حامد آئینه وند (دانش آموخته علوم سیاسی و روابط بین الملل)
* اگرچه عملیات غافل گیر کننده و بی سابقه حماس در نوار غزه و نفوذ به اراضی تحت حاکمیت اسرائیل با کشتار ده ها نفر از نظامیان و غیر نظامیان و اسارت برخی دیگر جهان را در بهت فرو برده است اما، به نظر نمیرسد این عملیات تغیری در معادلات قدرت میان اسرائیل – فلسطین یا اعراب – اسرائیل به وجود آورد . شاید به لحاظ تاکتیکی دستاوردهایی از جمله نشان دادن آسیب پذیری اسرائیل، یا مبادله اسرا با میانجیگری مصر یا قطرطبق فرمولهای پیشین را در بر داشته باشد اما به لحاظ راهبردی شرایط ایجاد شده سبب ساز تهاجمی همه جانبه علیه نوار غزه به گونه ای که از آن چیزی باقی نماند خواهد شد و عملا زندگی را برای ساکنان غزه که بسیاری از آنها با کار در اسرائیل امرار معاش می کردند بیش از پیش سخت خواهد کرد.
*تصاویری که از کشتار اسرائیلی ها و توحشی که توسط اعضای حماس در برخورد با غیر نظامیان منتشر شده سبب ساز نوعی هم دلی جهانی با ارتش اسرائیل برای پاسخ گویی به حملاتی شده که بیش از اعضای حماس مردمان عادی ساکن غزه بهای آن را پرداخت می کنند. مبرهن است ارتش اسرائیل جنگ را تا نابودی کامل حماس ادامه خواهد داد و همه دستاوردهای ممکن برای بهبود زندگی فلسطینیان که می توانست ذیل توافق ابراهیم و تکمیل آن با عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان به وجود آید را به تاخیر خواهد انداخت. طراحان عملیات «طوفان الاقصی »اگر گمان می کنند با این عملیات زمان به عقب بر میگردد و روند عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل که با توافق ابراهیم آغاز شده(عادی سازی روابط امارت متحده عربی و بحرین با اسرائیل) و با عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل تکیمل می شود را دچار اختلال راهبردی میکنند سخت در اشتباه هستند. توافق ابراهیم محصول اتخاذ راهبردی استراتژیک با حمایت دو حزبی در امریکا و حمایت سطوح بالای رهبری در کشورهای عربی و اسرائیل است که اتفاقا «طوفان الاقصی» آن را محکم تر می کند.
*به نظر نگارنده آنچه رخ داده نشان می دهد حماس خیلی زیاد و حزب الله کمتر اما هر دو پیوندهای خود با جامعه فلسطین و هم چنین کشورهای عربی مانند مصر و عربستان را از دست داده و به عنوان ملیشیای مزدوری که در خدمت اهداف راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی است در آمده اند. تلخی و تندی زبان علی خامنه ای از عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان کمی پیش از عملیات طوفان الاقصی به خوبی نشان گر ناخرسندی تمام و کمال جمهوری اسلامی از حل شدن مناقشه فلسطین و عادی شدن روابط اعراب و اسرائیل بود. اگر آنچه حماس انجام داد جز به نابودی خودش و بدتر شدن اوضاع ساکنان غزه نمی انجامد باید پاسخی منطقی به چرایی شکل گیری چنین عملیاتی داد؟ بدون شک وقتی پول، امکانات زندگی و هزینه عملیات نظامی حماس و حزب ا… را جمهوری اسلامی تامین مالی می کند پیش و بیش از هر چیز ملاحظات خودش را در نظر دارد. در واقع حقیقت تلخ این است که جمهوری اسلامی «زیست پر رنج و مرارت» مردم فلسطین با آرمانی دور از دست را به صلحی که جاه طلبی های ایدئولوژیک و ژئوپلتیک خودش را سیراب نکند اما زندگی حداقلی را برای ساکنان نوار غزه و کرانه باختری رود اردن فراهم کند ترجیج می دهد. ترجمه سیاسی آنچه گفته شد این است که جمهوری اسلامی، حماس و حزب الله هر سه پیوندهایی را که روزگاری با مردم خود داشتند را از دست داده اند و هم اکنون برای «بقای خود» آنها را گروگان گرفته اند.
*جمهوری اسلامی که در آستانه بحران جانشینی، پیروزی جنبش انقلابی مهسا را با سرکوب خشن به تعویق انداخته و مانع همبستگی طبقاتی و نسلی در آن شده است تصور می کند با در گیر کردن کشور در بحران های خارجی و ممانعت از عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان می تواند افکار عمومی را از انقلاب منحرف کرده و به بهانه دشمن خارجی انسجام تصنعی ایجاد کند و در پرتو آن هم سرکوب ها را توسعه بدهد و هم شرایط عبور از بحران جانشینی را تسهیل کند. حماس و حزب الله نیز تداوم زیست انگلی خود را در تداوم ستیز میان اسرائیل و فلسطین جستجو می کنند. می دانند چاهی که می کنند برای مردم آبی ندارد اما برای آنان حاوی نان چرب و شیرینی از سوی جمهوری اسلامی است و به همین دلیل هم از هیچ حرکتی در جهتِ سنگ اندازی در مسیر توافق ابراهیم و توقف عادی سازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل فرو گذار نیستند. مردم ایران و فلسطین هر دو قربانی جاه طلبی های سیری ناپذیر جماعتی گروگان گیراند که به جای توسعه اقتصادی و رفاه و آسایش شهروندان تنها به رفاه خود و ارضای جاه طلبی هایشان فکر می کنند. به نظر نمیرسد اما دولتهای عربی و از جمله عربستان اجازه بدهند سیاست خارجی آنها توسط جمهوری اسلامی به گروگان گرفته شود.