دانایی دمکراتیک

جمعه, 28ام اردیبهشت, 1403
اندازه قلم متن

کنش دمکراتیک آداب شهرنشینی است؛ واکنشی جمعی و معطوف به آمیزش اجتماعی ی مسالمت‌آمیز؛ نوعی هرمنوتیک صلح که از دانایی دمکراتیک بر می‌خیزد. آن‌جا که دمکراسی، مناسبات آمیزش اجتماعی صلح‌آمیز و هرمنوتیک صلح برقرار نیست، از شهر هم خبری نیست؛ آن‌چه در این اجتماع‌ها شهر نامیده شده است، روستاهایی هستند که گسترده شده‌اند. آن که در شهر زنده‌گی می‌کند؛ و روستا، و سنت‌ها ی روستایی را با خود به شهر نیاورده است، بیش از هر چیز صلح و آمیزش اجتماعی مسالمت‌آمیز را می‌شناسد، می‌خواهد و می‌جوید. چنین خواهشی است که درجایی به سازش‌ها ی اجتماعی با دیگران، مدنیت و متن‌ها ی حقوقی تودرتو می‌رسد. متن‌ها و سازش‌هایی که بیش از هر چیز، برآمد پذیرش گوناگونی و رنگارنگی ی‌گان (افراد) جامعه است. بنیاد شهر رنگارنگی و‌ گوناگونی است؛ و بنیاد زنده‌گی شهری پندار و انگاره‌ای برای هم‌آهنگی و هم‌سویی است. (۱)
در شهرها ی نخستین و‌ مدنیت‌ها ی اولیه که جامعه هنوز اجتماعی از ی‌گان کم‌وبیش هم‌سان و هم‌گون بود، هم‌آهنگی چندان دش‌وار به نظر نمی‌رسید؛ پندار حق و حقیقت (فرابود) چاره‌ساز همه ی گوناگونی‌ها بود. همه‌گان با آفرینش یک دیگری ی بزرگ (خدا) و به زور هرم‌ها ی قدرت و داوری که در جایی به او (و رژیمی از فرابود و حقیقت) می‌رسیدند، ی‌گانه و هم‌آهنگ می‌شدند. (۲) در شهرها ی بزرگ‌تر و سپسین هم‌سویی‌ها و هم‌آهنگی‌ها ی مردمان به‌گونه‌ای نبود که به ادامه ی کار هرم‌ها ی قدرت و داوری کمک کند.
چنین بود که زبانه ی جنگ‌ها هر روز بالاتر می‌گرفت. (۳) و چنین بوده است که بدپنداری «حق بودن» از جهان باستان به جهان ما آمده است و به دریافت «حق داشتن» و برآمد آن سازش، میدان نمی‌دهد. گفتمان حق بودن در جایی به ناچار و ناگزیر به ریختی از «خودحق‌پنداری» و جنگ هم می‌رسد. (دریافت و خوانش من در برابر دریافت و خوانش تو)
پرهیز از جنگ و ستیز در شهرها است که سرانجام مدنیت را از گفتمان حق‌بودن به گفتمان حق‌داشتن می‌چرخاند. چرخشی که البته برای همه ی مدنیت‌ها چندان آسان نبوده است؛ و برای ما هنوز آسان نیست. یعنی دانایی دمکراتیک در بنیادها به بنیادها ی جنگ و ستیز می‌رسد؛ و با سامانیدن قدرت و داوری امکان‌ها و ناامکان‌ها ی سازش از یک‌سو و ستیزش از سو ی دیگر را برجسته و بر همه ی انتخاب‌ها و رفتارها سوار می‌کند. به زبان دیگر دانایی دمکراتیک برآمد شهرنشینی و آداب آن است. اما دانایی دمکراتیک نه آسان به چنگ می‌آید؛ و نه حتا آسان فهمیده می‌شود. دانایی دمکراتیک برآمد گذار از سنت و هسته ی سخت آن یعنی شناخت‌شناسی سنتی است؛ گذار از نظام دگرگردانی و شهربندی به نظم خودگردان و شهروندی است. کاری بسیار دش‌وار که در جبین همه ی مدنیت‌ها دیده نمی‌شود.
دانایی دمکراتیک امری پسینی است و از همه ی دانایی‌هایی از پیشی (A priori)، و پیشینی که در جایی به یک دیگری ی بزرگ (یا بدیهی بزرگ) می‌رسند، دیگر و دیگرگون است. دانایی دمکراتیک برآمد مرگ خدا، و پیدایش انگاره ی خودبنیادی آدمی است. گستاخی ایستادن روی پاها ی خود و پایانیدن به خیال خوش فاعل شناسا ی همه‌چیزدان و همه‌چیزتوان که به آن‌چه ام‌روز دانش خوانده می‌شود امکان داده است؛ رخ‌دادی سهمگین که تا گوشه‌ها ی تاریک جان و جهان ما دویده است و به دانایی دمکراتیک رسیده است، و می‌رسد. (۴) دانایی دمکراتیک در جایی به شهرنشینی و مناسبات و امکان‌ها و ناامکان‌ها ی زنده‌گی شهری می‌رسد. (۵) دانایی ی سنتی پیشادمکراتیک است و با آن‌چه دانایی ی دمکراتیک خوانده می‌شود و برآمد نوینش است، به‌‌کلی دیگر است.
با آن که دانایی در بنیادها باره‌ای انسان‌مند، زمان‌مند، و زبان‌مند است، اما پیش از نوینش آدمی خود را در جای‌گاهی نمی‌دانست و نمی‌دید که بتواند انسان‌مندی، زمان‌مندی، و زبان‌مندی دانایی و دانش را در بنیادها دریابد؛ و به‌تمامی بپذیرد. برآمد آن سنت، دانایی را به پا ی دیگری‌ها ی بزرگ همه‌چیزدان و همه‌چیزتوان می‌گذاشت و از دل آن ادیان گوناگون را می‌آفرید. (۶) شناخت‌شناسی ویژه‌ای که با انسان‌شناسی و‌ جهان‌شناسی ویژه ی سنت هم‌آهنگ بود. در سنت آدمی با مجموعه‌ای از «است‌ها» روبه‌روست که جهان، انسان و شناخت او را توضیح می‌دهند و «بایدها» از آن‌ها زاده می‌شوند تا زنده‌گی آدمی‌زاده‌گان سامان یابد. (۷) و این «است‌ها»، همانند گنج‌هایی هستند که کشف می‌شوند؛ و باید بشوند. رستگاری در چنین جهانی ادامه ی چنین پنداری است. پنداری که در جایی به پاها ی شکننده آدمی می‌رسد، و به ناچاری روی پاها ی ی دیگری بزرگ می‌ایستد. خدا، پیامبر، امام، و آخوند زنجیره‌ای است که این منطق را استوار می‌کند.
دانایی ی سنتی، دانایی ی ویژه‌ای است که در سنجاق به دیگری بزرگ زور و نیرو می‌گیرد؛ و می‌تواند شهر را بگرداند. دانایی ی سنتی در نبود لویاتان، در تکاپو ی آفرینش لویاتانی آسمانی است که بتواند شهر را بگرداند و پاس دارد. با گسترش شهرها و پیچیده‌گی‌ها ی بیش‌تر، این لویاتان ابتدا زمینی می‌شود و سپس رام و آرام و دمکراتیک می‌گردد. (۸) دانایی ی دمکراتیک برآمد چنین گذاری است؛ گذاری که از یک‌سو به افزایش گوناگونی‌ها و‌ رنگارنگی‌ها می‌انجامد و از سو ی دیگر به آفرینش راه‌ها، سازوکارها و اندام‌هایی که به شهروندان امکان می‌دهد هم‌آهنگ، هم‌جوش و هم‌ساز شوند.
در این فرآیند پیچیده (که توسعه خوانده می‌شود) شهروندان می‌پذیرند که همه ی “است”ها و خوانش‌ها و گزارش‌ها ی خود از آن‌ها را ‌و “باید”ها ی برآمده از آن‌ها را از منشورها ی صلح‌طلبی بگذراند و به لوازم رنگارنگ سازش با “دیگری” و گذار از دش‌واری‌ها برسانند؛ و این گونه است که دانایی ی دمکراتیک زاده می‌شود. دانایی ی دمکراتیک گذار از جهان‌ها ی هرمسی و هرمس‌ها ی گوناگون است. (۹) دانایی ی دمکراتیک برآمد هرمنوتیکی است که انسان‌ها را جا ی دیگر ی بزرگ می‌گذارد؛ و خدای‌گانی و دیگری ی بزرگ را تکثیر می‌کند.
در جهان هرمسی (سنت) صلح و آمیزش اجتماعی مسالمت‌آمیز برآمد ی‌گانه‌گی (توحید) بود و است. در نتیجه ی‌گانه‌کی و خدای ی‌گانه آفریده شده است. در چنین جهانی صلح برآمد جنگ برای ی‌گانه کردن «است‌ها»، هرمس‌ها و در نتیجه خدایان است. (۱۰) با نوینش چرخشی روی می‌دهدکه هرم شهر را وارونه و تخت می‌کند و حرکت تاریخ را از ی‌گانه‌گی به همه‌گانه‌گی و کثرت می‌برد. یعنی اکنون اگر کسی شهر را بشناسد، صلح، و سازش بر سر «است‌ها» و «بایدها» را هم می‌شناسد. چه دمکراسی برتر و پیش‌تر از فلسفه است. دانایی ی دمکراتیک چنین امکانی را توضیح می‌دهد؛ می‌‌پالد و برمی‌سازد.
به زبان دیگر هرمنوتیک صلح سازه‌ای نوین و بازه‌ای مدنی است که می‌تواند خوانش‌ها ی صلح‌‌جویانه از “است‌ها” را به خواهش‌ها ی صلح‌پایانه از “بایدها” برساند. کنشی دمکراتیک که به حل مساله فکر می‌کند و نه بیان هیجان و احساس!
کنش دمکراتیک برآمد یک انگاره ی انسجام‌آفرین اجتماعی و انسانی است. کنشی که به توزیع قدرت، آزادی و شان می‌اندیشد و می‌رسد. کنشی که در آزادی پایان نمی‌گیرد؛ و به برابری هم چشم دارد؛ و آن را هم می‌جوید. (۱۱)
کنش دمکراتیک برآمد نوعی دانایی ی دمکراتیک و نهادی و جمعی است و در اساس با کنش‌ها و دانایی‌ها ی فردی گوناگون است. دانایی ی دمکراتیک است که به قانون، قرارداد اجتماعی، متن‌ها ی حقوقی، نهادها ی مدنی، سیاسی، اجتماعی و حتا علمی و اندیشه‌گی می‌رسد.
در نبود دانایی ی دمکراتیک است که شهری‌ها همانند دهاتی‌ها به طور دایم بر سر آب و زمین و فرابود (حقیقت)ها می‌جنگند! و خواهند جنگید. کنش سیاسی در غیبت دانایی ی جمعی، تاریخی و دمکراتیک و مناسبات و تعادلات آن به عصبیت قومی می‌رسد؛ و چیزی بیش از عصبیت قومی نمی‌تواند باشد. یعنی افراد هنوز در مراکز زیرین مغز خود (همانند دست‌گاه لیمبیک) گرفتار هستند و چیزی بیش از بیان خشم، ترس، ناامیدی‌ و پاسخ به ناکامی‌ها ندارند. اما سیاست وقتی به کنش دمکراتیک می‌رسد، به حل مساله می‌اندیشد و در نتیجه افراد را تا مرکزها ی بالایی مغز و قشر جلوپیشانی پوسته ی مخ (و جامعه را به حافظه ی تاریخی) بالا می‌آورد و پیش می‌برد.
کنش دمکراتیک حرکت از مرکزها ی پایینی و قدیمی مغز به بالا و بخش‌ها ی نوپوسته (Neocortex) ی مغز است و کنش سیاسی پاددمکراتیک حرکت از مرکزها ی بالایی و جدید به مراکز پایینی و قدیمی. این جابه‌جایی مغزی از پایین به بالا و از قدیم به جدید چندان آسان نیست و تنها به کمک تعریف‌ها، کران‌بندی‌ها، مرزبندی‌ها، قانون، نهادها ی مدنی و اندامش (Organization) اجتماعی و سیاسی ممکن است؛ یعنی امری تاریخی و تمدنی است. (۱۲) دانایی ی دمکراتیک تکاپویی است که در شناخت دیگری، شناخت‌شناسی ی دیگر و شناخت‌ها ی دیگر زاده می‌شود. موقعیتی نومینال و خدای‌گونه در جهانی که از خدا خالی شده است.
اکبر کرمی
پانویس‌ها
۱) هرمنوتیک صلح پیش‌کش، تصور کنید در اجتماعی که هنوز دریافتی ژرف از هرمنوتیک و حتا تفسیر یک متن در میان نیست؛ و برآمد آن گروهی گرفتار ذات‌پنداری (محکم، نص، صریح، قطعی‌السند، و…) هستند و در دو انتها با هم در جنگ و جدال، شهرنشینی چه جای‌گاهی می‌تواند داشته باشد. اسلام‌گرایی و اسلام‌ستیزی با هر توضیح و برگفتی بازتاب یک ذهن تنگ و روستایی است. این شلم‌شوربا را بگذارید نبود حکومت قانون و کم‌بود متن‌ها ی متین حقوقی در ایران تا از پهناوری و ژرفا ی شهرنشینی در ایران یاخبر شوید.
۲) این ریخت از هماهنگی را هماهنگی گله‌ای (Flocking) خوانده‌اند؛ پژوهش‌ها ی جدید نشان می‌دهد که پرنده‌گان و ماهی‌ها هم که گاهی حرکات گله‌ای باشکوه و گسترده‌ای دارند، با پیروی از ره‌بران خود هماهنگ می‌شوند.
۳) پندار یکانه‌گی و توحید و آفرینش خدای یگانه گامی بزرگ برای گریز از جنگ در جهان باستان و شهرها ی باستانی بوده است.
۴) طبیعی است چنین گذاری از منحنی پخش طبیعی (Normal distributions curve) پیروی می‌کند؛ یعنی نه یک‌باره روی می‌دهد؛ و نه برای همه‌گان روی می‌دهد. گذاری آرام و بنیادی است که به چرخشی ژرف در مدنیت می‌رسد. و حتا پیش‌تر در بازه‌ای از نوینش گروهی (پوزیتیویست‌ها) دریافت ویژه‌ای از خرد یا دانش را جای خدا گذاشته بودند.
۵) در نخستین رمان نوین که با سرنام رابینسون کروزیه (Robinson Crusoe) در ۱۷۱۹ منتشر شده است بر این نکته تاکید شده است. دانیال دفو (Daniel Defoe) در این کتاب ماجراجویانه زنده‌گی شهری را در یک جزیره ی دورافتاده بازسازی می‌کند و نشان می‌دهد که چه‌گونه با پیدا شدن سروکله ی دیگری (جمعه) و ناگزیری سازش, شهر و‌مناسبات آن آغاز می‌شود.
۶) همانند کسی که دریافت‌ها ی خود را به‌نام نام‌آوران می‌زند؛ و می‌پراکند. در سنت چنین رفتار بسیار عادی بود. بسیار شاعران شعرها ی خود را به نام شاعران نا‌م‌آور زده‌اند؛ بسیاری از پیشینیان باورها و داوری‌ها ی خود را به نام نا‌آوران پهنه ی دین و‌ مذهب زده‌اند؛ و چندان عجیب نیست اگر بسیاری از پیامبران به احتمال دریافت‌ها ی خود را به نام خداوند زده‌اند.
۷) در دانایی سنتی از است‌ها (جهان‌شناسی) بایدها (اخلاق و قانون) زاییده می‌شوند. پیدایش قانون، خود یک فرسنگ بزرگ در فرآیند شهرنشینی است، که امکان قانون‌گذاری و در پی آن گفتمان حق‌داشتن را کلید می‌زند. تا پیش از قانون هرچه خسرو می‌کرد، شیرین بود؛ اما پس از قانون است که خسرو در چهارچوب قانون شیرین و پذیرفتنی بود. در بسیاری از سنت‌ها ی ابتدایی‌تر هنوز بایدها (اخلاق و شریعت) به ناف دیگری بزرگ و است‌ها ی منصوب به او چسبیده‌اند.
۸) برآمدن لویاتان در شهر هم یک‌باره روی نداده است؛ در نتیجه چندان عجیب نیست اگر گاهی میان این لوایاتان‌ها کش‌مکش بوده است.
۹) هرمس (Hermes) در افسانه‌ها ی یونانی پیام‌آور، خبررسان و قاصد (Herald) خدایان است. او را خدای تجار، دزدان، دریانوردان، کلاه‌برداران و شیادان هم خوانده‌اند.
۱۰) در دانش پوزیتیویست‌ها بدیهی‌ و گاهی بنیادها ی‌گانه‌ای را که خرد نامیده‌اند به جا ی خدا گذاشته‌اند.
۱۱) برای دریافت چنین پنداری باید به ارج‌شناسی جدید اندیشید. پنداری که بخشی از انگاره‌ها ی انتقادی (Critical theories) است و به اکسل هونت (Axel Honneth/ 1949) می‌رسد. هونت می‌گوید باید از آزادی گروه‌ها ی سرکوب‌شده فراتر رفت؛ باید آنان را به رسمیت شناخت و ارجی برابر برای دیگران گذاشت. (Recognition)
۱۲) این که در هنگام تجربه ی شکست و ناکامی بتوانیم به نیرو ی فرزانه‌گی ی خود تکیه کنیم و به حل مساله بیاندیشم، حتا در تجربه‌ها ی شخصی هم چندان کار ساده‌ای نیست! و تنها از عهده ی افراد توسعه‌یافته می‌آید. (به انبوه پرونده‌ها ی تلن‌بار شده در دادگستری‌ها نگاه کنید، تا بدانید از چه سخن می‌گویم.) در تجربه‌ها جمعی و ملی این آسیب توسعه‌نایافته‌گی خوانده می‌شود.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.