سینما رکس آبادان، یادی از هموطنانی که در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ جان باختند. (جمع‌آوری مطالب، بازنشر)

جمعه, 26ام مرداد, 1403
اندازه قلم متن

علی صدارت

 بررسی فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، دِینی است به شهدای آن فاجعه، که به عهده کسانی که برای استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری تلاش می‌کنند

این روزها مصادف با هفتادمین سال‌گرد کودتای امریکایی-انگلیسی پهلوی علیه مصدق و مردم ایران، و چهل و پنجمین سال‌گرد فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان است. 

عدم توجه و رسیدگی کافی به فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان، فقط به این دلیل نیست که همزمانی دارد با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و در بین مطالبی که در آن زمینه منتشر می‌گردد، گم می‌شود. بلکه به این دلیل است که قدرت‌های داخلی، از افشای پسِ پرده‌ی ابهامات، مضطرب هستند و به یکدیگر می‌گویند:

هست از پس پرده گفتگوی من و تو — چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من

 امروز می‌دانیم که هفتاد سال پیش، خمینی در کنار کاشانی و بهبهانی قرار گرفت، که از عوامل پیرورزی کودتا شدند. نیز می‌دانیم که انتشار ضدِ اطلاعات و سوء اطلاعات در باره کودتای ۱۳۳۲، منحصر به خانواده کاشانی و شرکا نمی‌شود. همچنین می‌دانیم، جنگ روانی علیه مصدق منحصر به رژیم حاکم بر ایران نیست و همه رژیم‌های دیکتاتوری، از الگوهایی که در استقلال و آزادی و حقوق‌مداری ایستادگی و استقامت کرده‌اند، هراسناک هستند. این است که در چنین روزهایی، فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان، بهانه‌ی خوبی برای سرگرم کردن مردم، و برای پرت کردن حواس مردم از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، یعنی فاجعه‌ی دیگری که در همان روز در تاریخ  ثبت شده است. فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان موقعیت خوبی است برای اشباع کردن فضای رسانه‌ای، ولی چرا رژیم خود را ملزم می‌بیند که همیشه آن را در سکوت دفن کند؟  تمام شواهد دال بر آن است که برای رژیم، یاد‌آوری فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان، می‌تواند هزینه‌ساز باشد. 

مطلع شدن، و مطلع کردن از حقوق ذاتی بشر هستند. وظیفه‌ی سلطه‌سالاران تجاوز به حقوق است، از جمله حق مطلع شدن، و مطلع کردن. قدرت‌ها هنوز هم توانسته‌اند در مورد فاجعه‌ی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۳ و فاجعه‌ی آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ و فاجعه‌ی  کودتای خرداد ۱۳۶۰، هنوز مطالب فراوانی در پشت پرده‌های ابهام قرار دارند. به درستی به یکدیگر می‌گویند: … چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من! 

در مورد فاجعه آتش‌سوزی ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، برخی از مطالبی را که از فضای مجازی حذف شده بودند را باز یافته و در آدرس ذیل، باز نشر کرده‌ایم:

https://alisedarat.com/1402/05/28/5100/ 

اطلاعاتی که در این نوشته به آن‌ها ارجاع می‌شوند را می‌توانید در آن مقاله بیابید.

در اینجا به طرح چند نکته می‌پردازیم:

برخی درس‌ها:

  1. آتش زدن کاباره‌ها و رستوران‌ها و سینماها، قبلا هم تکرار شده بودند. تا تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، شاهد شاهد ۴۳ مورد دیگر آتش‌زدن سینماها بودیم. شواهد و قراین حاکی از آن است که فاجعه سینام رکس آبادان، تصادفی و غیرعمدی نبوده. 
  2. افرادی که در این ماجرا به هر نحوی دست داشتند (از هر گروه و رژیمی بودند)، چه کسانی بودند؟ انگیزه و روانشناسی آنها چه بود؟
  3. این افراد چگونه به این مرحله رسیدند که بتوانند خود را راضی کنند به این جنایت دست خود را آلوده کنند؟
  4. افرادی که امروزر بعد از ۴۵ سال، هنوز افشا شدن جزئیات حقایق این فاجعه را به هر نحوی سانسور می‌کنند (از هر گروه و رژیمی، و با هر باوری که هستند)، چه کسانی هستند؟ انگیزه و روانشناسی آنها چه بوده است؟ چه حال و هوا و فضایی باعث پرورش و ظهور چنین افرادی شد؟ 
  5. امروز، با تجربه ۴۵ سال گذشته، این پرسش، پاسخی دقیق می‌طلب:  چگونه از پرورش و ظهور افردای که (افرادی از هر رژیمی و از هر نحله فکری) خود را راضی کنند و بتوانند امروز و فردا و فرداها، سرنوشت را این‌گونه رقم بزنند، پیش‌گیری کنیم؟
  6. از سوی دیگر، چگونه عدم رعایت اصول ایمنی منجر به این فاجعه شد؟ (و همچنین فجایعی مانند ساختمان پلاسکو، و یا ساختمان متروپل، و…) آیا غیر از این است که مهندسان و مسؤلین شهرداری‌ها در زمان این فجایع، از جنس رژیم شده بودند و خود را راضی کرده بودند که پا روی وژدان و شرف حرفه‌ای خود بگذارند و قوانین و مقررات ایمنی را رعایت نکنند؟
  7. هر رژیم استبدادی، تلاش می‌کند افراد را از جنس خود کند، و نیاز دارد که پیوسته بر ابعاد کیفی و کمی آن بیافزاید. آیا ما مردم ایران، با هر شغل و حرفه و مقام و منصبی، می‌توانیم خود را راضی کنیم که به اصول اخلاقی و حرفه‌ای خود خیانت کنیم، و بدین ترتیب با پشت کردن به مردم، روی به قدرت داشته باشیم و عمر او را طولانی‌تر کنیم؟ 
  8. با فرض بر اینکه رژیم ولایت مطلقه پهلوی آمر و عامل این جنایت نبوده، چگونه عدم رعایت اصول ابتدایی حقوق بشر توسط قوای نظامی و انتظامی و امنیتی-اطلاعاتی رژیم گذشته، منجر به گستردگی ابعاد این فاجعه شده است؟ ما مردم امروز ایران، در ردههای مختلف پرسنل لشکری و کشوری رژیم ولایت فقیه، چه درس‌هایی از این فاجعه می‌توانند بگیریم؟
  9. با توجه به اینکه رژیم ولایت مطلقه فقیه رفتنی است، آیا افرادی که خود را مخالف این رژیم می‌دانند و برای کوتاه‌تر کردن زمان رسیدن به سقوط فیزیکی این رژیم، از تاریخ این فاجعه درس می‌گیرند؟ آیا برای رسیدن به هدف (حقوق‌مداری و مردمسالاری) استفاده از هر روش و وسیله‌ای (تجاوز به حقوق و زورسالاری و خشونت‌گستری) صحیح است؟ و یا اینکه به‌کار برندگان این روش‌ها، نه تنها خود قربانی آن‌ها خواهند شد، بلکه خود به وسیله‌ای برای رسیدن به عکس هدف ادعایی مبدل خواهند گشت؟ 

نکاتی نیازمند تامل هستند:

  1. تعداد واقعی قرباینیان هنوز معلوم نیست. تام و نشان تک تک آنها باید شناسایی و یادبود گردد.
  2. «سیاسی» کردن این فاجعه، از طرف همه‌ی افراد و گروههای درگیر، خود نوعی تجاوز به حقوق، و در بهترین حالت نقض غرض احقاق حقوق بوده و خواهد بود. و یا به عبارت دقیق‌تر، استفاده از این فاجعه، و یا هر تجاوزی به هر حقی از حقوق هر کسی در هر زمانی و در هر مکانی، در روابط قوا، تجاوز دیگری به حقوق این شهیدان و بقیه است.
  3. تا زمان اولین انتشار این مطالب، بسیاری از حقایق مهم مربوط به این فاجعه در پرده ابهام است: «…بعد از ۷ سال پس از این آتش‌سوزی، علی‌رغم اعدام شش نفر بعنوان مسئولین این جنایت و محکوم شدن تعداد کثیری به زندان‌های طویل‌المدت و صدها اعلامیه و ادعانامه و اتهامات گوناگون و ضد و نقیض که هر دسته و گروه سیاسی به دیگری بعنوان عامل آن زده است، هنوز یک تحقیق بی‌طرفانه و جدی در مورد عاملین و مسئولیت این جنایت صورت نگرفته است…» ولی هنوز هم بعد از گذشت ۴۵ سال از آن فاحعه، حتی یک مطالعه جدی و روشن‌گرانه انجام نشده است.
  4. پیچیده‌سازی حقایق واقعیت‌ها و اطلاعات، و گنگ و نامفهوم کردن آن‌ها، و… و مخلوط کردن آن‌ها با راست و دروغ‌های مربوط و نامربوط، و بازنشر مکرر فقط قسمتی از حقیقت، و سانسور کلیت آن،  و انتشار ضدِ اطلاعات و سوء اطلاعات، و شایعات، و… از تزویرهای معمول ژنرال‌های جنگ روانی قدرت‌ها علیه مردم است. متاسفانه انتشار این مطالب توسط برخی از مردم، نقش بسیار موثری در ترویج آن‌ها به عنوان «حقیقت ناب»، دارد. آن دسته از مردم که بدون راستی‌آزمایی این مطالب را می‌پذیرند و یا بازگو می‌کنند، نادانسته و ناخواسته، خود را به پیاده‌نظام دستگاه اطلاعاتی رژیم مبدل کرده‌اند. با کمال تاسف،  در رابطه با این فاجعه، دسته‌ای از مردم در قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب، در مورد هر دو رژیم ولایت مطلقه پهلوی و نیز ولایت مطلقه فقیه این‌کار را کردند. 
  5. این فاجعه و انعکاس جهانی و منطقه‌ای و کشوری آن تاثیر تعیین‌کننده‌ای در انقلاب ایران داشت. حکومت آموزگار به علت آتش‌سوزی سینما رکس ساقط شد و راه را برای حکومت شریف‌امامی باز کرد.
  6. خشونت‌گستری از جمله آتش‌سوزی سینماها، که قبلا بارها اتفاق افتاده بود، محکوم است. با اندیشه و فرهنگ، نمی‌نوان با خشونت مقابله کرد.
  7. خشونت‌گستری توسط رژیم‌های استبدادی، یک روش متداول بوده و هست. بحران‌سازی و خشونت‌گستری، روشی است که برای فدرت‌ها به مثابه یک ضرورت حیاتی است، و کمتر از آن نیست. این روش توسط رژیم‌هایی چون ولایت مطلقه فقیه، ولایت مطلقه پهلوی، طالبان، کره شمالی، و… با وضوح بیشتر، ولی توسط قدرت‌های غربی با وضوح کمتر به‌کار برده می‌شود.
  8. با آگاهی امروز به پشت پرده دوران پهلوی، و از جمله فاجعه سینما رکس آبادان، به‌هم‌ریختگی، شلختگی، دستگاه عظیم ولایت مطلقه پهلوی، به‌خصوص در ماهها و هفته‌های آخر عمرش، از جمله وضعیت اطلاعتی-امنیتی‌های آن رژیم، بسیار تداعی کننده وضعیت موجود در رژیم ولایت مطلقه فقیه است.
  9. درماندگی دستگاه جنگ روانی ولایت مطلقه پهلوی زیر نظر وزیر اطلاعات وقت، داریوش همایون، محمد سعید الصحاف آخرین وزیر اطلاع‌رسانی و فرهنگ صدام، و حالا ولایت مطلقه فقیه را تداعی می‌کند.  
  10. اتهام‌زنی‌ها به دوست و دشمن…، و تصفیه حسابهای شخصی…، و… علائمی هستند که در روند سقوط رژیم دیکتاتوری، بسیار مشخص و قابل انتظار هستند، که در رابطه با این فاجعه و سایر وقایع اواخر عمر رژیم پیش، شاهد آن بودیم. افزایش و شتاب‌گیرتر شدن آن‌ها، نشان‌گر ناپایدارتر شدن رژیم است، پدیده‌ای که اکنون هم در این ایام شاهد آن هستیم.

علی صدارت

مرداد ۱۴۰۲

راههای تماس و ارتباط با ما: 

 https://linktr.ee/sedarat 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.