دولتآبادی، تقوایی، موحد و شایگان به «بزرگداشت» رفتند
«یک گل سرخ» برای «نجف»
شرق: تنها جنوبیها نبودند که به استقبال پسر ناخداخلف رفتند. محمود دولتآبادی، داریوش شایگان، پرویز کلانتری و محمدعلی موحد هم به ناصر تقوایی پیوستند تا شب نجف دریابندری در میان دوستدارانش شکل بگیرد. شب نجف دریابندری با حضور محمود دولتآبادی، ناصر تقوایی، محمدعلی موحد، داریوش شایگان، مصطفی ملکیان، جلال خالقیمطلق، سیروس ابراهیمزاده، حسین محجوبی، جمشید ارجمند، پرویز کلانتری، محبوبه مهاجر، محمود امیدسالار، رضا جعفری و… عصر چهارشنبه، سوم اردیبهشت از سوی مجله بخارا برگزار شد.
محمود دولتآبادی، نویسنده نامدار ایرانی یکی از سخنرانان این مراسم بود که در توصیف دریابندری گفت: «اول قصد داشتم بهجای صحبت در اینجا داستان یک گل سرخ برای امیلی را بخوانم که یکی از آثار بینظیر ادبیات مدرن است و با این کار همه را غافلگیر کنم که مگر ممکن است در یک جلسهای کسی بیاید و داستانی برای همگان بخواند؟ اما بهنظرم رسید که شاید امکان نداشته باشد. پس فکر کردم من از نجف دریابندری چه چیزی یاد گرفتم. یادگیری آدمی مثل من یادگیری مَدرسی نیست. یادگیری آدمی مثل من، تا آنجا که متوجه شدم مثل تنفس هواست. اخیرا کسی از من پرسید شما از کدام نویسنده متاثر هستید یا یاد گرفتید. گفتم من از همه یاد گرفتم. یادگیری من هم از همین مایه بوده است. وقتی برمیگردی و به آثار واقعا دوستانه نجف دریابندری مراجعه میکنی، میبینی از آقای دریابندری علاوه بر آن تنفس هوا نکات مهمی یاد گرفتهای.»
نویسنده «جای خالی سلوچ» سپس این موضوع را بیان کرد که دریابندری نگاه واقعبینانه به یک اثر یا نویسنده را رواج داد: «نجف دریابندری به من یاد داده است که میشود همه ارزشها را دید، شناخت و دربارهشان داوری واقعبینانه کرد. نجف به من یاد داده است که هیچ پدیدهای مهمتر از خود آن پدیده نیست. نجف برای نخستین بار نگاه دیگری را به بوف کور باز کرد که بهزودی هم بسته شد، نگاهی که آدمهایی مثل من را از احوالات مجذوبیت صرف نسبت به یک نویسنده و یک اثر دور کرد تا از این احوالات فاصله بگیریم و واقعبینانهتر نگاه کنیم.»
او افزود: «این کار را با نویسندگان خارجی هم که آثارشان را ترجمه کرده، انجام داده است. اگر میخواهید همینگوی نویسنده مهم قرن بیستم آمریکا را بشناسید باز هم میبایستی به پیشنهاد من، به ترجمهها و نقطهنظرهای انتقادی نجف توجه کنید. اگر میخواهید که ویلیام فاکنر را بشناسید باز هم باید به نگاه دریابندری دقیق شوید و اگر بخواهیم دکتروف را بشناسیم به طریق اولی.»
نویسنده کلیدر در مورد تاثیر نویسندگانی مانند دریابندری بر ادبیات عنوان کرد: «نویسندگانی مثل نجف به ما میگویند به اسامی که برای ما خیلی مهم و بزرگ هستند که در واقعیتشان هم چنین هستند، میتوان نگاه واقعبینانه و انتقادی داشت.»
پس از آن ناصر تقوایی، کارگردان شناختهشده سینمای ایران نحوه آشنایی خود را با دریابندری در آبادان روایت کرد: «من عاشق خلاصه داستان فیلمهایی بودم که قرار بود در سینمای شرکت نفت آبادان به نمایش دربیاید. این فیلمها به زبان اصلی نمایش داده میشد و اکثر ما زبان انگلیسی نمیدانستیم. در خبرهای روز همیشه خلاصهای از این فیلمها بود که برای ما مثل راهنمایی بود تا فیلمها را بفهمیم. فیلمها در دو سانس در سینما تاج آبادان نمایش داده میشد و تقریبا با فاصله چند ماه از تولید این فیلمها در آمریکا یا اروپا نمایش داده میشدند. خلاصه داستانهایی که نجف دریابندری برای این فیلمها مینوشت، ندانستن زبان انگلیسی را برای ما جبران میکرد.» تقوایی به اهمیت خلاصههای این مترجم از فیلمهای آن روزها اشاره کرد: «خلاصه داستان فیلمها که برگرفته از نگاه نجف بود، به من تربیتی در تماشای فیلم داد. من فیلم را از دیالوگهایی که ردوبدل میشد، نمیفهمیدم. من فیلم را از ساختارش میفهمیدم و این کار مانند میراثی از همان دوران برای من باقی ماند.»
کارگردان «ناخدا خورشید» دیگر خصوصیات آثار دریابندری را چنین برشمرد: «مهمترین ویژگی نجف آن است که مترجمی را بهعنوان کسب و کار انتخاب نمیکند. ترجمه عشق زندگیاش بود. کتابی را که خوانده بود، مال خود میکرد و یکبار تحریرش میکرد و این میراث نجف دریابندری است.»
محمدعلی موحد، مورخ و پژوهشگر فرهنگ نیز در مورد دریابندری گفت: «نجف از آنها نیست که متاعشان تفاخر به حضور چندصباحی در سر کلاس فلان احیانا و گذراندن رسالهای با یکی از آن اساتید خلاصه شود و از همینرو سخنش از باد و بروت فضلفروشی و علامهنمایی خالی است. او در نوشتههایش مثل یک دوست با شما حرف میزند. در پی هیچ کشفی نیست. در مصاحبت او احساس ثقل و سنگینی نمیکنید.»
موحد با یادی از محمد زهرایی، ناشری که مرداد سال ۹۲ درگذشت، ادامه داد: «در این همایش جای محمد زهرایی خالی است. زهرایی در سالهایی که نجف به لحاظ جسمی و روحی دچار بحران شدید بود با نهایت مهر و شفقت مواظب حال او بود. اگر مراقبتها و مهربانیهای او نبود، شاید امشب ما سعادت آن را نداشتیم که نجف را در میان خود ببینیم.»
همچنین منوچهر انور، کارگردان، نویسنده و مترجم از آشنایی خود با دریابندری گفت: «زمانی که پیشنهاد همایون صنعتیزاده را پذیرفتم و به انتشارات فرانکلین رفتم، نخستین کارم کتابخوانی و تهیه گزارش برای کتابها بود اما بعد از آن طبق خواسته صنعتیزاده به ویراستاری که در آن موقع کاری نویی در ایران بود، پرداختم. طولی نکشید که فهمیدم کاری نیست که بتوان بهتنهایی و یکتنه انجام داد و به صنعتیزاده گفتم باید کسان دیگری را به این مجموعه آورد و او نیز بلافاصله پذیرفت.
به این ترتیب بود که نخست دکتر فتحالله مجتبایی آمد و پس از آن به دنبال معرفی دکتر عبدالرحیم احمدی با نجف دریابندری آشنا شدم و همین آشنایی سنگبنایی شد که نجف به فرانکلین بیاید و همکاری با این موسسه را بهعنوان ویراستار آغاز کند.» نویسنده دیگر این مراسم ایرج پارسینژاد بود که در مورد دوستی خود با دریابندری گفت: «من در این ۵۰سالی که با نجف دریابندری انیس و مونس بودهام و پدران ما نیز با هم رفاقتی خالصانه مخلصانه داشتهاند، به علت حشرونشر خانوادگی و همکاری در موسسه فرانکلین، ارادت و اعتقاد به او، به سواد، شعور و شرف، قدرت فکر و حدت ذهنش حرفهای زیادی دارم که در این فرصت کوتاه نمیگنجد. آنقدر هست که میتوانم بگویم نجف دریابندری مثل اسمش یگانه است. خلقیاتش، حرفهایش، روایتش، طنز و ترجمهاش همه خاص خود اوست.»
حسین معصومیهمدانی، سخنران بعدی بود که در نقد آثار دریابندری اظهار کرد: «نثری مثل نثر دریابندری، نثری نیست که صرفا در اثر خواندن کتابها حاصل شود. اگر این تجربه زیستن در قالب نثر او وجود نداشت شاید میتوانست به نویسنده مقلد نثر قاجاری در دوران معاصر تبدیل شود. نثر آن دوران یک ظاهری به بعضی اصطلاحات و نامهها و اشیا میچسباند و نیز سعی بر تکرار آنها داشت، در صورتی که نثر دریابندری تکرار هیچیک از متون کلاسیک فارسی نیست و اگر کسی بخواهد به سبک دریابندری بنویسد، نمونه موفقی بیرون نخواهد داد. تنها کاری که با نثر او میتوان انجام داد، همان کاریاست که وی با نثرهای دیگر انجام داده است که همانا غوطهای است عمیق در عمق نثر و استفاده از بهره ماحصل این تجربه در اثر خود.»
صفدر تقیزاده، مترجم و نویسنده نیز موفقیت دریابندری را به تلاش و کار مستمر او مرتبط دانست: «در هر دهه یا چنددههای کسانی ظهور میکنند با نوعی ادراک غریزی یا قریحه ذاتی که اگر در مسیری درست بیفتد، آثاری عالیقدر و ماندگار بر جای میگذارند و مایه افتخار سرزمین خود میشوند. عدهای هم البته هستند که با تمرین و کار مستمر و زیاد چیزهایی فرامیگیرند و با نوعی فوتوفن اکتسابی آثاری میآفرینند. دریابندری بیشک از دسته نخست است»
با اتمام سخنرانیها قسمتی از فیلم مستند «باز هم زندگی» به کارگردانی بیژن بیرنگ و کلیپی از دریابندری و آثارش ساخته مجید عاشقی به نمایش درآمد و در ادامه پرتره نجف دریابندری اثر فخرالدین فخرالدینی از سوی ایرج پارسینژاد و ناصر تقوایی به وی اهدا شد. دریابندری هم از مجله بخارا، سخنرانان و تمام حاضران برای برپایی این مراسم تشکر کرد و در بخش پایانی گروه لیان به سرپرستی محسن شریفیان به اجرای موسیقی پرداخت.