برآمدن و فروافتادن جمهوری اسلامی

جمعه, 3ام فروردین, 1403
اندازه قلم متن

به لطف ناکامی‌ها‌ی انبوه و دل‌هره‌انکیز جمهوری اسلامی در ایران هر روز به خیل منتقدان و دشمنان جمهوری اسلامی در ایران افزوده می‌گردد؛ و رویا‌ی گذار از جمهوری اسلامی لحظه به لحظه پرفروغ‌تر و جنبش‌انگیزتر می‌شود. با این همه اگر به بودها و فربودها (واقعیت‌ها)‌ی پهنه‌ی سیاست در ایران چشم داشته باشیم، گذار از جمهوری اسلامی (به‌ویژه گذار دمکراتیک) چندان ساده نمی‌نماید؛ و در افق نزدیک (دست‌کم آن‌جا که پا‌ی حساب‌و‌کتاب سیاسی و امنیتی در کار است، و نه خواب و خیال) دگرگونی‌ها‌ی معناداری که به رفتن جمهوری اسلامی اشاره‌ی آشکار کند، دیده نمی‌شود. چرا؟
چرا گذار دمکراتیک در ایران این همه دش‌وار می‌نماید؟ و برآوردها‌ی سیاسی برای گروه‌ها‌ی خاکستری چندان امیدانگیز و اشتهاآور نیست؟

پاسخ‌ به این پرسش را می‌توان به دسته‌بندی‌هایی که در نیروها‌ی جای‌گزین دیده می‌شود، مربوط دانست.

منتظران گذار
گروهی از ایرانیان البته با این صورت‌بندی هم‌سو نیستند، و جمهوری اسلامی را ناپایدار و رفتنی می‌دانند؛ این دسته که چندان کوچک هم نیست، پس از جمهوری‌ی اسلامی تاکنون در انتظار فروافتادن جمهوری اسلامی و رفتن آن ماسیده‌اند؛ و چندان عجیب نیست، اگر هر روز منتظر گذار باشند. برای این گروه و این برآورد تنها یک دش‌واری کوچک هست! هیچ‌کس به‌گونه‌ای جدی و معنادار راه‌ها‌ی گذار و نیروها‌ی گذارانگیز را نمی‌شناسد و بر سر آن هم‌سویی و هم‌پویی ندارد.
در میان این جماعت هر روز «هخایی» برجسته می‌شود؛ و فرآیند گذار و امید به آن را خراب‌تر از دی‌روز می‌کند. هخایی که پیامبری می‌کند و از رفتن جمهوری اسلامی خبر می‌آورد و خیل منتظران را شاد و امیدوار می‌کند؛ اما چون از دریافت برآمدن جمهوری اسلامی، دش‌واری‌ها‌ی موجود و آسیب‌شناسی ژرف آن‌ها ناتوان هستند، کاری از پیش نمی‌برند. این دسته به انگاره‌ها‌ی نیرنگ (Conspiracy theory) بسیار چسبیده است؛ آن‌ها آمدن جمهوری اسلامی را به «دیگران» نسبت می‌دهند، و لابد رفتن آن را هم. این هخاها و این دسته‌ها حتا اگر نخواهند، در درازمدت به ادامه‌ی کار جمهوری اسلامی کمک می‌کنند.

هواداران بازگشت (مشروعه‌خواهان جدید)
در میان مخالفان و‌ منتقدان جمهوری اسلامی (از جمله در میان منتظران)، گروه‌هایی هم هستند که گذار از جمهوری اسلامی را به ریختی از بازگشت به گذشته سنجاق کرده‌اند. این دسته را هر نامی که داشته باشند (حتا مشروطه‌خواه) می‌توان «مشروعه‌خواهان جدید» (۱) خواند. چه، اگر مشروعه‌خواهی را ریختی از ولایت‌پذیری بدانیم، (که با سنت شبان‌رمه‌گی و دینی در ایران بسیار هماهنگ و هم‌داستان است)، هواداران بازگشت را به آسانی می‌توان در دسته‌ی ولایت‌مداران گذاشت. چه، آن‌که هوا‌ی بازگشت در سر دارد، در جایی به سنت و هسته‌ی سخت آن، ولایت‌مداری چسبیده است.
ولایت‌مداری بنیاد هم‌ایستاری در سنت است. غم شیرین گذشته (نوستالژیا) و رومانتیسم انرژی بازگشت به گذاشته را فراهم می‌آورد؛ اما چون بازگشت به گذشته یک توهم و‌ بدپنداری است؛ و هیچ‌گاه در بودها و فربودها (واقعیت‌ها) نمی‌گنجد، و امکان‌پذیر نیست، بازگشت به گذاشته تنها به هم‌ایستاری، مانده‌گاری و پابرجایی (اینرسی) سامانه یاری می‌رساند. (۲)

مشروطه‌خواهان جدید
مشروطه‌خواهان هم‌ در برابر جمهوری اسلامی ایستاده‌اند و هم در برابر مشروعه‌خواهی جدید و قدیم. با این همه این منتقدان و مخالفان به جهت محافطه‌کاری (Conservatism)، هرچند می‌گویند هیچ ولایتی را نمی‌پذیرند! اما در روند سیاست، به ولایت حاکم کنونی یا به ولایت حاکم پیشین تن می‌دهند! ولایت‌پذیری این دسته را می‌تواند، ولایت‌پذیری تاریخی، گزینشی و در به‌ترین حالت از سر اجبار و واداشت دانست. زیرا، کسانی که به ولایت حاکم کنونی تن می‌‌دهند به بخشی از واقعیت تاریخی ام‌روز و فربود سیاست اشاره می‌کنند؛ و می‌گویند: هم‌کاری و هم‌راهی نسبی با جمهوری اسلامی ایران شرط گذار کم‌هزینه و به‌هنگام از گردنه‌ی توسعه در ایران است. (۳) در دیگر سو، کسانی هم که به ولایت حاکم دی‌روز تن می‌دهند، (یا چنان ولایتی را سفیدشویی می‌کنند) با اشاره به بخشی از واقعیت‌ها‌ی دی‌روز (۴) که در فربودها‌ی سیاسی ام‌روز ادامه دارد، می‌گویند: هم‌کاری و هم‌راهی با رضا پهلوی، پادشاهی‌خواهان، و انرژی‌ی پشت این جریان تاریخی و سیاسی، شرط گذار از گردنه‌ی جمهوری اسلامی است. این گروه‌ها در ادامه‌ی جمهوری اسلامی هیچ بختی برای توسعه نمی‌بینند؛ (۵) و در رویاها‌ی جمهوری‌خواهان هم.

جمهوری‌خواهان شرمنده
جمهوری‌خواهان هم به‌طور چیره در آسیب‌شناسی جمهوری اسلامی چندان دور نیفتاده‌اند؛ یعنی آسیب‌شناسی آن‌ها آن اندازه ژرف نمی‌شود که به ارزیابی و بازیابی خود هم برسد. این جمهوری‌خواهان را باید جمهوری‌خواهان شرمنده نامید؛ کسانی که در برآمدن جمهوری اسلامی و دش‌واری‌ها‌ی موجود دستی داشته‌اند. نقد و دشمنی این دسته از جمهوری اسلامی به بنیادها‌ی فرهنگ و سنت ایرانی و اسلامی نمی‌رسد. این جمهوری‌خواهان چندان تغییری در آماج و رویاها‌ی خود نداده‌اند و حتا گاهی در جاهایی با آماج جمهوری‌‌اسلامی‌خواهان هم هم‌پوشان هستند، اما از آن‌جا که خواب‌ها‌ی قدیمی چندان اشتهایی برنمی‌انگیزد، خود و خواب‌ها‌ی قدیمی خود را با نام‌ها‌ی جدید نونوار کرده‌اند.

آشکارا گوناگونی در آسیب‌شناسی توسعه‌نایافته‌گی و وامانده‌گی در ایران، بنیاد این دسته‌بندی‌ها‌ی سیاسی است.
برای گذار از جمهوری اسلامی در ایران، ناگزیر باید از خود پرسید: «جمهوری اسلامی از کجا آمده است؟»
تا زمانی که دریافتی مناسب از این پرسش؛ و پاسخ‌هایی درخور برای آن در میان نباشد، انگاره‌ها‌ی گذار از جمهوری اسلامی هم چندان کارگر نخواهد بود. جمهوری اسلامی ساختاری ناپایدار و گذرا است؛ دیر یا زود این برج موریانه فروخواهد ریخت. اما اگر در گذار از جمهوری اسلامی جدی هستیم و به گذاری دمکراتیک هم چشم داریم، نباید منتظر فروافتادن جمهوری اسلامی بمانیم؛ یا در نام‌ها‌ی جدید و قدیم نادانی‌ها‌ی تاریخی و سنتی و بومی خود را پنهان کنیم. (۶) برای آن‌که گذار دمکراتیک در ایران رقم بخورد، باید به دش‌واری‌ها و پرسش‌ها و پاسخ‌هایی که به برآمدن جمهوری اسلامی در ایران انجامیده است سگالید (فکر کرد). و بسیار جدی، ژرف و همه‌گیر هم سگالید.

اکبر کرمی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانویس‌ها
۱) این باره را در سرنام «مشروعه‌خواهان جدید» کاویده‌ام. کرمی، اکبر، مشروعه‌خواهان جدید، تارنما‌ی گویانیوز، ۲۸ اسفند ۱۴۰۲
۲) این ولایت‌مداران به تعبیری که خودشان دارند، به ولایت‌عهدی یک پادشاه دادگر و خوش‌فکر و ایران‌دوست دل‌بسته‌اند. گروهی این پادشاهی را در سیمای رضا پهلوی می‌بینند؛ و گروهی دیگر چندان از رضا پهلوی دل‌خوش نیستند.
۳) اصلاح‌طلبی را در ایران باید ریختی از مشروطه‌خواهی دید. روزنه‌گشاها به‌احتمال آخرین نسل و جریانی هستند که مشروطه‌خواهی را در جمهوری اسلامی پی‌می‌گیرند.
۴) برگفت این گروه در سوگیری از گذشته، ریختی از هوشیاری پسینی است، که در گفت‌گوها‌ی سیاسی چندان پذیرفتنی نیست. وارد کردن هوشیاری پسینی در سیاست نوعی غلط‌انداز (مغلطه) است؛ و به جای کمک به سیاست‌ورزی، آن را پایان می‌دهد.
۵) پادشاهی‌خواهان مشروطه‌خواه در این دسته می‌گنجند. البته در میان جمهوری‌خواهان هم گروهی پیدا شده‌اند، که با بازگشت به مشروطه از سر اجبار هم‌سویی نشان می‌دهند. این جمهوری‌خواهان را جمهوری‌خواهان شرمنده باید نامید. در این جریان به‌طور چیره کسانی دیده می‌شوند که از چپ به راست آمده‌اند.
۶) نمونه‌ی آشکار این نادانی به داوری من در میان مشروطه‌خواهانی دیده می‌شود که از سر شرمنده‌گی مشروطه‌خواه شده‌اند؛ اقتدارگرایانی که از همه سازوکارها‌ی اقتدارگرایانه در دوران سلطنت دفاع می‌کنند؛ و از روان‌شناسی اقتدارطلبی سرشار هستند، اما نمی‌خواهند از مد روز عقب بمانند. این جماعت گاهی خود را هوادار دمکراسی و حقوق بشر هم می‌خوانند. شاه‌نشان این آسیب آن‌جاست که این دسته نمی‌خواهند یا نمی‌توانند برای برآمدن جمهوری اسلامی برگفتی درخور پیش بگذارند.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.