آرش حسننیا
حمله حماس به اسراییل و احتمال مقصر دانستن جمهوری اسلامی در ماجراهای پیش آمده و گرفتن انگشت اتهام به سوی تهران یا رونمایی از نقش احتمالی جمهوری اسلامی در تجهیز، برنامهریزی و حتی اجرای عملیات حماس علیه اسراییل، مهمترین نگرانیهای اولیه در روزهای ابتدایی هفته گذشته بود که در افزایش نسبتا شدید قیمتها در بازار ارز و نزول شاخصها در بورس خود را بروز داد.
***
اقتصاد ایران پس از سالهای اعمال تحریم و ایجاد محدودیت، در ظاهر ارتباط چندانی با جهان ندارد اما در همین اقتصاد دور مانده از تحولات اقتصاد جهانی، چهارراه استانبول و خیابان حافظ تهران جهانیترین، بازارهای ایران هستند، همین که تابلوهای صرافیهای راسته خیابان فردوسی و چهار استانبول تغییر میکنند یا در همهمه دلارفروشان خیابانی قیمتها بالا و پایین میشوند باید دانست جایی در داخل یا خارج از مرزها خبری هست، گویی این تابلوها و این قیمتها برآیند تمام تحلیلها و خبرها هستند.
همین تحلیلها و خبرها در کوتاهترین فاصله زمانی یک چهارراه آنسوتر رنگ خود را بر تابلوی بورس میپاشند، همانگونه که بارها و بارها چنین شده و این بار نیز همچون همیشه خبر حمله جنگجویان حماس به بیرون از حصارهای باریکه غزه بازار ارز و سهام ایران را متلاطم کرد.
احتمال مقصر دانستن جمهوری اسلامی در ماجراهای پیش آمده و گرفتن انگشت اتهام به سوی تهران یا رونمایی از نقش احتمالی جمهوری اسلامی در تجهیز، برنامهریزی و حتی اجرای عملیات حماس علیه اسراییل، مهمترین نگرانیهای اولیه در روزهای ابتدایی هفته گذشته بود که در افزایش نسبتا شدید قیمتها در بازار ارز و نزول شاخصها در بورس خود را بروز داد.
کمترین و نخستین ریسک کشیده شدن پای جمهوری اسلامی به ماجرا و تبعات پس از آن، شکل گرفتن انتظارات تورمی و چشمانداز بروز بحران امنیتی سیاسی بود که به مرور در ادامه روزهای کاری هفته، متعادل شد. تعادل در هیجان نخستین را میتوان ناشی از انتشار اخباری دانست که نقشآفرینی مستقیم جمهوری اسلامی را تایید نمیکرد.
در این میان سخنرانی «علی خامنهای» و برچیدن دامن جمهوری اسلامی از دخالت آشکار در ماجرا نیز در تعدیل شوک نخستین موثر بود، گویی در مجموع، ناظران از رهبر جمهوری اسلامی و سخنان او انتظار دیگری داشتند. اگرچه عامل گذر از شوک اولیه خبر و شکلگیری تحلیلهایی خوشبینانهتر از تجلیلهای نخستین در بازگشت آرامش نسبی به بازارها موثر بودند، اما حضور بازارساز و تصمیمسازان نیز در این میان نقشآفرین بود.
در میانههای هفته گذشته اخبار و گزارشهای مرتبط با تحولات بازار ارز، از عرضه سنگین بانک مرکزی در بازار خبر میدادند.
اما مشکل اصلی در بازار سرمایه نه کاهش ارزش شاخصکل، بلکه افت میزان ارزش معاملات بود که نشان میداد بازیگران بازار به تعطیلات اجباری رفتهاند تا در شرایطی روشنتر و قابل تحلیل در قبال سهام در اختیار خود، موضعگیری کنند.
صرفنظر از اثرگذاری جو روانی تداوم درگیریها در غزه و اسراییل و تحولات مربوط به آن که در روزهای آتی به تناوب بازارهای ارز، طلا و سکه و بورس را در ایران متاثر خواهد کرد، ادامه این وضعیت و حتی گسترش مساله به موضعگیری دیگر کشورهای منطقه و اقدامات طرفهای درگیر میتواند مستقیم و غیرمستقیم اقتصاد ایران و جهان را درگیر کند.
مهمترین مساله در این میان، اثر افزایش درگیریها به بازار نفت و گاز جهانی است.
اسراییل تولید کننده نفت نیست، اما در بازار گاز دستی بر آتش دارد. تا اینجای کار این کشور مجبور شده تا تولید گاز از میدان گازی «تمار» را متوقف کند. تعطیلی این میدان گازی که روشن نیست تا چه زمانی تداوم خواهد داشت، بازار جهانی گاز را که پس از جنگ روسیه و اوکراین بسیار محدود و آسیبپذیر شده در وضعیت نگرانکنندهای قرار خواهد داد.
علاوه بر این هرگونه تنشی در منطقه خاورمیانه و هر تحولی مرتبط با کشورهای تولیدکننده نفت سازمان اوپک میتواند بازار نفت را در وضعیتی بیثبات قرار دهد، به ویژه آنکه بازار نفت و به تعبیری بازار انرژی در جهان، پس از بحران کووید-۱۹ و جنگ روسیه-اوکراین در شرایط بیثبات و شکنندهای قرار دارد و زخمهای بسیاری بر تن دارد.
گیتا گوپینات، یکی از مقامهای ارشد صندوق بینالمللی پول در گفتوگو با «بلومبرگ» پیش بینی کرده است: «اگر وضعیت فعلی به یک درگیری گستردهتر تبدیل شود، باعث افزایش بیشتر قیمت نفت خواهد شد که بر تمام اقتصادهای جهان تأثیر خواهد داشت.»
تاریخ اقتصاد جهانی در قرن بیستم پر است از خاطراتی که یک پای آن درگیری در خاورمیانه و پای دیگرش جهش قیمت نفت و پیامدهای آن بوده است.
یکی از به یادماندنیترین بحرانهای نفتی قرن بیستم به دنبال درگیری در خاورمیانه بین کشورهای عربی و اسراییل در سال ۱۹۷۳ رخ داد که به جنگ «یوم کیپور» مشهور است و بزرگترین تولیدکنندگان نفت منطقه به رهبری عربستان سعودی، کشورهای حامی اسراییل از جمله ایالات متحده، بریتانیا، کانادا، ژاپن و هلند را تحریم نفتی کردند. آن وقایع به یک بحران نفتی تمام عیار منجر شد که افزایش بیش از ۳۰۰ درصدی قیمت نفت را در آن مقطع رقم زد.
طبیعی است که پیامدهای جنگ در منطقه خاورمیانه و اثر آن بر بازار نفت محدود به منطقه باقی نخواهد ماند، خبرگزاری بلومبرگ در تحلیلی با در نظر گرفتن سه سناریو برای آینده درگیریها، آثار اقتصادی احتمالی این سه وضعیت را بررسی کرده است.
بر این اساس سومین سناریو پیشبینی وقوع جنگ بین ایران و اسراییل است، در این سناریو بلومبرگ حدس زده است که قیمت نفت بیش از ۶۴ دلار در هر بشکه افزایش یابد، تورم جهانی ۱.۲ واحد درصد افزایش یابد و رشد تولید ناخالص اقتصاد جهانی نیز با یک واحد درصد افت همراه شود.
سناریوی دوم بلومبرگ یک جنگ چندجانبه با درگیر شدن لبنان، سوریه و کرانه باختری است که قیمت نفت را ۸ دلار در هر بشکه افزایش داده، از رشد تولید ناخالص اقتصاد جهانی ۰.۳ واحد درصد کم کرده و ۰.۲ واحد درصد به تورم جهانی دامن میزند.
و بالاخره نخستین سناریوی بلومبرگ بر پایه محدود ماندن جنگ و درگیری بین غزه و اسراییل استوار است که ۴ دلار در هر بشکه به قیمت نفت میافزاید، موجب افت ۰.۱ واحد درصدی رشد تولید ناخالص اقتصاد جهان شده و ۰.۱ واحد درصد به تورم جهانی میافزاید.
حتی پیش از وقوع بحران جدید، اقتصاد جهانی درگیر بحرانهایی مختلف بود، تداوم تبعات ناشی از بحران کووید، بحرانهای ناشی از جنگ روسیه- اوکراین، برقرار ماندن جنگ تجاری آمریکا و چین و مسائل ناشی از تغییرات اقلیمی و زیست محیطی و تورم بالا در اکثر کشورهای جهان فقط بخشی از بحرانهای موجود اقتصاد جهانی است که پیشبینیها از نرخ رشد اقتصاد جهانی را محدود کرده و چشماندازی نه چندان امیدوارکننده از آینده ارایه میکند.
همه اینها بهطور مستقیم و غیرمستقیم اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار میدهد، اقتصادی که همچنان به فروش نفت و فرآوردههای آن گوشه چشمی دارد و بدون رونق اقتصادی، خریداران ولعی به خرید نفت نخواهند داشت.
اما اقتصاد ایران مسایل خاص خود را نیز دارد، افزایش تنشها یا طولانی شدن آن میتواند ریسک درگیر شدن بیشتر ایران در ماجرا را به همراه داشته باشد، چه بسیار سیاستمدارانی که بیش از هر چیز به دنبال یافتن سرنخی و ردپایی از نقش ایران در این درگیریها هستند و حتی بدون یافتن سند محکمی برای این ادعاها میتواند بهانه خوبی باشد برای افزایش سختگیریهای تحریمی آمریکا علیه ایران که به معنای کاهش فروش نفت در ماههای آتی است.
پیش از این گزارشهایی منتشر شده بود که فروش مناسب نفت ایران در ماههای گذشته را ناشی از سهلگیری تحریمهای آمریکا و چشمپوشی مقامهای واشنگتن مرتبط دانسته بود، حال اگر مقامهای کاخ سفید تحت فشار رقبای سیاسی خود قرار بگیرند، میتوانند این رویکرد را تغییر دهند.
انتشار اخبار ضد ونقیض و تایید نشده درباره توافق قطر و آمریکا بر سر مسدود شدن دوباره اموال ایران نزد بانکهای قطری در روزهای اخیر فقط نشانهای از تایید احتمال افزایش ریسک علیه اقتصاد ایران مرتبط با جنگ و درگیری در غزه، فلسطین و اسراییل است.
و سرانجام آنکه اقتصاد ایران سالهاست زیر سایه هولناک مجموعهای از نااطمینانیها و عدم قطعیتهای داخلی و خارجی روزگار میگذراند.
تحریمها نفس اقتصاد ایران را گرفته و توان بازسازی را از آن بازستانده و سوءمدیریت برنامهریزان و تصمیمگیران بیش از هر زمان دیگری اقتصاد ایران را به ورطه نابودی کشانده است، در چنین وضعیتی ریسک درگیر شدن محدود یا تمامعیار در یک جنگ، خارج از توان به نظر میرسد.
از: ایران وایر