شبارشین.


اما ﮐﯿﺎﻧﻮری از ﻧﯿﻤﻪ دوم ۵٨ این وظیفه را ﺑﻪ ﭘﺮﺗﻮی محول می کند و پرتوی به ملاقاتش با شبارشین اشاره میکند که «شبارشین ﺑﻪ ﭘﺮﺗﻮی ﯾﮏ دورﺑﯿﻦ ھﺪﯾﻪ ﻣﯽ دھﺪ»

کیانوری تاکید میکرد که حزب توده ﺑﻪ ھﺮﻧﺤﻮی ﯾﮏ ﺧﻠﺒﺎن ۱۴ـ F را در اﺧﺘﯿـــــــﺎر داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗـــﺎ اطلاعات سری و فنی اﯾﻦ ھﻮاﭘﯿﻤﺎ را کسب و در اﺧﺘﯿﺎر رفقای ﺷﻮروی ﻗﺮاردھﻨﺪ اما «ﺑﺎ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت ﻣﻌﻠﻮم ﺷﺪ ﮐﻪ دﻓﺘﺮﭼﻪ ھﺎی ﺣﺎﻣﻞ ﻧﻘﺸﻪ ھﺎی اﻃﻼﻋﺎت ﻓﻨﯽ ﻣﺨﻔﯽ درﺟﺎﺋﯽ وﺟﻮد دارد و ﺑﺴﯿﺎر ﺷﺪﯾﺪ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﻣﯽ ﺷﻮد وﻟﯽ ﮐﯿﺎﻧﻮری ﮔﻔﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﯿﺮون آورده ﺷﻮﻧﺪ و ﻓﺘﻮﮐﭙﯽ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ و ﺗﻌﺪادی از اﯾﻦ اﺷﯿﺎء در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻣﻮﺷﮏ ﻓﻨﯿﮑﺲ(که روی ۱۴ـ F سوار میشود) ﻣﻮﺷﮏ دراﮔﻮن(ﮐﻪ روی ﺗﺎﻧﮏ ﺳﻮار میشود) وﻣﻮﺷﮏ ھﺎرﯾﻮن (ﮐﻪ روی ﮐﺸﺘﯽ ﺳﻮار میشود)، ﻧﯿﺰ ﺗﻮﺳﻂ اﻓﺮادی ازﺳﺎزﻣﺎن ﻣﺨﻔﯽ و ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﯿﺮون آورده ﺷﺪ و ﺑﻪ دﺳﺘﻮر ﮐﯿﺎﻧﻮری ﻗﺮار ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺄﻣﻮر ﺷﻮروی ﺗﺤﻮﯾﻞ دھﺪ…»


(اندیشه پویا، شماره ۳۸، مورخه مهر و آبان ۱۳۹۵٫صص۸۳-۸۴)

شبارشین پسر یک کفاش بود با هوش سرشارش توانست ژنرال ک.گ.ب گردد و رئیس اطلاعات خارجی شوروی در ۱۹۸۹-۱۹۹۱٫


اما در زمان خودکشی تنها و مطرود بود، یک چشمش نابینا و یک پایش فلج و سخت مریض و خودکشی اش بخاطر رهایی از رنج بیماری بوده…

از: گویا 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها: , , ,

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.