ار اف ای – حسن اعتمادی – برنامه چشم انداز
حسن شریعتمداری: در نامهاش به دبیر شورای نگهبان، حسن روحانی تلویحاً میگوید که از این دوره از مجلس خبرگان رهبری “مزاحم زدایی” شده است و شخص خامنهای میداند که تصمیمهای لازم برای تعیین رهبر آینده از قبل گرفته شده و کار مجلس خبرگان رهبری در این باره نهایتاً در حد یک قیام و قعود خواهد بود. اما، مملکت را بیش از بیت خامنهای، لابیهای مافیایی قدرت و ثروت اداره میکنند. با این حال، آیندۀ سیاسی را نه لابیهای مافیایی قدرت و ثروت، بلکه پیوستن طبقۀ متوسط به تشکیلات و صفوف اعتراضهای معلمان، دانشآموزان و دانشجویان و زنان تعیین میکند. در درون همین اعتراضها نهایتاً آلترناتیو آینده و بیان سیاسی آن شکل خواهد گرفت.”
آیا واکنش حسن روحانی گویای نگرانی او و بسیاری همانند او از مسئلۀ جانشینی علی خامنهای است؟ آیا مخاطب اصلی نامه حسن روحانی شخص علی خامنه ای است تا احتمالاً احمد جنتی که چه بسا به دلیل سالخوردگی نامه محرمانه اش را به جای او دیگران به اسم او نوشتهاند؟
در پاسخ به این سئوالها و سئوالهای دیگر، حسن شریعتمداری، سیاستمدار جمهوریخواه، از جمله گفته است :
“آنچه حسن روحانی در نامهاش در لفافه مینویسد این است که در این دوره از حیات مجلس خبرگان رهبری، احتمال جانشینی علی خامنهای به دلیل فوت یا از کارافتادگی او قوّی است و علت ردصلاحیت وی یا افراد نظیر او این است که تاثیر یا ردپایی از آنان در انتخاب رهبر آینده وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر، حسن روحانی تلویحاً میگوید که از این دوره از مجلس خبرگان رهبری “مزاحم زدایی” شده است و شخص خامنهای میداند که تصمیمهای لازم برای تعیین رهبر آینده از قبل گرفته شده و کار مجلس خبرگان رهبری در این باره نهایتاً در حد یک قیام و قعود خواهد بود.
از انگیزههای مهم خامنهای برای اجرای پروژه “خالص سازی” این بوده که از حضور منتقدان و مخالفان او در مجلس خبرگان رهبری جلوگیری شود، یعنی کسانی که میتوانند به عدم کارآیی رهبر رأی بدهند و تا تعیین رهبری جدید ادارۀ نظام را به یک شورای رهبری بسپارند که در درون آن احتمال حضور افرادی نظیر حسن روحانی بسیار قوّی است.
در واقع پروژه خالصسازی خامنهای جلوگیری از وقوع چنین سناریویی بوده است. افزون بر این، خامنهای نگران بوده که اگر مخالفان او بتوانند عدمکارآیی وی را به کرسی بنشانند، نهایتاً او را مسبب مشکلات کشور نیز معرفی کرده و بگویند که وضعیت کنونی جامعه در اصل نتیجۀ لجبازیها و ندانم کاریهای رهبر ناکارآمد بوده است.
پروژه خالصسازی علاوه بر روحانیون شامل دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی نیز شده، هر چند در این زمینه ناموفق بوده است. ناموفق بوده است، زیرا مملکت را بیش از بیت خامنهای، لابیهای مافیایی قدرت و ثروت اداره میکنند… از مشکلات جمهوری اسلامی این است که دستیابی به اجماع در درون آن بسیار سخت و گاه ناممکن است.
از نقطه نظر جمهوری اسلامی عامل تعیینکنندۀ آیندۀ سیاسی نه نیروهای جامعۀ مدنی که به دلیل سرکوبها موفق به ایجاد آلترناتیو نشده، بلکه نیروهای درونی خود نظام جمهوری اسلامی است. اما، نظام جمهوری اسلامی ظاهراً متوجه چرخش مهمی نیست که در طبقۀ متوسط ایران صورت گرفته است. همانهایی که حسن روحانی در نامهاش گفته میلیونی به او رأی دادند، حالا در همسویی با جوانان و انقلاب “زن، زندگی، آزادی” به طور میلیونی در هیچ انتخاباتی شرکت نمیکنند. بنابراین کاملاً قابل پیشبینی است که در حرکتهای اجتماعی آینده این طبقۀ متوسط به تشکیلات و صفوف اعتراضهای معلمان، دانشآموزان و دانشجویان و زنان بپیوندد. به حکم تجربه میتوان گفت که در درون همین اعتراضها نهایتاً آلترناتیو آینده و بیان سیاسی آن شکل خواهد گرفت.”