نگاهی به عهدنامه دوستی میان دولت علیه ایران و جمهوری شوروی روسیه

سه شنبه, 19ام فروردین, 1393
اندازه قلم متن

fereidoon majlessi

رفقای مدعی به جای کلی گویی بهتر است در هر مورد به مصادیق بپردازند و، پس از قرنی آزمون های متعدد روسیه و همین دولت شوروی، در ایجاد دولت شوروی گیلان با وزارت داخله سید جعفر پیشه وری، تشکیل دولت فرقه دموکرات به نخست وزیری همین پیشه وری، مزاحمت ها در نهضت ملی ایران، و تشکیل سازمان نظامی حزب توده که از مؤثرترین عوامل رخداد ۲۸ مرداد بود، بگویند ملت ایران چرا باید سپاسگزار لنین و شوروی باشد؟

متأسفانه پیروان سنتی مارکسیسم در ایران از همان آغاز آرمان خود را با نوعی شیفتگی به تبعیت از اتحاد شوروی سابق گره زده بودند. پس از فروپاشی شوروی که حکایت از یت و مردود بودن عملی آن شیوه حکومت آرمانخواهی انحصارطلبانه و زورمدارانه داشت، اغلب نیروهای چپ در جهان در نوع نگرش خود اصلاحاتی کردند و آن را با بستر دموکراتیک واقعی پیوند زدند. به عبارت دیگری به سوسیالیسم پارلمانتاریستی روی آروردند،‌تا اگر در اقلیت باشند ناظر و هشدار دهنده به دولت باشند و اگر در اکثریت و عهده دار دولت اند،‌از نظارت و هشدار نیروهای دیگر بهره مند شوند. اما گویی چپ اندیشان ایرانی در شمار اندک وفاداران به دیدگاه استالینی باقی مانده اند. در نظر اینان،‌ که امروزه بسیاری از آنان یا نسل بعدی هم کیشانشان در آمریکا اقامت گزیده اند، از همانجا به ابراز وفادارنه اعتقادی خود ادامه می دهند!‌ اینان گورباچف را خائن بزرگ می دانند زیرا با اصلاحات خود موجب فروپاشی آن آرامانشهر بی بدیل و مستملکات اروپایی شرقی آن شد!

یکی از نکاتی که اینان بر آن پای می فشارند منت بزرگی است که به خاطر امتیازاتی که از سوی لنین در قرارداد مودت ۱۹۲۱ ایران و شوروی به ایران داده شد بر سر ملت ایران می گذارند. ظاهر قضیه این است که: پس از روی کار آمدن دولت انقلابی شوروی، رفیق لنین با شرمساری از جنایات و غارتگری های پیشین دولت امپراتوری وهموطنانش، اکنون از سر لطف به ایرانیان ترحم کرده و صدقاتی داده و در نتیجه خودش و شیفتگانش را تا کنون که نزدیک قرنی از آن زمان می گذرد از این ملت طلبکار کرده است! می خواهم بگویم که حقیقت غیر از این است! حقیقت این است که همسایگان روس ما،‌ متأسفانه در دو قرن اخیر،‌ چه در دوران تزارهای رومانُف و چه در دوران تزارهای سرخ کارنامه سیاهی از تجاوزگری، جنایت و غارت در کشور ما و در سایر کشورهای همسایه خود برجای نهاده اند. در یکی از آن گونه برداشت های جانبدارانه از آن قرارداد در جایی خواندم که نویسنده در جدالی با یک مدعی، به الطاف رفیق لنین از جمله بذل و بخشش های شوروی شامل‌ بخشش دیون با روسیه سابق، بخشش اموال و املاک رژیم سابق روسیه، و لغو کاپیتولاسیون در ایران اشاره کرده بود. یعنی قانون لغو کاپیتولاسیون مصوب مجلس شورایملی در در اردیبهشت ۱۳۰۶/ ۱۹۲۷ را نوعی تحصیل حاصل و در واقع هدیه ای از سوی لنین دانسته اند که در واقع شش سال پیشتر در متن عهدنامه مودت ایران و شوروی آمده است. به هر حال شاید بتوان گفت وفاداری به آرمان ها به هر بها صفت شایسته ای است. اما قرار داد مودت ۱۹۲۱ آنچنان که این رفقا می پندارند نیست. هرچند، ظاهر ظواهری فریبنده دارد.

در حقیقت تجاوزات و آزمندی های دولت شوروی نسبت به ایران از همان ابتدای کار با اشغالگری، غارت، و دخالت نظامی در انزلی و به انحراف کشاندن اعتراض ناسیونالیسیتی و آزادی خواهانه نهضت جنگل و تبدیل آن به «جمهوری شوروی سوسیالیستی گیلان» آغاز شد. و بعد هم که مصلحت را در امضای عهدنامه مودتِ انباشته از شعار دیدند یاز هم آن رفتارها پایان نیافت. باردیگر در جنگ جهانی دوم، سپس در ماجرای آذربایجان، و بعد در جاسوسی ها و رسوخ دادن عوامل نفوذی در ساختار ارتش ایران به همان زورگویی ها و باجگیری ها ادامه دادند. کاری که ملل اروپای شرقی را نیز مستأصل کرد و مستعمرات آسیایی روسیه را نیز به خاک سیاه نشاند! در واقع کینه و نفرتی که عملکردهای روس ها در دل ایرانیان پروراند هرگز بدیل و نظیر نداشته است.

بله درست است، در آن عهدنامه مودت در باره آنچه روس ها ازایران ربوده بودند امتیازاتی منظور شد و در واقع بخش های بسیار ناچیزی از اموال مسروقه مسترد شد، اما به تصرف اصل اموال مسروقه جنبه دائمی داد. بهتر است یک بار هم نگاهی به متن قرارداد مودت مذکور و به مصادیق آن بیندازیم تا تقسیم برادرانه میراث امپراتوری روسیه را شامل «از صحن خانه تا به لب بام از آن من/ از پشت بام تا به ثریا از آن تو» را با هم بررسی کنیم:

عهدنامه مودت ایران و شوری شامل یک مقدمه (تعارفات و معرفی نمایندگان) و ۲۶ فصل اجمالاً ‌به شرح زیر بررسی می شود:

در فصل اول: دولت شوروی اعلام می کند که از سیاست های جابرانه دولت های استعماری روسیه نسبت به ایران دست بر می دارد، و «دولت شوروی روسیه تمام معاهدات و مقاولات و قراردادها را که دولت تزاری روسیه با ایران منعقد نموده و حقوق ملت ایران را تضییع می نمود ملغی و از درجه اعتبار ساقط شده اعلان مینماید.»
همین فصل اول ریاکارانه و دروغ است. در زمان انعقاد هنوز صد سال از انعقاد قرارداد ترکمانچای مربوط به اشغال قفقاز، و هنوز پنجاه سال از قرارداد آخال مربوط به تصرف ترکستان و فرارودان به وسیله روسیه نگذشته بود! غرامات را هم که گرفته بودند! دیگر چه چیزی را به ما بخشیدند؟ جز اینکه «نظر به آنچه گفته شد و به اشتیاق به این که ملت ایران مستقل و سعادتمند شده و بتواند آزادانه در دارایی خود تصرفات لازمه را بنماید» در واقع باید گفت: مرسی!

در فصل دوم: «دولت شوروی روسیه از سیاست دولت های روسیه تزاری که بدون رضایت ملل آسیا و به بهانه تامین استقلال ملل مزبوره با سایر ممالک اروپا در باب مشرق معاهداتی منعقد مینمودند که بالنتیجه منجر به استملاک آن میگردید اظهار تنفر می نماید…»اما در باره استرداد استملاکات سخنی نمی گوید!‌ فقط«دولت شوروی روسیه استنکاف خود را از مشارکت در هر نوع اقدامی که منجر به تضعیف و محفوظ نماندن سیادت ایران بشود اعلان نموده و کلیه معاهدات و قراردادهایی را که دولت سابق روسیه با ممالک ثالثی به ضرر ایران و راجع به آن منعقد نموده است ملغی و از درجه اعتبار ساقط میداند.» یعنی دیگر از آن کارهای بد نمی کند، که باز هم باید گفت مرسی! که البته در عمل دیدیم که توبه گرگ مرگ است!

فصل سوم: در واقع همان اصل از صحن خانه تا به لب بام را مسجل می کند و از اظهار تنفر نسبت به آن گونه استملاک تبری می جوید: «دولتین معظمتین متعاهدتین رضایت میدهند که سر حد مابین ایران و روسیه را مطابق تعیین کمیسیون سرحدی ۱۸۸۱ تصدیق و رعایت نمایند ضمناً به واسطه عدم میلی که دولت شوروی روسیه از استفاده از ثمره سیاست غاصبانه دولت تزاری سابق روسیه دارد از انتفاع از جزائر عاشوراده و جزائر دیگری که در سواحل ولایت استرآباد ایران واقع میباشند صرفنظر کرده و همچنین قریه فیروزه را با اراضی مجاوره آن که مطابق قرارداد ۲۸ مای ۱۸۹۳ از طرف ایران به روسیه انتقال داده شده است به ایران مسترد می دارد. دولت ایران از طرف خود رضایت میدهد که شهر سرخس معروف به سرخس روس یا سرخس کهنه با اراضی مجاور آن که منتهی به رودخانه سرخس می شود در تصرف روسیه باقی بماند.» که ملاحظه می شود یک چیزی هم گرفته است. قریه فیروزه را نیز هرگز پس نداد تا چهل سال بعد و پس از مرگ استالین که با پافشاری دولت ایران مابه ازایی در مغان داد! ضمنا جزیره چند هزار متری آشوراده در کنار میانکاله که در نقشه هم دیده نمی شود، هرگز به روسیه تعلق نداشت که منت می گذارد، فقط مدتی آن را اشغال کرده بود!

فصل چهار: آزادی عمل هریک از ملل در امور خود و عدم مداخله در امور یکدیگر. [مرسی!]

فصل پنجم: تعهد طرفین است بر جلوگیری از تشکیلات و دستجات و افراد در خاک خودشان و جلوگیری از تجهیز قوای مسلحه که مقصودشان مبارزه با ایران یا ممالک متحده با روسیه باشد!

از قضا این فصل پنج برای شوروی بسیار مهم بود. زیر در آن زمان هنوز روس های سفید در داخل شوروی مشغول نبرد بودند و قبلاً‌ انگلیس ها با قوایی که همراه با قوای تزاری در دوران اشغال ایران در جنگ اول در ایران داشتند به آنها کمک می کردند. در واقع شوروی که هنوز استقرار نیافته بود می خواست از عدم دخالت ایران مطمئن شود. فقط لحن آن را به شیوه مرسوم روسی تحکم آمیز نوشته است در حالی که در چنان شرایطی باید ملتمسانه می بود!

فصل ششم: در واقع به موجب این فصل شوروی در ایران حق دخالت نظامی پیدا می کند!‌«طرفین معظمین متعاهدتین موافقت حاصل کردند که هرگاه ممالک ثالثی بخواهند به وسیله دخالت مسلحه سیاست غاصبانه را در خاک ایران مجری دارند یا خاک ایران را مرکز حملات نظامی بر ضد روسیه قرار دهند و اگر ضمناً خطری سر حدات دولت جمهوری اتحادی شوروی روسیه و یا متحدین آن را تهدید نماید و اگر حکومت ایران پس از اخطار دولت شوروی روسیه خودش نتواند این خطر را رفع نماید دولت شوروی حق خواهد داشت قشون خود را به خاک ایران وارد نماید تا اینکه برای دفاع از خود اقدامات لازمه نظامی را به عمل آورد دولت شوروی روسیه متعهد است که پس از رفع خطر بلادرنگ قشون خود را از حدود ایران خارج نماید.» لابد اشغال ایران در جنگ جهانی دوم از همیننوع بود، اما البته بلادرنگ هم قشون خود را از ایران خارج نکرد،‌ تا کار بسازمان ملل و مداخل نیروهای دیگر کشید!

فصل هفتم: طرفین معظمتین متعاهدتین تعهد می کنند که در بحریه ایران از اتباع دولت ثالث نباشد، وگرنه…! ملاحظه می فرمایید‌ چقدر دو طرفه و متوازن است؟ طرفیت تعهد می کنند که بحریه ایران…، مرسی رفیق!

فصل هشتم: این همان فصلی است که رفقا خیلی بر سر ما می کوبند. «… بنابراین دولت شوروی روسیه از هر نوع حقوق خود نسبت به قروضی که دولت تزاری به ایران داده است صرفنظر … و همچنین دولت شوروی روسیه از تمام … وثایق استقراض های مذکوره صرفنظر می نماید.» از رفقا تقاضا می شود تعیین فرمایند میزان این استقراض ها (که بسیاری جنبه شخصی داشته است) چه مبلغی بوده است که زیادی زیر بار منت نرویم! لازم به توضیح است که در همان زمان دولت روسیه میلیون ها منات به دول اروپایی بدهکار بود. دولت انقلابی که توانایی بازپرداخت نداشت اعلام کرد که کلاً تعهدی در باره تعهدات مالی تزاری ندارد، چه بدهکار باشد و چه طلبکار. در واقع گذشت از مبالغ ناچیز دیون قاجاری در ایران بهانه ای بود برای فرار از دیون میلیونی اروپایی!

فصل نهم: به موجب این فصل دولت شوروی کارهای اقتصادی تزاری در ایران را نفی و ابراز برائت نموده و اموال و مطالبات بانک استقراصی روسیه را به ایران واگذار می کند. [مرسی!] البته بانک استقراضی چند شعبه و ساختمان داشت و مطالباتش را هم که قبلاً‌گفتیم. اما:‌ « توضیح آنکه در شهرهایی که مقرر است قونسولگریهای روسیه تاسیس شوند و در آنجاها خانه های متعلقه به بانک استقراضی ایران وجود داشته و مطابق همین فصل منتقل به دولت ایران می شود دولت ایران رضایت می دهد که یکی از آن خانه ها را مجاناً برای استفاده مطابق انتخاب دولت شوروی روسیه برای محل قونسولگری روسیه واگذار نماید». بفرمایید، هنوز نداده از آن دست پس می گیرد!

فصل دهم: در این فصل پس از مقداری شعارهای ضد استعماری در باره کشیدن راه و راه آهن و خطوط تلگرافی و راه شوسه انزلی به تهران، و قزوین به همدان و راه آهن جلفا به تبریز، و صوفیان به دریاچه ارومیه، اسکله ها و کشتی های دریاچه ارومیه، و خطوط تلگرافی و تلفنی تزاری و، از همه جالب تر بندر انزلی و انبارها و کارخانه چراغ برق آن را به ایران مسترد می کند!‌[مرسی] فقط توضیح نداده اند که این اموال طبق کدام قرارداد و معاهده ای به روسیه تعلق یافته بود؟ مگر اینکه روسیه و سپس شوروی مناطقی را اشغال و در دوران جمهوری شوروی گیلان[!] تأسیساتی ایجاد کرده بودند!

فصل یازده: نظر به اینکه فصل هشتم قرارداد ترکمانچای، که حق داشتن بحریه را در دریای خزر از ایران سلب می نمود، از اعتبار ساقط می باشد، توافق می شود که «‌‌‌از زمان امضاء این معاهده هر دو بالسویه حق کشتیرانی آزاد در زیر بیرق های خود در بحر خزر داشته باشند.» [مرسی] گویا هندی ها هم از اینکه سرانجام انگلیسی ها از کشورشان رفتند باید خیلی سپاسگزار باشند! و آن هم چه بالسویه ای!

فصل دوازده: این یکی واقعاً ‌بامزه است!‌ دولت شوروی کلیه امتیازاتی را که دولت تزاری عُنفاً ‌از ایران گرفته «و تمام اراضی را که به واسطه آن امتیازات تحصیل شده اند به دولت ایران که نماینده ملت ایران است واگذار می نماید.»پرسش این است که کدام اراضی؟ یک مترش را نشان دهید! اما در عوض ادامه ما به ازاء آن جالب است: «از اراضی و مایملکی که در ایران متعلق به دولت تزاری سابق بوده محوطه سفارت روس در طهران و در زرگنده با تمام ابنیه و اثاثیه موجوده در آنها و همچنین محوطه ها و ابنیه و اثاثیه جنرال قونسولگریها و قونسولگریها و ویس قونسولگریهای سابق روسیه در ایران در تصرف روسیه باقی می ماند. توضیح آنکه دولت شوروی روسیه از حق اداره کردن قریه زرگنده که متعلق به دولت سابق تزاری بود صرفنظر می نماید. [مرسی!‌خصوصاً‌ از پایان استعمار در زرگنده!] جالب اینکه فقط باغ مستعمراتی سفارت روس در تهران یعنی پارک اتابک متعلق به دولت ایران بوده است، ‌که کل ابنیه و اموال و بانک و غیره که از آن نام برده اند،ارزش آن را نداشته است!

فصل سیزدهم: دولت ایران تعهد می کند امتیازات و املاک استردادی را که برای رفاه ملت ایران است در اختیار دولت دیگری نگذارد [مرسی!]

فصل چهاردهم: با توجه به اهمیت شیلات بحر خزر برای اعاشه روسیه، دولت ایران «حاضر است که با دولت شوروی روسیه داخل مطالعه وسائلی که حالیه نیز تا رسیدن موقع شرایط مذکوره در فوق امکان رساندن مواد شیلات مزبوره را به روسیه در نظر ادارات ارزاق جمهوری اشتراکی روسیه تامین بنماید بشود» انگار مردم ایران اعاشه نداشتند!‌[واقعاً‌مرسی که ماهی ما را هم گرفتند، رفقا!]

فصل پانزدهم: دولت شوروی در باب آزادی عقاید مذهبی(!) «مایل است به تبلیغات مذهبی که مقصود باطنی از آن اعمال نفوذ سیاسی در توده مردم و کمک به دسایس سبعانه تزاری بوده در ممالک اسلامی خاتمه دهد.» با مزه است که دولت کمونیستی منت گذاشته و تعهد کرده که در ایران تبلیغات مذهبی نکند،‌ و البته کلیسای ارتدکس ارومیه را به ایران واگذار کرده است!

فصل شانزدهم: این همان اصلی است که ابطال قضاوت کنسولی در ایران را هدیه لنین دانسته اند. در واقع به موجب این اصل تساوی حقوق اتباع دو کشور و ابطال قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) را پذیرفته است. اما این پذیرش فقط میان ایران و شوروی اعتبار داشت. یعنی این دولت شوروی نبود که بخواهد یا بتواند یک امر حقوقی داخلی ایران را نسبت به اتباع کشورهای ثالث تعمیم دهد! دول اروپایی به ما می گفتند که شما قوانین لازم و قوانی دادرسی ندارید که بتوانیم اتباع خودمان را به بی قانونی شما بسپاریم به این دلیل بود که دولت ایران به همت داور و دیگران با شتاب مجموعه قوانینی تهیه و به تصویب رساندند و از اردیبهشت ۱۳۰۶ لغو کاپیتولاسیون را اعلام و به اجرا گذاشتند! گذشته از آن،‌ پس از استقرار دولت شوروی و ایز میان رفتن مالکیت و فعالیت بازرگانی، دیگراتباع شوروی حضوری در ایران نداشتند که مشمول کاپیتولاسیون بشوند یا نشوند! در واقع بخشیدن آهوی ناگرفته است!

فصول هفده تا بیست و شش مربوط به معافیت اتباع دو کشور از خدمات نظامی برای کشور دیگر، آزادی مسافرت، تجدید روابط تجاری ، مقررات گمرکی در حد دول کاملته الوداد، قائل شدن متقابل حق ترانزیت، استقرار روابط تلگرافی، برقراری نمایندگی در پایتخت های یکدیگر، مهلت سه ماهه برای تصدیق این عهدنامه، معتبر بودن متون فارسی و روسی عهدنامه، و معتبر شدن آن بلافاصله پس از امضا می باشد!

رفقای مدعی به جای کلی گویی بهتر است در هر مورد به مصادیق بپردازند و، پس از قرنی آزمون های متعدد روسیه و همین دولت شوروی، در ایجاد دولت شوروی گیلان با وزارت داخله سید جعفر پیشه وری، تشکیل دولت فرقه دموکرات به نخست وزیری همین پیشه وری، مزاحمت ها در نهضت ملی ایران، و تشکیل سازمان نظامی حزب توده که از مؤثرترین عوامل رخداد ۲۸ مرداد بود، بگویند ملت ایران چرا باید سپاسگزار لنین و شوروی باشد؟

فریدون مجلسی، تحلیلگر روابط بین‌الملل


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.