اکبر کرمی
پس از نوشتار «نه به شکار شهروندان» (۱) که نقدی است بر ادعایی خام و ناتمام در باره ی بدخیمی «امر به معروف و نهی از منکر»، دوستی که در کانادا زندهگی میکند؛ و از نعمت شلوارکپوشیدن، سگگردانیدن و گاهی در آغوش محبوبان آرامیدن به تمامی بهره میگیرد؛ بر من خرده گرفت که چرا به محقق داماد تنگگرفتهای؟ او دارد با خامنهای مبارزه میکند؛ او در دل گفتمان مذهبی و برای جماعتی که مذهبی هستند مینویسد و باید آن را دریافت، پذیرفت و ستود!
یک ساعت مخ ام را پیاده و مرا میخ کرد که پرداختن به جماعت مذهبی و نقد مذهبیها کمکی به مبارزه با جمهوری اسلامی نمیکند! (۲)
درد این اسلامشناس و ایرانشناس عزیز از آنجا میآید که هرگاه دست به قلم میشود، همانند یک آخوند مینویسد. یعنی در فهم نوینش هنوز (حتا در کلام) از مولای خود عبدالکریم سروش، و او از مولانا فراتر نرفته است! میانگارند میشود هم از حقوق بشر گفت و نوشت؛ و هم در دل گفتمان مذهبی امر به معروف و نهی از منکر ماند؛ و اگر پا داد، دشنامی هم به سوی گلشیفتهها انداخت.
به باور و داوری من نمیشود؛ و نشده است. مدرنیته، دمکراسی و حقوق بشر یک بسته است! نمیشود برخی را گرفت و برخی را رها کرد. دستکم این بسته در بنیادها به یکجا میرسد. و در آن یک جا باید تصمیم گرفت. خودبنیادی یا دگربنیادی؟
خودبنیادی و خودبسندهگی بنیاد جهان جدید است؛ نه با آن شوخی میتوان کرد؛ و نه با کسی بر سر آن باید تعارف داشت. «امر به معروف و نهی از منکر» با هر چهرهای زشت و با ادب جهانها جدید و جانها ی تازه ناسازگار است. در جهانها ی جدید هیچکس در جایگاهی نیست که بخواهد برای دیگران ادا ی برادر بزرگتر را بازی کند.
اینگونه صغراکبراها در پهنه ی روشنفکری حرف مفت است؛ و یک پول سیاه نمیارزد. و چیزی بیشتر از درخششها ی تیره نیست. روشنفکر به هیچکس و هیچچیز تعهد ندارد؛ و نباید داسته باشد؛ مگر حقیقتی که یافته است؛ یا (دقیقتر) بافته است. به جهت رعایت ادب آزادی وجدان باید از دینستیزی پرهیخت و گریخت؛ اما نقد مذهب و مذهبیها را (هرگاه بدخیمی میکنند و به حد خود بسنده نمیکنند) نباید رها کرد. باید در فرآیند نوینش نواندیشان مذهبی را پشتیبانی کرد؛ اما این پشتیبانی نباید در جایی به این بهانه که آنها در حال مبارزهاند، به تعطیلی نقد کشیده شود.
آن دوست و حرفها ی مفتاش تازه مرا رها کرده بود که فیلمی همانند یک شاهد غیب از ایران رسید؛ پارهفیلم بسیار شرمآور بود (۳) و به داستان بدخیمی برساخته ی ننگین امر به معروف و نهی از منکر ژرفا میداد. در این فیلم رسوا، علی مطهری که غیر از آخوندزادهگی، هیچ هنر دیگری ندارد، در مراسم نکوداشت پدر اش یک نوازنده ی زن را در حال دفنوازی، نهی از منکر و از سکو پایین میکشد. از آن مرده ی متورم (با آن درخششها ی تیره و بیمار اش در باره ی زنان) انتظار دیگری نباید داشت! اما اگر به منطق آن دوست (که در آمریکا ی شمالی همانند کاناداییها حال میکند؛ و برای تغییر در ایران همانند محقق داماد مبارزه میکند)، برگردیم، در برابر علی مطهری و دژخویی او چه باید کرد؟ باید به امر به معروف و نهی از منکر او هم تن دهیم؟ هرچه باشد او هم در جاهایی در برابر علی خامنهای ایستاده است؛ و در دل گفتمان مذهبی با استبداد مبارزه میکند. و لابد علی مطهری همان کسی است که محقق داماد میگوید امر به معروف و نهی از منکر کار اوست!
من در سنت و زندهگی پیشاشهری هیچ چیز را نکبتبارتر از دخالت در زندهگی دیگران و همسایهها نیافتهام؛ و امر به معروف و نهی از منکر، برابر مذهبی آن بدخیمی دهشتناک است که در دل مذهب پاکشویی و توجیه شده است؛ و وقتی دوباره به سنت و زندهگی پیشاشهری بازمیگردد، پدری را با داس سراغ رومینا میفرستد و علی خامنهای را با دارودرفش سراغ ژیناها، نیکاها، و ساریناها. اگر قرار باشد یک چیز را در مذهب انتخاب کنم و تمشک طلایی را به آن بدهم، همین نادانی ژرف امر به معروف و نکبت زهرآگین نهی از منکر خواهد بود، که همه ی بلاهت سنت و بدخیمی خواهشها و خوانشها ی سنتی از مذهب را یکجا دارد.
این نکبت به همین جا ختم نمیشود؛ آقازاده ی دیگری در میان گفتوگو ی سیاسی ی جدی، بیادبانه و سرکوبگرانه به خود اجازه میدهد به دیگری بگوید باید پدرم را آیتالله سید … بخوانی! اگر اینکار را نکنی من گفتوگو را ادامه نخواهم داد. (۴) تصور کنید، اگر فاصله ی این آقازاده از قدرت به قدر مصطفا محقق داماد، علی مطهری یا مجتبا خامنهای بود، بدخیمی امر به معروف و نهی از منکر به کجا میرسید؟ بدبختیها ی ما ایرانیها یکیدوتا نیست. با این همه، کار ما این نیست که از کنار این آقازادهها بگذریم؛ و نکبت آقازادهگی را هم به خودی و غیرخودی بخش کنیم. آقازادهها تا زمانی که روی پاها ی خود نایستادهاند و همانند بندنافی ما را به سنت سرکوب و سرکوب سنت میکشانند خطرناک هستند! این نامها ی ساده ی سید، آیتالله، آقازاده و شاهزاده را کوچک نشمارید. این نامها و نشانهها اگر به تجربه ی مدرنیته ی ایرانی برسند، دیر یا زود سنت و پلشتیها ی بیشمار آن را بازسازی خواهند کرد؛ و از نوینش و مدرنیته چیزی بر جا ی نمیگذارند.
پانویسها
۱) کرمی، اکبر، نه به شکار شهربندان، گویانیوز، یکم می ۲۰۲۴
۲) لشگر شعبانها در پهنه ی اندیشه هم با همین استدلال به سرکوب مخالفان بازگشت سلطنت، و منتقدان رضا پهلوی یورش میبرند! داو و ادعا ی پایه ی آنها آن است که در صف مبارزه با جمهوری اسلامی نباید شکاف ایجاد کرد. البته همه راست و درست میگویند؛ و نباید در صف ایستادهگی در برابر ستم جاری در ایران شکاف ایجاد کرد؛ اما برای پرهیز از شکاف همهگان باید به اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و برابری همهگانی گردن بگذاریم. اگر محقق داماد خود اش یا برخی از همسویان خود را اهل امر به معروف و نهی از منکر بداند؛ علی مطهری هر جا دست اش میرسد، همانند خامنهای رفتار کند؛ آقازادهها هنوز به آقازادهگی خود مفتخر باشند و بخواهند همانند مجتبا رفتار کنند؛ و سلطنتطلبها بخواهند ولیعهد را تغییر دهند، در بنیادها مبارزهای برای آزادی و برابری دیده نمیشود که نگران شکاف در صف مبارزه باشیم.
۳) سنجاق فیلم پایینکشیدن زن دفنواز به فرمان علی مطهری.
۴) سنجاق گفتوگو ی آقازادهای که دیگری را وادار میکند پدر خود را آیتالله سید … بخواند.
از: گویا