به بهانه سیزدهم تیرماه
جشن تیرگان، آبریزان یا آبپاشان نیز نامیده می شود. ایرانیان همیشه آب را ارجمند داشته اند. هنوز هم «بیابان» و «آبادان» در پیوند با آب است و حیثیت ایرانی «آبِ» روی اوست.
علیرضا افشاری
ای نگار تیر بالا ۱ روز تیر / خیز و جام باده دِه بر لحن زیر…
مسعود سعد سلمان- شاعر سده ششم
عصر ایران: سیزدهمین روزِ هر ماه، بر پایه گاهشمار کهنِ ایرانیان، تیرروز نام دارد که در ماه چهارم سال که تیر خوانده می شود است جشن تیرگان را یاد آور می شود.
تیرگان یکی از جشنهای پُرشمار ایران باستان است که به گستردگی تا سدههای پیش برگزار میشده، هر چند هنوز جسته و گریخته در جاهایی از کشورمان زنده است.
ستارهی تیشتر (تیر) پرنورترین ستاره آسمان است. بالا آمدن این ستاره با بارندگی همراه بوده و جشن تیرگان که امروز با آببازی در مناطقی ــ به گونههای مختلف ــ باز مانده، در واقع، جشن باران خواهی است.
همچنین مردم در این روز یاد آرش، قهرمان اسطورهای را که در بلندترین روز سال (احتمالاً روز نخست تیرماه) برای تعیین مرزهای ایران تیری را پرتاب کرد که جانش را با آن همراه ساخت گرامی میدارند؛ تیری که مردمِ پارسیزبانِ سینکیانگ در غرب چین معتقدند در درخت گردویی در آن دیار فرود آمده است…
پیشینه
از میان سندهای کهن، تیریَشت کهن ترین و نزدیک ترین سند به جشن تیرگان است. جان مایه اصلی این یشت نبرد ستارهی تِشتَر، ستاره تیر، با اپوش- دیو خشکسالی- است.
«در میان همه مردم جهان، پدیده های شگفت انگیزِ طبیعی، برای مردم جهان باستان، اورنگ خدایی یافته اند و در خور و شایسته این اورنگ، آیین هایی را فراهم آورده اند. طبیعی است که برای مردم ایران باستانی، که با آسمانی ژرف رویاروی بوده اند، ستارگان نقش تعیینکننده ای داشته اند. تِشتَر فرمانروای بارش است و باروری و پدیدآورنده روزی. احترام ایرانیان به آب و نشاط ایرانی از دیدن آب، به فرمانروای بارِش، شخصیتی استثنایی بخشیده است» ۲
از تِشتَر (در پهلوی: تیشتَر، در فارسی: تیر) به عنوان فرشته باران و سرچشمه همیشگی آبها – که با اَپوش، دیو قحطی و خشکسالی می ستیزد – نیز یاد شده است.
«تیشتر، ایزد باران که به صورت ستاره «شعرای یمانی» یا «کلب اکبر» تجسم مییابد نزد اروپاییان سیریوس (Sirius) خوانده میشود و در شرق و بهویژه در ماههای تیر و امرداد و شهریور پیش از طلوع خورشید دیده میشود… در پرتو تلاش این فرشته است که زمین از موهبت باران برخوردار میشود و کشتزارها سیراب میگردند و شاید به همین دلیل نویسندگان ایرانی و عرب او را فرشته رزق و روزی دانسته و آن را میکاییل نامیدهاند» 3
نبرد آن دو در سه مرحله انجام میشود تا در سیزدهم تیر ــ هنگامی که تشتر به پیکر اسبی سپید و دراز دم در دریا فرو میرود و اپوش به پیکر اسبی سیاه و کوتاهدم به رویارویی با او برمیخیزد ــ به پیروزی قطعی تیشتر میانجامد.
اهمیت نقش آب، باران و ستارگان در ایران باستان، نبرد تِشتَر با اپوش را به صورت یکی از زیباترین اسطورههای ایرانیان درآورده است. تِشتَر، ستارهای است که نطفهی آب، زمین و گیاهان با اوست.
در روایت های اساطیری ایران باستان میتوان پیروزی بر اپوش را به پیروزی ایزد آب و رهایی آبها تعبیر کرد و به قدمت نقش ستارگان و برداشت ایرانیان باستان از آفرینش اندیشید. شکست اپوش برابر است با بارش و باروری و فراوانی غله و رفاه.
آرش کمانگیر و تیرگان
«یکی از اسطوره های در پیوند با تیرگان، افسانه بسیار زیبا و دل کش آرش کمانگیر یا شیواتیر است. آرش برای ایرانیان همیشه چهره ای محبوب داشته است. به گمان از این روی بوده است که نویسندههای سدههای گذشته کوشیده اند، تا داستان آرش کمانگیر را با جشن تیرگان بیامیزند۶ و به آرش مرزساز همان پیکری را بدهند، که برای تِشتِرِ آبساز و زندگیآفرین می شناسند»۲ و این اهمیت مرز را در نزد ایرانیان میرساند.
گمان می رود که تیر یشت، به ویژه با بندهای ۶، ۳۷ و ۳۸ خود، نخستین منبع نویسندگان دوره اسلامی درباره آرش باشد.
بیرونی۷خود مینویسد «چنانکه در ابِستا بیان شده است» و آن گاه به داستان آرش می پردازد. پس از شکست منوچهر از افراسیاب و محاصره طبرستان از سوی تورانیان، ایران تن به صلح دادند و قرار شد برای تعیین مرز از تیر آرش کمان گیر، که بهترین تیرانداز آریاییان (ایرانیان) بود، برگزیده شود.
آرش نخست برهنه شده و با نشان دادن سلامت تن خود، می گوید که یقین دارد پس از رها کردن تیر پاره پاره و فدا خواهد شد.
بدن آرش پس از رهاکردن تیر، در روز سیزدهم تیر ماه یا تیرگان کوچک، به سبب نیرویی که به کار برده بود، متلاشی شد. آرش جان خویش به چله کمان نهاده بود تا مرز تا می تواند فراتر تعیین شود.
اهورمزدا بر تیر می دمد و امشاسپندان و مهر، دارنده دشت های فراخ راه گذر تیر را فراهم می آورند و ایزدان اشی و پارند سبک گردونه او را همراهی می کنند.
تیر روز چهاردهم تیر ماه، که تیرگان بزرگ نامیده میشود، در هزار فرسنگی، در حوالی فرغانه فرونشست. ۲
از آنسو، «در فلات پامیر، بام جهانِ تاجیکان، در دامنههای جنوبی کوه مشتاق، دشتی سبز و بیکران گسترده است و این سبزهزار مخملین، شهری کوچک و صمیمی را به نام «تاشقورقان» (تاجگوران) در آغوش دارد که در آن و در کوهها و مرغزاران پیرامون آن، عشایر فارسیزبان تاجیک زندگی میکنند که خود را، نه عشایر، که «سرکوهی» مینامند.
تاشقورقان یکی از شهرهای ایالت سینکیان (یا شینجیان: ایالت خودمختار باختر چین) است و عشایر تاجیکِ این سامان جزو قومیتهای چین به شمار میآیند.
کوه افراسیاب و دره شینگان، کوه استون (ستون)، کوه شونغار (یا شنغار)۴ از جمله کوههای آن ساماناند و رودخانهی پر آب تاشقورقان و رود نامبردار «زرافشان» از میان این سرزمین میگذرد…
تاجیکان این سامان به شاخهای از زبان فارسی سخن میگویند که فارسی «سرکوهی» (سریقلی) نامیده میشود.
جدا از آثار تاریخی آن دیار که یادگار اسطورههای کهن مشترکمان هستند و هر کدام داستانی دارند ــ همچون قلعههای سنگی «افراسیاب» و «بانو»، «برج آتشپرستان» بر روی تپهی «شاه اولیاء»، نهر فرهادکند یا «اوستانگ فرهاد»، سنگچینی بزرگ در یکی از کوهپایههای پیرامون آنجا که «مزار رستم» مینامندش و دشتی سبز که در دامن این گورگاه جای دارد، آوردگاه «رستم و سهراب»، و در نزدیکی آن چشمهای که آن نیز به نام «چشمهی رستم» است ــ درختی گردوی پیری در آن دیار است که بر پایهی داستانهای تاجیک، میگویند همان است که تیر آرش بر آن نشست و مرز ایران و توران از یکدیگر باز شناخته شد. به این درخت نیز «درخت آرش» میگویند و به همین دلیل کوه افراسیاب و درهی شینگان را که در کنار آن است «مرز ایران و توران» میخوانند…۴
آبریزان یا آبپاشان
جشن تیرگان، آبریزان یا آبپاشان نیز نامیده می شود. ایرانیان همیشه آب را ارجمند داشته اند. هنوز هم «بیابان» و «آبادان» در پیوند با آب است و حیثیت ایرانی «آبِ» روی اوست.
هرودت می نویسد: ایرانیان در هیچ رودی ادرار نمی کنند، آب دهان نمی اندازند و حتی دست هایشان را در آن نمی شویند و دست شستن دیگران را هم در آب نمی پذیرند و به رودخانه احترام می گذارند.
استرابون، با تفاوتی اندک، می گوید: ایرانیان در آب روان شستوشو نمی کنند و در آب روان، لاشه و مردار و روی هم رفته چیزهای ناپاک نمی اندازند؛ چون برای نیایش و ادای نذر به کنار دریاچه یا چشمه و نهر آبی می روند، در کنارش گودالی می کنند و بسیار می کوشند، تا آب به خون آلوده نشود…
شستوشوی بیرون از برنامهی روزانه و پاشیدن آب و گلاب بر سر و روی یکدیگر در تیرماه، که هنوز در میان ارمنیان رایج است، یکی از آیین ها و جشن های نشاط انگیز در پیوند با آب است که بیرونی میگوید با اسطوره کیخسرو و ناپدید شدن او بر لب آب پیوند دارد. گردیزی نیز این جشن را در پیوند با کیخسرو می داند. هر دو نویسنده، جشن تیرگان را جشنی دو روزه می دانند: تیرگان کوچک، روزی که تیر آرش رها شد و تیرگان بزرگ، روز چهاردهم (گوش روز) از تیر ماه که تیر آرش فرود آمد. بیرونی می گوید: که بیژن بر چهرهی کیخسروِ خفته ــ پس از آنکه رویایی فراخوانده شدنش توسط پروردگار و دست شستن از پادشاهی را دید ــ آب پاشید و از این روی است که ایرانیان، با مِهری که به کیخسرو دارند، بر سر و روی یکدیگر آب می پاشند.
تقریباً همزمان با فردوسی، حدود ۳۷۸ ه ق، قمی در تاریخ قم می نویسد. آن روز تیرروز از تیرماه بود و از آن روز باز رسم است که در آب چشمه ها غسل کنند.
انصاری، که در سال ۷۲۷ هجری در گذشته است، آیین آبریزان را با خشکسالی اصفهان، در زمان فیروز پسر یزدگرد، در ارتباط می داند.
بیرونی این جشن را جشن نیلوفری نیز می خواند و گردیزی جشن سرشویی.
گردیزی می نویسد که آبریزگان اصفهان آن است که مردم آب بر یکدیگر می ریزند و اگر در این روز باران بیاید شادی می کنند و عید می گیرند و این آیین در زمان او برگزار می شود. قزوینی نیز از این جشن با نام نیلوفر یاد می کند. گردیزی همچنین نوشته، «آن تیر اندر کوهی افتاد، میان فرغانه و طخارستان … و مغان دیگر روز جشن کنند… و اندر تیرگان پارسیان غسل کنند و سفالین ها و آتش دان ها بشکنند… و مردم آمل در این روز به دریا روند و تمام روز را در آن آب تنی کنند و تن بشویند».
ظاهراً در اصفهان، به خاطر حکومت آل زیار (۳۱۶-۴۳۴ هجری) که خود از مازندران بودند و آشنایی بیشتری با آبریزگان داشتند و علاوه بر این دل بستهی زنده نگهداشتن آیینهای ایرانی بودند، جشن آب پاشان جلوه ویژه ای داشته است. شاه عباس، که در این شهر با این جشن آشنا شده بود، علاقه زیادی به آن داشت و گاهی در اصفهان و زمانی در مازندران و گیلان در این جشن شرکت می کرد و برگزاری آن را خوششگون می دانست.
اسکندربیک می نویسد، در سال ۱۰۱۹ (یا ۱۰۲۰ هجری) شاه عباس در چهار باغ در جشن آب پاشان که زیاده از ۱۰۰ هزار نفر در آن شرکت داشتند حضور داشت. همو می نویسد، پس از بهار جشن آب پاشان است؛ بزرگ و کوچک و زن و مرد در کنار دریا به مدت پنج روز به سرور و شادی میپردازند و آب بازی می کنند.
پیترو دلاواله، جهانگرد ایتالیایی و دن گارسیا دوسیلوا فیگوئروا، سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس، همزمان با هم، با پایان گرفتن بنای مسجد شیخ لطف الله در اصفهان، شاهد این جشن بوده اند.
همانندی گزارش این دو جالب توجه است: مراسم جشن در ماه ژوئیه، طرف عصر در انتهای چهارباغ، برابر پل الله وردی خان و در حضور شاه عباس و میهمانان خارجی و داخلی و اهالی پایتخت برگزار میشود. زن ها برای تماشا بالای پل می نشینند و بزرگان در درون غرفه های پل. مردان با لباس های غیر معمول (شلوار تنگ و شب کلاه) به درون آب می روند و روی یکدیگر آب می پاشند…۲
فرجام سخن
امروزه جشن کهن تیرگان تنها در نقاطی از شمال ایران و سمنان و دامغان برگزار میشود.
تیرماه سیزّهشو (شب سیزدهم ماه تیر) لفظ مازندرانی این جشن است که در میان کوهپایههای مازندران در سیزهم آبانماه (برابر با سیزدهم تیرماهِ گاهشماری طبری، که به نوروز طبری معرف است) جشن گرفته میشود.
البته در چند سال گذشته شماری از سازمانهای مردمنهاد به برپایی این جشن کهن، در روزگاری که یافتن بهانهای به این ارجمندی برای شادی غنیمت است، همت گماشتهاند.
از آن جمله انجمن افراز که در بیانیه پایانی جشن تیرگان خود در سال ۱۳۸۷ پیشنهاد داد: «… از سازمانهای دولتی خواستار آن است که از این شادروزهای باستانی به نحوی شایسته پاسداری کنند چرا که چنین سنتهایی ریشهدار، اتحاد ملی تیرههای ایرانی را بیش از پیش محکم مینمایند. با نگاهی به رخدادهای فرهنگی چندساله اخیر در حوزهی فرهنگ ایرانی، شایسته است در گام نخست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نسبت به ثبت ملی جشن تیرگان به عنوان میراثی فرهنگی و معنوی اقدام نماید. همچنین، همایش، از شورای فرهنگ عمومی خواستار درج این جشن در تقویم رسمی کشور به عنوان مناسبتی همچون «روز ملی پاسداری از یکپارچگی سرزمینی» است».
همچنین باید یاد کرد از ثبت ملی چکاد دماوند در دهم تیرماه و جشن تیرگانی که نزدیک به یک دهه است که توسط سمنهایی از مازندران و کوهنوردانی از سراسر ایران در نزدیکی آن نمادِ پایداری ایرانزمین برگزار میشود، هر چند بخش آببازی آن با اخطار هایی مواجه و امسال در روستای رینه از برنامه حذف شد.
۱. لغتنامه دهخدا: تیربالا. (ص مرکب ) تیرقامت . از اسماء محبوب است . (آنندراج ). تیرقد. راست بالا. سهی بالا. قد و بالائی چون تیر راست و بلند. تیروار قامت: من آن تیربالا نگارم که هرگز / چو ابروی من کس نبیند کمانی ـ فرخی
۲. پرویز رجبی، «تیرگان»، نوشتار ارائهشده در جشن تیرگان انجمن افراز (۱۳۸۷)، تالار شهریاران جوان
۳. نسرین مقامی، «تیشتر ایزد باران، پیک خدایان»، کتاب ماه هنر، خرداد و تیر ۱۳۸۲
۴. نادره بدیعی، «سینکیان و تاجگوران؛ مرز ایران و توران»، فصلنامه فروزش شماره سوم (زمستان ۱۳۸۸)
5. ابوالقاسم اسماعیلپور، «تیرماه سیزّهشو و اسطورهی تیشتر»، نامهی انسانشناسی، شمارهی اول، بهار و تابستان ۱۳۸۱