ایران وایر
اپیزود چهارم پادکست یادگار را به «بازجو» اختصاص دادیم. کسی که از اولین ساعات بازداشت، ملاقات با زندانی را آغاز میکند. او که در انفرادی تنها فردی است که زندانی میتواند او را ببیند و با او صحبت کند. کسی که با روشهای مختلف، تلاش میکند اعتراف بگیرد. گاهی با شکنجه، تجاوز، فحش، آزار و تهدید و گاه از در دوستی وارد میشود و تلاش میکند با نرمی و به قول معروف رفتار پدرانه، به هدف خود برسد.
بازجوها کیستند؟ آنها چه فشارهایی بر زندانی وارد میکنند. در اپیزود چهارم پادکست یادگار، به این موضوع پرداختهایم.
پادکست«یادگار» که هر پنجشنبه در «ایرانوایر» منتشر میشود، روی سایر پادگیرها مانند «کستباکس»، «اپلپادکست»، «گوگلپادکست» و «اسپاتیفای» نیز، قابل شنیدن است.
***
بسیاری از زندانیان سیاسی از روزهای بازجویی و مواجهه خود با بازجو، بهعنوان سختترین دوران زندان و حتی سختترین دوران زندگی خود یاد میکنند. فشارهای دوران بازجویی در زندان، گاه سالها با فرد زندانی همراه و تبدیل به تروماهایی میشود که درمان آن، سالها طول میکشد.
در این اپیزود، «مژگان کشاورز»، فعال حقوق زنان و زندانی سابق سیاسی و «احسان مهرابی»، روزنامهنگار که مدتی را بهخاطر فعالیتهای روزنامهنگاری در زندان بود، درباره بازجو و روزهای بازجویی توضیح دادهاند.
در بخشی از این پادکست مژگان کشاورزمیگوید: «شخصیترین عکسهایم در لپتاپم را به من نشان میدادند و از من میپرسیدند چرا در مهمانیها با این پوشش حاضر شدهای؟ از اینکه هیچ حریم خصوصی وجود ندارد و به خصوصیترین لایههای زندگیام وارد شدهاند، احساس تجاوز بهم دست میداد. سرم را پایین میانداختم و به عکسها نگاه نمیکردم و یا در مورد چتهای خصوصی و یا مکالماتم با خانواده و صمیمیترین دوستانم از من سوالات شخصی میپرسیدند و بعد میگفتند ببین ما به همه بخشهای زندگی تو دسترسی داریم، پس ما دیگر محرم اسرار تو هستیم و باید با ما راحت باشی.»
زندانیان سابق سیاسی بارها درباره اینکه در دوران بازجویی، بازجو که خود را خدای حاکم بر اتاق بازجویی میداند و درباره خصوصیترین بخشهای زندگی زندانیان سیاسی سوال میکند، حرف زدهاند. سوال درباره جزییات روابط زناشویی، پرسش درباره رابطه جنسی با افراد مختلف، تعریف کردن جوکهای جنسی و…، در روایتهای زندانیان سیاسی از اتاق بازجویی بارها شنیده شده است.
مژگان کشاورز در بخش دیگری از صحبتهایش به پادکست یادگار میگوید: «در سلول انفرادی، درست بالای سرم یک دوربین بود و من باید جلوی این دوربین دستشویی میرفتم و حمام میکردم، فکر اینکه بازجوها دارند بدن لخت من را تماشا میکنند، روحم را آزار میداد.»
خانم کشاورز تنها مورد آزار روحی قرار نگرفته، بلکه در جلسات بازجویی مورد ضربوشتم نیز واقع شده است: « در یکی از جلسات بازجویی وقتی جواب تندی به بازجو دادم، صندلی را به سمتم پرتاب کرد که صندلی به گردنم خورد و آسیب جدی دید و رباط گردنم پاره شد.»
بازجوها لزوما افرادی با ریش بلند که پیراهنهای یقه آخوندیشان را روی شلوار میاندازند، نیستند. ممکن است فردی بازجو شما باشد که اگر در خیابان او را ببینید، هرگز از روی ظاهر متوجه قرابت او با نظام جمهوری اسلامی نشوید.
احسان مهرابی، روزنامهنگار و زندانی سابق سیاسی، بازجو خود را اینطور توصیف کرده است: «بازجو من جوان خوشپوشی بود که اگر در خیابان او را میدیدید، محال بود تصور کنید که بازجو وزارت اطلاعات است، حتی در صحبتهایی هم که با هم داشتیم از نظراتش کامل میفهمیدم که اصلا برایش این شغل جنبه اعتقادی ندارد و به قول خودش، بابت این کار اضافه حقوق میگیرد.»
مهرابی در بخش دیگری از صحبتهایش به پادکست یادگار اینطور میگوید: «بیشترین بخش آزاردهنده در جلسات بازجویی، تهدید به بازداشت و اذیت اعضای خانواده و نزدیکانم بود. مثلا به من میگفتند همسرم را بازداشت میکنند و باتوجه به اینکه بهنوعی این رفتارشان مسبوقبهسابقه بود و زمان بازداشت باتوجه به اینکه من حضور نداشتم و موفق به بازداشت من نشدند، برادرم را بازداشت کردند تا من خودم را معرفی کنم. یا تهدید به اخراج برادرم از شغلش و بازداشت یکی از دوستانم که با من به سفری آمده بود، از آزاردهندهترین قسمتهای بازجویی من بود.»
اگر خودتان یا اطرافیانتان، تجربهای از بازجویی در نهادهای امنیتی و یا زندان در سراسر ایران دارید، در کامنتهای شبکههای اجتماعی از تجربه خودتان برایمان بنویسید تا بتوانیم تصویری واقعیتر از رفتار حکومت به مخاطبمان ارائه کنیم.
اپیزود چهارم پادکست یادگار را میتوانید از اینجا بشنوید.