وعده افولگرایان برای لغو تحریمهای ایران بعد از افول اقتصادی آمریکا چقدر واقع بینانه است؟
هیرش سعیدیان– «چرا اقتصاد آمریکا به ورطه زوال افتاده است؟»، «اقتصاد آمریکا رو به افول است»، «آمریکا رو به افول است» اینها چند تیتر از صدها گزارش و تحلیل منتشر شده در خبرگزاریهای یک طیف سیاسی در ایران است که به افولگرایان مشهور هستند، جانمایه کلام آنها این است که به جای برجام و تلاش برای یک توافق اقتصادی و سیاسی فوری متکی بر خرد و تعقل سیاسی، باید مسیر تخاصم را در پیش گرفت و میتوان منتظر بود تا اقتصاد آمریکا افول نمایید و آنگاه تحریمها و محدودیتهای اقتصادی کشور خود به خود برطرف میگردد.
در برابر کلام افرادی مانند علی مطهری کاندیدای ردصلاحیت شده که «افول آمریکا را خیالات نامید» معمولاً اتهام غربگزدگی، وادادگی و امثالهم را مطرح مینمایند. اتهامی که اغلب به طرفداران برجام وارد میشود. این طیف سیاسی معمولاً به عنوان فکت از برآمدن چین به عنوان رقیب ایالات متحده و حمایت این کشور از جمهوری اسلامی ایران یاد میکنند. اما آیا به راستی آیا اقتصاد آمریکا رو به افول است.
بعد از روی کار آمدن دنگ شیائو پینگ رهبر تحولخواه چین و به خاک سپردن افکار فقرساز مائو تسه تونگ، اقتصاد چین شاهد یک رشد خیرهکننده بود و غرب و به ویژه آمریکا به شریک تجاری اصلی این کشور بدل شد. در سال ۲۰۲۲ ارزش کل تجارت ایالات متحده با چین به رقم ۶۹۰ میلیارد دلار رسید، آمریکا ۵۳۷ میلیارد دلار کالا و خدمات از چین وارد کرد و این کشور را به بزرگترین مقصد تجاری چین بدل ساخت.
آمریکاییها تنها کمتر از ۵ درصد از جمعیت جهان را تشکیل میدهند و بیش از ۲۰ درصد از کل درآمد جهان را تولید و کسب میکنند. سهم چین از تولید جهانی قریب ۱۵ درصد است. اما این تمام واقعیت نیست، ارزش سهام بازار بورس آمریکا معادل ۶۰ درصد از کل ارزش سهام بازار بورس جهان است، در حالی که ارزش بازار بورس چین تنها معادل ۳ درصد از کل این بازار است. مدیریت حداقل ۵۰ درصد از ثروت جهانی در چین اتفاق میافتد، در واقع با وجود آنکه چین به کارخانه تولید شرکتهای آمریکایی بدل شد، اما مدیریت ثروت و فناوری در اختیار شرکتهای آمریکایی قرار داشته است.
در حال حاضر ایالات متحده در میان کشورهای G۷ کمترین نرخ تورم را دارا است و بیشترین کاهش نرخ انرژی در این کشور اتفاق افتاده است، همچنین بیشترین امید به رشد اقتصادی در G۷ متعلق به این کشور است.
پرروژه سیندیکِت در گزارشی با عنوان «وضع اقتصاد چین چقدر بد است» به گزارش بانک جهانی اشاره نموده که در آن رشد تولید ناخالص داخلی چین از ۴.۸ به ۴/۴ کاهش یافته است، این کاهش عموماً به دلیل ورشکسته شدن شرکتهای ساختمانی تورمخواه رخ داده است که به صورت ناخواسته به ستون رشد اقتصادی چین بدل شدند. در این گزارش آمده است: «بخش عمدهای از رشد اقتصادی چین نوعی اضافه برداشت از رشد آینده بود که اکنون ممکن است هرگز محقق نشود»
ارزش بازار مسکن چین چهار برابر تولید ناخالص داخلی این کشور است، این مقیاس در آمریکا ۱.۶ و در ژاپن ۲.۱ است. یی فوکسیان از دانشگاه ویسکانسین مدیسون در اینباره نوشت: «دولت چین در لاپوشانی مشکلات کوچک پرشمار بسیار خوب عمل میکند، اما تراکم این مشکلات اغلب در بحرانهای بزرگ و یکباره ظهور و بروز مییابند، سیاستهای جمعیتی و مسکن دولت در دهههای گذشته باعث شده خرید خانه و پرورش فرزندان برای جوانان هر روز دور از دسترستر از دیروز شود.»
وام دهنده دندان گرد
مسئولین چینی سیاست وامدهی با قصد تصاحب منابع استراتژیک کشور مقصد را انکار کرده و آن را پروپاگاندا خواندند، هر چند بسیاری از کشورهای وام گیرنده در بازپرداخت دچار بحران شده اند.
سیتومبکو موسوکوتوانه، وزیر دارایی زامبیا، که از یخبندان مذاکرات بر سر پرداخت بدهی کشورش به چین ناامید شده بود، شکایت کرد که «(آنها) وضعیت ما را بدتر میکنند، زیرا ما به دنبال راه حلهای فوری هستیم، نه بحثهایی که ممکن است مسئله را پیچیدهتر نمایید.»
چینیها متهم شدهاند که زمینهای ماهیگیری را در سواحل غرب آفریقا از بین بردهاند و کشتیهای کوچکتر و کمتر پیشرفته ماهیگیران محلی را کنار میزنند. یکی از از شهروندان ناراضی غنا در اینباره به تلگراف گفت: «آنها چیزی را که باید مال ما باشد میدزدند» مشابه این سیاست از طریق کشتیهای ترال چینی در سواحل ایران تکرار شد.
فیلیپین از جمله کشورهای بود که در سالهای اخیر تلاش کرده بود روابط قویتری با چین برقرار کند، اما اکنون، فردیناند مارکوس جونیور رئیس جمهور این کشور قاطعانه به اردوگاه ایالات متحده بازگشته است. یکی از حساسیتهای بین مانیل و پکن، حقوق ماهیگیری در آبهای مورد مناقشه دریای چین جنوبی است، جایی که ناوگان چینی رقبای خود را به چالش کشیده است. مارکوس گفت: «من به رئیس جمهور شی توضیح دادم که سال گذشته اولین سال در کل تاریخ فیلیپین بود که ما مجبور شدیم ماهی وارد کنیم، این یک وضعیت مضحک برای کشوری است که از بیش از ۷۱۰۰ جزیره تشکیل شده است.»
ییمان وانگ که برای گسترش قدرت چین در اقیانوس آمرام طراحی شده بود نیز شکست خورد و از ۳۱ مجمع الجزیره تنها جزائر سلیمان به آن وفادار ماند و باقی کشورها به پیمان مشابه طراحی شده توسط آمریکا پیوستند.
فقدان قدرت نرم
یون سوک چئون، کارشناس کرهای امور چین میگوید: «یکی از دلائلی که باعث میشود چین تا دهها نتواند از آمریکا پیشی بگیرد، علاوه بر قدرت اقتصادی و فناوری مسلم آمریکا، فقدان قدرت نرم است، گذشته از سیاست خارجی سلطهگرایانه اقتصادی و عدم جذابیت المانهای حاکمیتی چین، در حال حاضر محصولات فرهنگی آمریکا جهان را فتح کردهاند، در حالی که چین در این زمینه هنوز در ابتدای راه است، این در حالی است که قدرت نرم و فرهنگی متحدان آسیایی آمریکا مانند کره جنوبی، ژاپن و تایوان روز به روز در حال پیشرفت است. چین به وضوع دارای فرهنگی بسیار غنی، با سابقه و سرزنده است، اما سیاستهای سانسور و محدودکننده دولت چین در داخل باعث شده که بازار محصولات فرهنگی در این کشور در حد و قوارههای جهانی رشد نکند، زیرا تولیدکنندگان محصولات فرهنگی مانند موسیقی، فیلم، … ممکن است درون تولیدات خود مسائلی را بگنجانند که چندان به مزاق مقامات دولت چین خوشایند نیست، همین مسئله اشاعه جهانی فرهنگ چین را به موضوعی پیچیده و غامض تبدیل کرده است».
تغییر در همکاری با غرب
توماس فریدمن اقتصاددان در نیویورک تایمز نوشت: «۴ دهه همکاری فشرده اقتصادی چین و آمریکا به نفع مصرفکنندگان آمریکایی بود و باعث شد میلیونها چینی از فقر رهایی یابند، اما آن دوره به وضوع پایان یافته و دوران جدیدی آغاز شده است، زیرا جهان فردا کمتر یکپارچه و با ثبات ژئوپولتیک کمتری خواهد بود.» به گفته این اقتصاددان، شرکتهای غربی از سرقتهای تجاری چین به ستوه آمدهاند و در حال حاضر حتی اپل تلاش میکند تا بیشتر به هند و ویتنام متکی باشد تا چین. فریدمن این پدیده را به ضرر چین ارزیابی کرده و معتقد است که کاهش همکاری اقتصادی غرب و چین در سالهای آتی حاصل حذف افرادی مانند نخست وزیر ژو رونگجی در چین و قدرتگیری شی جی پینگ است که ایدههایش ریشه در مارکسیسم و اقتصاد دولتی دارد.
زونگ یانگ زویی لی تحلیلگر چینیتبار نیز در فورین اَفرز مینویسد: طرح اقتصادی شی جی پینگ رئیس جمهور چین برای احیای رشد اقتصادی مبتنی بر مصرف با توجه به واقعیات امروز اقتصاد چین محکوم به شکست است و نشانههای این شکست در حال ظاهر شدن هستند.
جاشوا پی ملتز تحلیلگر ارشد موسسه بروکینگز در اقتصاد و توسعه جهانی در اینباره نوشت: راهبرد اصلی ایالات متحده برای پیشرو ماندن در اقتصاد، برنده شدن قلبها و ذهنها است، آنها همانگونه که در سخنرانی جنت یلن وزیر خزانه داری این کشور گفته شد، در پی آن هستند تا کشورها را متقاعد کنند که برخلاف چین، ایالات متحده در پی روابط تجاری بُرد بُرد است و مانند پکن تلاش نمیکند تا از طریق وام دهی با سود سنگین کشوریا موسسه شما را ورشکسته تحت کنترل درآورد.
کشورهای مانند عربستان و امارات متحده عربی تلاش کردند تا با برقراری روابط مستقل و دوجانبه همزمان با چین و آمریکا، از تنازعات بین آنها به خوبی بهره برداری کنند، همچین و هم غرب تلاش کردند تا سطح همکاری اقتصادی خود با این کشورها را افزایش دهند و در نهایت این کشورهای عربی بودند که برنده این رقابت بودند.
به نظر میرسد تئوری افولگرایان در ایران دارای باگهای اساسی است که آثار مخرب آن در اقتصاد کشور به خوبی نمایان است. آمریکا حداقل تا دههها و به ادعای برخی اقتصاددانان تا حداقل صد سال دیگر نیز کشور پیشرو اقتصادی جهان باقی میماند، کشورهای مانند چین به دلیل ساختار نادمکراتیک خود دارای تنازعات درونی پیچیدهای هستند که آینده اقتصادی آنها را در هالهای از ابهام فرو برده است، بیلان تجاری چین با آمریکا نیز آنچنان برای چین مهم است و چنان نقش تعیین کنندهای در رشد اقتصادی این کشور دارد که پکن حاضر نباشد علی رغم رقابت زیرپوستی آن را فدای برخی خیالات ایدئولوژیک نمایید.