بهروز ورزنده: آیا سلطنت‌طلبان نیروی نیابتی اسرائیل هستند؟

سه شنبه, 24ام مهر, 1403
اندازه قلم متن

بهروز ورزنده

این روزها بسیار درباره نیروهای نیابتی صحبت می‌شود. واقعیت این است که گروه‌هایی مانند حماس، حزب‌الله، حوثی‌ها و چند گروه دیگر در کشورهای همسایه و شمال آفریقا نقش نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی را ایفا می‌کنند. این نقش، طبیعتاً در درجه اول بر اساس منافع جمهوری اسلامی شکل می‌گیرد، و به همین دلیل میلیاردها دلار برای حمایت از این گروه‌ها هزینه می‌شود. اگرچه این گروه‌ها از این حمایت بهره‌مند می‌شوند، اما طبیعتاً بدون هماهنگی و صلاحدید جمهوری اسلامی قادر به اقدام مستقل نیستند و عملاً وابسته و منتسب به جمهوری اسلامی هستند.

اما در سوی دیگر ماجرا نیز با همان وضعیت مواجه هستیم. اسرائیل، با وجود اینکه کشوری مستقل است، در تعیین سیاست‌های منطقه‌ای خود هیچ‌گونه استقلال واقعی ندارد. از نظر نظامی، امنیتی، سیاسی و استراتژیک کاملاً به آمریکا و برخی کشورهای اروپایی وابسته است و بدون صلاحدید، پشتیبانی و اجازه آن‌ها قادر به انجام هیچ کاری نیست. اگرچه آمریکا برای حفظ ظاهر مدعی است که اسرائیل خود سیاست‌هایش را تعیین می‌کند و نیازی به اجازه از آن‌ها ندارد، اما تعارفی بودن این ادعا برای هر ناظر آگاهی آشکار است و در عمل اسرائیل به عنوان نیروی نیابتی آمریکا عمل می‌کند.

اما اکنون با داستان جدید دیگری مواجه هستیم که بحث نیروی نیابتی بودن گروه‌هایی مانند حماس، حزب‌الله و حوثی‌ها را عجالتاً در حاشیه قرار می‌دهد. در بحبوحه جنگ ایران و عراق، مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق، با ادعای مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی به صدام حسین متوسل شد. او تبلیغات گسترده‌ای، هم در میان هواداران خود و هم در سطح جامعه، به راه انداخت و تأکید داشت که سازمان مجاهدین تنها نیروی مبارز واقعی علیه جمهوری اسلامی است. هواداران این گروه نیز بدون هیچ شبهه و پرسشی این ادعا را به طور کامل پذیرفتند و با کسانی که آن را زیر سؤال می‌بردند، برخوردهای شدید و خشونت‌آمیزی داشتند. با این حال، برای بسیاری روشن بود که مجاهدین به عنوان نیروی نیابتی صدام عمل می‌کردند. چه با تبلیغات رژیم و چه بدون آن، مردم این گروه را به عنوان خائن به وطن می‌شناختند و به همین دلیل، از همان ابتدا از سوی جامعه طرد شدند.

در آن زمان، جمهوری اسلامی هنوز در میان مردم چندان مورد سؤال قرار نگرفته بود و طرفداران زیادی داشت؛ در واقع، اکثریت جامعه همچنان هوادار آن بودند. علاوه بر این، به دلیل ماهیت میهن‌دوستانه جنگ ایران و عراق، توده‌های گسترده‌ای از مردم در جنگ شرکت کردند.

امروز در وضعیتی قرار داریم که از یک سو شباهت‌هایی به شرایط آن زمان دارد و از سوی دیگر تفاوت‌هایی با آن. در حال حاضر، اکثریت مردم مخالف رژیم جمهوری اسلامی هستند و خواستار برکناری آن‌اند. امروز مبارزات مردم به حدی گسترش یافته است که رژیم روزبه‌روز بیشتر در تنگنا قرار می‌گیرد و بخش عمده‌ای از مشروعیت خود را از دست داده است. مردم وسیعاً و با اطمینان معتقدند که با گسترش بیشتر این مبارزات، رژیم در آینده‌ای نزدیک توسط خود آن‌ها، و نه قدرت‌های خارجی، سرنگون خواهد شد.

مردم با تجربه‌ای که از ماجرای دست‌بوسی مسعود رجوی با صدام حسین دارند، به خوبی می‌دانند که همکاری و دریافت هر نوع کمک مالی، نظامی، امنیتی و غیره از هر دولت خارجی، نتیجه‌ای جز تبدیل شدن گروه دریافت‌کننده به نیروی نیابتی آن دولت و دست‌نشانده شدن آن ندارد. در طول تاریخ، مردم ایران بارها تجربه کرده‌اند که کمک گرفتن از نیروهای متخاصم برای مبارزه با قدرت حاکم، نتایج ناگواری به همراه داشته است. نمونه برجسته آن، ماجرای کمک گرفتن سلمان فارسی از اعراب مسلمان است که نتیجه‌اش اضمحلال بیشتر کشور بود.  او که در ابتدا به‌قصد رام کردن و تهذیب محمد و اعراب مکه به سوی آنان رفته بود، بعدها در حمله اعراب مسلمان به ایران شرکت کرده و حتی در سال‌های پایانی زندگی خود استاندار یا والی مدائن گردید.

امروز شدت مخالفت مردم با رژیم حاکم باعث شده است که گروه کوچکی از مخالفان رژیم در خارج از کشور، با تصور دست‌یابی سریع به قدرت، به فکر دریافت کمک از یک دولت خارجی بیفتند. این گروه که خود را سلطنت‌طلب یا پادشاهی‌خواه می‌نامد، چنان در شوق دریافت کمک از دولت‌های مخالف رژیم به هیجان آمده است که علناً و بدون هیچ‌گونه حجب و حیایی به تبلیغ این عمل خود می‌پردازد، به‌طوری‌که رهبر این گروه، آقای رضا پهلوی، با طیب خاطر به دیدار بنیامین نتانیاهو رهبر جناح جنگ‌طلب و فاشیست اسرائیل و مقامات ارشد سازمان اطلاعات و امنیت اسرائیل می‌رود و از آن‌ها برای حمله به ایران و جمهوری اسلامی دعوت می‌کند. برخی اعضای گروه حتی محل‌های مشخصی را هم برای درهم کوبیدن در ایران به اسرائیل پیشنهاد می‌دهند.

مدتی بود که خاطره دست‌بوسی مسعود رجوی با صدام حسین به تدریج به دست فراموشی سپرده شده بود یا کمتر در مورد آن صحبت می‌شد. اما امروز، با این اقدام آقای رضا پهلوی در متوسل شدن به نتانیاهو این خاطره دوباره زنده شده است. عکس‌های مشترک رجوی با صدام و رضا پهلوی با نتانیاهو به طور گسترده در رسانه‌های جمعی دست‌به‌دست می‌شوند.

در روابط بین‌الملل، اصطلاح «نیروهای نیابتی» معمولاً برای گروه‌هایی به کار می‌رود که توسط یک دولت یا قدرت خارجی برای پیشبرد اهداف آن دولت حمایت می‌شوند. در مور چهار پدیده‌ای که در اینجا مطرح شد توضیح کوتاهی لازم است.

مجاهدین خلق و مسعود رجوی: این گروه با دریافت حمایت از صدام حسین در دوران جنگ ایران و عراق، به عنوان نیروی نیابتی او در مقابل جمهوری اسلامی عمل کرد.

حماس، حزب‌الله و حوثی‌ها: این گروه‌ها از حمایت جمهوری اسلامی ایران برخوردارند. حزب‌الله لبنان به‌طور گسترده به‌عنوان نیروی نیابتی ایران شناخته می‌شود و ایران از این گروه به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم، حمایت مالی، نظامی و سیاسی می‌کند. حماس نیز با وجود تفاوت‌های ایدئولوژیک (سنی بودن حماس و شیعه بودن ایران)، حمایت‌هایی از ایران دریافت کرده است. حوثی‌ها در یمن نیز از کمک‌های ایران بهره‌مند هستند، هرچند برخی بر این باورند که روابط میان این گروه‌ها پیچیده‌تر است و نمی‌توان آن‌ها را به‌سادگی صرفاً “نیروهای نیابتی” ایران دانست.

اسرائیل و آمریکا : اسرائیل ظاهراً یک کشور مستقل است که منافع خود را دنبال می‌کند، اما از حمایت قوی ایالات متحده برخوردار است. منافع مشترک و تداخل سیاست‌ها بین این دو کشور به قدری گسترده است که اسرائیل به‌طور عملی وابستگی‌های فراوانی به آمریکا پیدا کرده است. این وابستگی در زمینه‌های امنیتی، نظامی، اقتصادی و همچنین سیاست‌های منطقه‌ای، موجب شده که اسرائیل از استقلال کاملی برخوردار نباشد. اگرچه اسرائیل به‌طور رسمی به عنوان “نیروی نیابتی” آمریکا در خاورمیانه در نظر گرفته نمی‌شود، اما عملاً چنین وضعیتی قابل مشاهده است.

و اما درمورد رضا پهلوی و سلطنت‌طلبان: اقدام اخیر رضا پهلوی در شرفیابی به حضور نتانیاهوی فاشیست جهت جلب حمایت وی و دولت اسرائیل، مترادف است با شرفیابی مسعود رجوی به حضور صدام حسینِ دیکتاتور و نیز در کل مترادف است با الگویی که نیروهای نیابتی در روابط بین‌الملل دنبال می‌کنند. رضا پهلوی به‌عنوان شخصیتی مخالف جمهوری اسلامی، در آمریکا و اروپا فعالیت‌ سیاسی دارد. ادعای نیابت وی یا سلطنت‌طلبان برای اسرائیل، ممکن است تا حدودی بحث‌برانگیز بوده و نیازمند ارائه شواهد بیشتری باشد. با این حال، بر اساس شواهد موجود،که در اینجا تنها به بخشی از آن‌ها اشاره شد، می‌توان تصور کرد که این ادعا تا حد زیادی قابل بررسی و پذیرش ‌باشد.

او چندین بار در سخنرانی‌های خود علناً از آمریکا و اسرائیل دعوت کرده است که برای براندازی رژیم جمهوری اسلامی با استفاده از نیروی نظامی اقدام کنند. او این درخواست خود را به این صورت بیان کرده که “سر مار در تهران است و باید برای سرنگونی رژیم، سر مار را کوبید.” این به‌وضوح دعوتی است برای کمک گرفتن از یک قدرت خارجی و نیز استفاده از نیروی نظامی در جنگ با جمهوری اسلامی، و البته با احتساب تمامی عواقب آن، مشابه آنچه که در سوریه گذشت، با صدها هزار کشته و زخمی و نابودی وسیع زیرساخت‌ها، صنایع و منابع  ملی در ایران و در اسرائیل. این امر همچنین بهانه‌ای است برای رژیم آخوندی برای تشدید باز هم بیشتر سرکوب و خفقان در جامعه و از بین رفتن تمام دستاوردهائی که جنبش مردمی تا به امروز به دست آورده و همچنان با شهامت در حال پیشروی است.

این دعوت از کسی است که از مخالفان سرسخت برجام و حامی تحریم‌های آمریکا علیه ایران است. این دعوت نشان دهنده این است که هر دوی اینها، رضا پهلوی و بنیامین نتانیاهو، براین باورند که با تحمیل رنج و سختی و فلاکت بر مردم ایران، می‌توان آن‌ها را علیه رژیم ایران بسیج کرد و به سرنگونی آن واداشت. این مسیری است که آن‌ها برای براندازی رژیم ترسیم و تصور می‌کنند. و حال دعوت به حمله نظامی هم بر آن اضافه می‌شود، تا با هدف قرار دادن زیرساخت‌ها، صنایع و منابع  ملی و کشته و زخمی شدن صدها هزار نفر، داستان سرنگونی رژیم تکمیل شود و به سرانجام برسد. و مدال افتخار آن بر سینه آقای رضا پهلوی نصب شود.

اخیراً، با شدت گرفتن جنگ بین اسرائیل و جمهوری اسلامی، او بار دیگر این دعوت خود را تکرار کرده و ملاقات‌های خود با مقامات سیاسی، امنیتی و نظامی اسرائیل را افزایش داده است. بر اساس شواهد موجود و با توجه به اینکه احتمالاً در آینده نیز شاهد ادامه این روند خواهیم بود، فرضیه نیابتی بودن او بیشتر قابل تأمل می‌شود.

شعار “کوبیدن سر مار در تهران” برای اولین بار حدود چهار دهه پیش توسط مسعود رجوی مطرح شد، و حال عیناً توسط آقای رضا پهلوی کپی برداری شده است. (در‌باره تاریخچه این شعار مراجعه شود به مقاله‌ای در سایت مجاهدین به‌تاریخ ۱۴۰۲/۰۸/۲۶).

آنچه را که مسعود رجوی چهار دهه پیش با توسل به صدام و شعار “سر مار در تهران است” ، طی کرد اما به نتیجه‌ای نرسید، حال آقای رضا پهلوی قصد طی کردنش را دارد. و بی ‌تردید او نیز همچون مسعود رجوی از سوی مردم طرد خواهد شد.

احتمالاً این گروه مدعی خواهد شد که چنین اتهاماتی از سوی مخالفان سیاسی این جریان مطرح می‌شود و آن را به‌عنوان بخشی از پروپاگاندا یا جنگ روانی تلقی نماید. اما مسعود رجوی هم تمامی آنچه را که در مورد وی و گروهش مطرح بود اتهامات سوء می‌نامید.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.