علی حماده
وزیر دفاع اسرائیل جنگ کنونی را با جنگ ۱۹۴۸ مرتبط دانست و نبرد کنونی با حماس را دومین «جنگ استقلال» نامید
بامداد شنبه گذشته (۶ آبان ۱۴۰۲)، تهاجم زمینی اسرائیل به نوار غزه آغاز شد. یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، این کارزار را مرحله دوم جنگ و دیگران آن را لشکرکشیهای محدود مینامند. اما این اقدام در عمل تهاجمی زمینی به گسترهای است که نیمی از مساحت نوار غزه را در بر میگیرد، بهویژه اینکه ارتش اسرائیل به ساکنان بخش شمالی غزه دستور داده است خانههایشان ترک کنند و به جنوب دره غزه بروند.
هرچند صدها هزار نفر از فلسطینیان شهر غزه، بهخصوص مناطق شمالی را ترک کردهاند، هنوز حدود ۷۰ تا ۱۰۰ هزار نفر دیگر همچنان در بخش شمالی باقی ماندهاند و این خود چالش بزرگی برای جنگ کنونی در غزه است که دامنه آن پیوسته گسترش مییابد.
آنچه درباره به تعویق انداختن جنگ زمینی مطرح میشد عاری از حقیقت بود. در واقع، در چارچوب جنگ روانی که اسرائیل و سپس آمریکا در جهان به راه انداختهاند، این اصطلاح تغییر کرد.
بنابراین، همانطور که وزیر دفاع اسرائیل در کنفرانس مطبوعاتی شنبه شب گذشته گفت که در آن بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل و بنی گانتز، عضو شورای جنگ نیز شرکت داشتند، «کارزاری تدریجی و مرحلهای در نوار غزه جریان دارد.» آنچه شایان توجه بود این بود که وزیر دفاع اسرائیل جنگ کنونی را با جنگ ۱۹۴۸ مرتبط دانست و نبرد کنونی با حماس را دومین «جنگ استقلال» نامید. به این معنی که او به جنگ کنونی حیثیت وجودی داد، نه اینکه آن را جنگی سیاسی بخواند. با توجه به این خوانش انقلابی، میتوان گفت گامهایی که دولت اسرائیل در این جنگ برمیدارد بیش از آنکه به منافع یا مواضع منطقهایاش مرتبط باشد، به سرنوشت اسرائیل مرتبط است.
از اینرو، بهرغم اهمیت موضوع گروگانهای اسرائیلی بازداشتشده توسط نیروهای حماس و گروههای فلسطینی مستقر در غزه، خوانش این وضع به محاسبات فوری مردمی یا سیاسی یا بشردوستانه مربوط نمیشود، بلکه به آسیب وجودی مربوط میشود که عملیات «طوفانالاقصی» به اسرائیل وارد کرد و آثار آن تا نسلهای آینده باقی خواهد ماند. به همین دلیل، اسرائیل به لشکرکشی یا تهاجمی زمینی نیاز دارد تا از آن طریق جنبش حماس را در نوار غزه سرکوب کند.
اما حمله زمینی حرکتی ساده و یکجانبه نیست، زیرا جنبش حماس و جناحهای دیگر فلسطینی در غزه میتوانند میدان نبرد را به کشتارگاه تبدیل کنند. صرفنظر از برتری کیفی در تسلیحات و تواناییهای اسرائیل و جناحهای فلسطینی در غزه، جنگ زمینی اسرائیل ممکن است با شکست مواجه شود و تلآویو در معرض آسیب بیشتری قرار گیرد.
جنگی که وارد مرحله لشکرکشی زمینی اسرائیل علیه غزه شده است در چهارچوب جنگ وجودی اسرائیل قرار میگیرد. از سوی دیگر، این نبرد یک جنگ وجودی برای حماس و جناحهای فلسطینی نیز است که بهخوبی میدانند هدف از جنگ در هم شکستن این نیروها در نوار غزه و پایان دادن به سلطه و اقتدار آنها برای همیشه است. حماس خوب میداند طرفی که با ادامه جنگ هزاران شهروند فلسطینی را به قتل میرساند در نهایت قصد دارد، اگر بتواند، بساط جنبش حماس را برای همیشه از نوار غزه برچیند.
این واقعیتی است که حکومت ایران آن را بهدرستی درک میکند. آنها گروههای نیابتیشان را در سراسر منطقه، از جمله در عراق، سوریه، لبنان، و یمن تحریک میکنند تا هزینه جنگ اسرائیل با حماس را افزایش دهند. البته، جز حزبالله لبنان، تحریک دیگر گروههای وابسته به ایران اثر چندانی بر معادله جنگ ندارد. اما پرسشی که در این میان مطرح میشود این است که آیا جمهوری اسلامی ایران حزبالله لبنان را در چنین مخاطره بزرگی خواهد انداخت؟ زیرا در صورت ورود حزبالله به جنگ، نهتنها این سازمان بخش بزرگی از توانایی نظامیاش را از دست میدهد، بلکه لبنان، که پایگاه پیشرفته و امنی برای پروژه حکومت ایران در خاورمیانه محسوب میشود، نیز بهشدت ویران خواهد شد.
تا زمانی که میدان نبرد در غزه- یا شاید با لبنان- موازنه جدید قدرت را مشخص نکند، بعید به نظر میرسد که ویژگیهای مسیر دیپلماتیک در افق منطقه پدیدار شود.
برگرفته از روزنامه النهارالعربی
از: ایندیپندنت