مقدمه:
این مقاله کوششی برای مطالعه استراتژی فلسطینیها در مبارزه برای رهائی از اشغال سرزمینشان توسط ارتش اسرائیل و بدست گرفتن سرنوشت سیاسی احتماعی کشورشان میباشد.
جنایات علیه بشریت توسط دستراستیهای اسرائیل در نوارغزه باید در دادگاههای بین المللی رسیدگی شود. در کنار این مبارزه هیچ بهانهای نباید مانع افشای حقایقی در مورد نادرستی سیاستهای فلسطینیها بخصوص سازمان مذهبی و تروریستی حماس را بگیرد. در این سالها سازمان تروریستی و مذهبی حماس در سایه جنایات اسرائیل از پاسخگوئی به استراتژی خطرناک، ماجراجویانه و تروریستی خود شانه خالی کرده است و همیشه خود را در استتار جنایات ارتش اسرائیل در غزه پنهان و دور از رویاروئی با واقعیات عملیات بیخردانه و نهایتاً نوعی جنایت علیه مردم فلسطین نگاهداشته است. افشای عملیات خرابکارانه حماس در هر زمان نه تنها جلوی کوشش برای به دادگاه بردن اسرائیل برای جنایاتش را نمیگیرد بلکه به محکوم ساختن عملیات اسرائیل در دادگاه کمک مینماید چون در نهایت پرونده حماس هم یکروز باید به دادگاهی برود. افشای حماس کوششی است که دستهای ماجراجوی این سازمان تروریستی و مذهبی را از بیراهه بردن نهضت مقاومت فلسطینیها کوتاه کند.
اخیراً گروهی از فرهیختگان ایران طی اعلامیهای «دولتهای اسرائیل و حماس را در کشتار مردم فلسطین» محکوم نمودهاند و کشتار را ناشی از «جنگ میان دو دولت جنایتکار و ضد مردمی اسرائیل و حماس» دانستهاند، «که هیج ربطی به منافع مردم محروم و ستمدیده فلسطین ندارد».
بدنبال انتشار این اعلامیه مسلماً تحت فشار جمهوری اسلامی که پشتیبان حماس است و تسلیحات آن را تامین مینماید، چند نفر از امضاکنندگان نظیر خانم سیمین بهبهانی اعلام نمودند که امضای ایشان بدون اطلاعشان قرارداده شده، برخی نوشتند که حماس دولت منتخب فلسطینیهاست و اینکه حمله به حماس جنایت اسرائیل را کمرنگ میکند. بدون تردید همه این تغییر نظرها زیر فشار جمهوری اسلامی صورت گرفته است. تنها آقای فریبرز رئیس دانا ایرادی به اعلامیه نداشت و امضای خود را باقی گذارده است. در حالیکه هیچ نظر یا موضعگیری یا نقشه و برنامهای مقدس و معصوم نیست، هرکس حق دارد نظرش را نسبت به جریانی بدهد. دولتهای منتخب که سهل است ملتها هم میتوانند اشتباه کنند، چه رسد به سازمان و یا دولت تروریستی و مذهبی حماس که جز کمک بایجآد آتش جنگ در فلسطین کار دیگری برای رهائی مردم ستمدیده فلسطین انجام نداده است.
مردم فلسطین در آتش جنگ
ارتش ورزیده و مجهز اسرائیل خانه و کاشانه مردم فلسطین را زیر آتش خود گرفته است. تا امروز خبر کشته شدن هزار نفر فلسطینی را در نوار غزه بیرون دادهاند. جمع بزرگی از این عده را مردم بیگناه و بیسلاح کوچه و خیابان غزه تشکیل میدهند که بسیاری از ایشان کودکان فلسطینی هستند. بهانه این جنایات علیه بشریت را موشک پراکنیهای بدون وقفه حماس بر سر مردم اسرائیل اعلام مینمایند. درست است که پرتاب این موشکها تاکنون تلفات جانی و خسارات مالی عمدهای بجا نگذاشته است ولی مردم اقصی نقاط کشور اسرائیل را در هراس و نوعی عدم امنیت نگهداشته است.
دست راستیهای اسرائیل که حکومت را امروز در دست دارند میگویند تنها راه پایان دادن باین ناامنی ریشه کردن «حماس» است. چه، اوست که موضع جنگ علیه اسرائیل را رها نمیکند. امروزه آمارها نشان میدهد که اکثریت مردم اسرائیل از سیاست مشت آهنین ناتانیاهو نخستوزیر متعصب و محافظه کار اسرائیل دفاع میکنند که نوعی احساس عدم امنیت مردم اسرائیل، چه در کوتاه مدت و چه در دراز مدت را نشان میدهد. فراموش نشود که همین مردم این دولت دست راستی را بدلیل ترس از امنیت خود به کرسی قدرت نشاندند.
امروزه در داخل اسرائیل اوضاع طوری تغییر کرده است که مخالفین سیاست دولت در برابر گروههای همردیف حزب اللهیهای ایران قرار دارند و صدایشان را بکلی از کوچه و خیابان اسرائیل پائین آوردهاند. با وجود این برخی از روزنامههایشان این حملات را در حد جنایت علیه بشریت انتشار میدهند. در حالیکه در سالهای پیش مردم مخالف با دولت آزادانه میتوانستند علیه سیاستهای دولت تظاهرات نمایند.
نماینده کنگره و کاندید ریاست جمهوری دوره پیش امریکا، دکتر ران پال از حزب جمهوریخواه اخیراً اظهار داشت که امریکا القاعده را برای مقابله با شوروی ایجاد کرد و اسرائیل حماس را برای مقابله با یاسرعرفات بوجود آورد و باز امریکا داعش را برای مقابله با بشر اسد ساخت و همهشان را مسلح نمود و امروز همه این گروهها با امریکا به شدت در افتادهاند ولذا امریکا به دنبال از میان برداشتن همگی آنها شده است.
با این پیشینه تاسیس، حماس وارد میدان سیاست شد. بیکفایتی در مدیریت الفتح و فساد مالی توسط بسیاری از روسای ایشان از عوامل مؤثر در بهقدرت رسیدن حماس بود. حماس دنبال اسلام بنیادگرا و قوانین شریعت رفت. انتخاب این سیاست در کشوری که اکثریتشان را عقیده مندان به دین تشکیل میدهد وحتی سرودهای انقلابی ایشان مملو از احساسات مذهبی است مشکل نبود. حماس علاوه بر این سیاستی را انتخاب کرد که بشود فرمان داد و مسؤلیتی برای پاسخگویی متوجه خود نکرد، مثل سایر بنیادگرایان دینی خود را تنها مسؤل در برابر خدا بدانند! و منشورش سراسر رجزخوانی و برداشتهای تماماً مذهبی است.
درگذشته اسرائیل غزه را اشغال نظامی کرد و سپس اشغال نظامی را با محاصره نظامی جا بجا نمود. حماس برای شکستن این محاصره با کمک مالی و نظامی جمهوری اسلامی که هنوز بیخردانه شعار از میان بردن اسراییل را نشخوار میکند دست به فعالیتهای تروریستی از جمله پرتاب موشک زد.
حماس با این موشکپراکنیها و مزاحمت مداوم میخواهد به صورت طرفی از دعوا شناخته شود. در حالیکه هیچ یک از جانبداران دعوی نمیخواهد برای حماس جای معتبر و تعیین کنندهای در این کشمکش بزرگ بشناسد. لذا نه تنها اسرائیل و امریکا او را بهرسمیت برای مذاکره نمیشناسند و با او مذاکره نمیکنند بلکه این بار مصر هم که در گذشته یکبار میانجی شده بود پیشنهاد صلح را تنها با اسرائیل طرح کرد و نسخه آن را برای حماس فرستاد.
ژنرال سیسی رییس جمهور مصر به دلیل همکاری حماس با اخوان المسلمین، رییس جمهور برکنار شده مصر، حاضر به مذاکره با حماس نیست. عربستان سعودی و بسیاری از کشورهای دیگر عربی هم با سیاستهای موافق نیستند. تنها ایران برنامههای همسو با حماس دارد که ناشی از سیاستهای تقویت نیروهای تنشزا و تروریستی منطقهای جمهوری اسلامی است.
تضعیف حماس حتی مورد حمایت باطنی حکومت فلسطینی ساحل غربی رود اردن نیز میباشد. زمانیکه حماس سه نوجوان اسراییلی را ربود وسپس به قتل رساند، محمود عباس رئیس حکومت خودگردان فلسطین که برخلاف حماس موجودیت اسراییل را پدیرفته است رسماً اعلام کرد که با دولت اسراییل همکاری امنیتی برای پیدا شدن سه نو جوان اسراییلی خواهد نمود. هرچند امروز محمود عباس و الفتح اجباراً از پیشنهاد آتشبس حماس پشتیبانی کردند و دلیل آن را شکست کوششهای بینالمللی در برقراری آتش بس اعلام کردند.
پیشنهاد حماس آن است که آتشبس زمانی صورت میپذیرد که محاصره نظامی اسرائیل از غزه برداشته شود و سایر نظامیان اشغالگر نیز از سرزمینهای ایشان بیرون روند، یعنی حل کامل مساله فلسطین و اسرائیل، که به جای برقراری آتشبس در این آتش بیامان، با شرط غیرعملی در این زمان، دنبال ادامه خونریزی است، که به خیال خود اسرائیل را سبعتر نشان دهد. بیچاره مردم غزه با این دولتمردان تروریست و بنیادگرای مذهبی! محمود عباس و الفتح اعلام کردند که برای دفاع از مردم غزه درکنار ایشان خواهند ایستاد. چه در چنین شرایطی چارهای بجز ایسادن در کنار مردم غزه را ندارند. لذا حماس میکشد هرجا که خاطر خواه اوست. واین امر تنها با ادامه جنگ نابرابر و موشک پراکنی تروریستی عملی است که سخت غم انگیز میباشد.
در نگاهی به گذشته سیاستهای رهبران فلسطینی برای رهایی و بدست آوردن خانه و کاشانه خویش در دهههای مبارزه اشکال مختلفی بخود گرفت که اغلب با درگیریها و اختلافات بر سر استراتژی مبارزه همراه بوده است و به تدریج این سیاستها با زمان مبارزه بسیار خوانائی پیدا کرده است. این در حالی است که هنوز سیاستهای جمهوری اسلامی که حتی در سخنرانی اخیر ولی فقیه عنوان شده است ایران خواستار از میان بردن اسراییل گردیده است و «ژنرال» فرمانده سپاه، سرلشگر جعفری اعلام کرده است که ما میتوانیم اسرائیل را نابود کنیم، رجزخوانیهای صدام حسینی. و نوچه منطقهایاش حماس بنوعی دیگر برای اسرائیل شاخ و شانه «نظامی» میکشد که یاد آوردن کیشوت است که با اسب چوبی به جنگ با ارتش اسرائیل رفته است. بجای انتخاب راه دیپلماتیک و بکار گرفتن افکار عمومی جهانیان.
حماس در اساسنامهاش فلسطین را از «رودخانه تا دریا» معرفی میکند که جائی برای کشور اسرائیل، فرزندانی که در بدو پیدایش آن کشور بدنیا آمدهاند و کمتر از شصت سال ندارند، باقی نمیگذارد. اگر زمین بکسی تعلق داشته باشد که در آن زندگی میکند و مرزها هم بیشتر در جنگها تعیین شده است، فلسطین به هر دوی ایشان تعلق دارد و راهی بجز این ندارند که در کنار هم با صلح و صفا و کنار گذاردن دعواهای گذشته زندگی نمایند.
جنگهای پارتیزانی به رهبری یاسر عرفات و الفتح و هواپیمارباییهای جرج حبش بجایی نرسید. عرفات در همان زمانها گفت هواپیماربایی به گریه در شب میماند. موشک پراکنیهای امروز حماس هم به نوعی به هواپیماربایی در گذشته شباهت دارد. عرفات آگاهانه اسراییل را به رسمیت شناخت و با اسحق رابین، که او را یهودیهای متعصب اسراییلی ترور کردند دست آشتی داد. و باز همین افراطیون فلسطینی نگذاشتند که کار را تمام کند و سال بعد همان قراردادی را که همراه کلینتون امصا نکرد را قبول کرد و بسیار دیر شده بود.
در نگاهی به گذشته مقاومت فلسطینیها در سالهای پس از ۱۹۸۷ که تا ۱۹۹۰ ادامه یافت. مقاومتی بدون اسلحه بود که سنگ پراکنی نوجوانان فلسطینی به سربازان اسرائیلی شکل غالب آن را تشکیل میداد. این شکل مبارزه در کشورهای مختلف جهان مورد احترام قرار گرفت و حملات سربازان اسرائیلی به این گروه بزرگ مقاومت در فلسطین مورد خشم مردم جهان گردید. در حالیکه از روزیکه نوع استراتژی مبارزه را حماس تغییر داد که نوجوانان انتحاری مردم بیگناه غیر نظامی اسرائیلی را در اتوبوس وکلوپهای شبانه منفجر نمایند و یا به موشک پراکنی شبانه روزی ادامه دهند، نگاه مردم جهان به مبارزات مردم فلسطین را عوض کرد. جهانیان اینگونه مبارزه در فلسطین رابصورت عملیات تروریستی مینگرند تا مبارزهای که نمایش مقاومت مردمی مظلوم و محروم باشد.
آنچه تروریستهای حماس نمیتوانند بفهمند یا دنبال آن نیستند که بفهمند چون هدفشان موفقیت خودشان است تا پیشبرد کل جنبش آزادیبخش فلسطین، آشنائی و برخورد با افکار عمومی جهانیان است. حماس مانند هر حرکت تروریستی دیگر جان و مال مردم برایش معنی انسانی ندارد و از هر وسیلهای برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند. آنها درک نمیکنند که عامل عمده در پیشبرد مبارزات فلسطینیها افکار عمومی مردم جهان در برخورد با رفتار مبارزاتی ایشان بوده است و مردم جهان همواره به رفتار تروریستی با دیده تنفر مینگرند. تروریسم زندگی مردم را برهم میزند و افکار مردم را نگران امنیت خود میسازد و به زندگی انسانها بیاعتنا میباشد.
دست راستیهای اسرائیل که امروزه دولت در اختیارشان هست در مقابل افکار عمومی جهان ضعیف هستند. آنها نمیتوانند کودک و بزرگ و کوچک یک ملتی را با آتش درو کنند و خانههایشان را بر سرشان بکوبند و دوباره ایشان را آواره و چادر نشین کنند و کشوری به نام اسرائیل را در این دوره رشد آزادیخواهی در جهان سرپا نگهدارند. ادامه کمکهای امریکا در صحنه جهانی و حتی در داخل امریکا، در پشتیبانی از اسرائیل هم حد و حدودی میتواند داشته باشد و گرنه با مردم آزادیخواه جهان طرف است که عامل عمدهای برای شکست امریکا در ویتنام بودند.
به پایان رساندن این کشمکش سالها و جنگ و گریز دههها راه حل نظامی برای هیچکدامشان ندارد. تنها دست راستیهای اسرائیلی و افراطیون مذهبی فلسطینی دنبال کش دادن آن و ادامه جنگ و خونریزی میباشند تا عمر خود را به این ترتیب با خون و خونریزی بیشتر نمایند. این درست است که در دهههای گذشته و در نیمی از قرن بیستم ما شاهد این بودیم که بجای آنکه منطقاً قدرتهای بزرگتر جنگها را ببرند بیشتر قدرتهای بسیار کوچکتر برنده جنگها بودند. شاید به این علت بود که پشتیبانی افکار عمومی چه محلی و چه جهانی را همراه خود داشتند.
حماس درعمل به نیروهای بزرگ دیگری بیتوجه است که این معادله را بهم میزند و آن نیروی بزرگ ناسیونالیزم عرب است، که امروزه در دولتهای ایشان متظاهر است. حماس بسیاری از تخم مرغهای خود را در سبد حکومت شیعه مذهب جمهوری اسلامی قرار داده است و کشورهائی چون مصر و عربستان سعودی که نبض کشورهای عربی میباشند را از خود دور ساخته است. درست است که اینگونه کشورها پشتیبانی مردم خود را ندارند ولی در عمل قدرت دارند و در مقابل ایران عربستان سعودی با اسرائیل هم هماهنگی پیدا میکند، همانطور که آقای خمینی اسلحه برای جنگ ایران و عراق را در زمانی از اسرائیل خرید. به قول چرچیل هیچ دوست یا دشمن همیشگی وجود ندارد. پیروزی مردم فلسطین بدون پشتیبانی کامل ناسیونالیزم عربی از آن غیر ممکن است و دوستی باین شکل با ایران، که مردم فلسطین راعامل فشارهای منطقهای به امریکا و غرب و اسرائیل قرار دهند و از آنها عوامل تروریستی بسازند، نه تنها فلسطینیها را موفق نمیکند بلکه روز بروز ایشان را در چشم جهانیان بیاعتبارتر میکند. و بایشان بیاعتتمادتر میشوند.
افشاگری و محکوم کردن خشونتهای اسرائیل در سطح جهانی باید ادامه یابد ولی جنبش آزادیبخش فلسطینیها بیشتر از هرچیز به برخورد انتقاد آمیز به استراتژی مبارزاتی خودشان نیازمند است. استراتژی این مبارزه در درجه اول باید بدنبال جلب افکار عمومی جهانیان باشد، چه در این جنگ نابرابر پشتیبانی افکارعمومی جهان از ایشان بیش از هر اقدامی شرایط کمکهای وسیع بین المللی را برایشان فراهم میسازد. حضور گروههای اینگونه مذهبی و تروریستی و بیتوجه به راه حلهای سیاسی و دیپلماسی مانند حماس بیشتر از اینکه بعنوان «دارائی» برای جنبش بحساب بیایند در ردیف «خسارات» برای مبارزه شمرده میشوند.
سوء استفاده از احساسات جوانان و ایشان را در خدمت استراتژی بنیادگرائی تروریستی قرار دادن و امید مردم را به موفقیت در پرتاپ موشک به اسرائیل بستن، نظیر بستن نوار به پبشانی نو جوانان و فرستادن ایشان روی زمینهای مینگذاری شده برای فتح بیتالمقدس پس از پیروزی در خرمشهر در جنگ ایران و عراق که هزاران جوان را دیوانه وار به نابودی کشاندند که بسیار زیانبخش و جنایت آمیز بود. طرح این مسائل اساسی برای پیروزی مردم فلسطین در احقاق حق خود معنیاش کوچک نشان دادن و کم کردن مسؤلیت جنایتکاران دست راستی اسرائیل و عوض کردن صورت مساله، که به توپ بستن مردمی بیسلاح و بیپناه در غزه میباشد، نیست.
توجیه سیاستهای تروریستی و عقب افتاده حماس که حق ادامه آتشگشائی به اسرائیل را میدهد، اگر چه این آتش گشائی به زن و کودک و بزرگ و کوچک و ویرانی خانمان ایشان و آواره کردن مردم بیشک جنایت جنگی است، خود جنایتی در حق مردم مظلوم فلسطین بشمار میآید. دست راستیهای اسرائیل و حماس هر دو به شکلی مردم فلسطین را وجهالمصالحه سیاستهای نادرست و خانمان برانداز خود نمودهاند. یکی بیرحمانه با آتش توپ و هواپیما و تانک به خانه و کاشانه مردم حمله میبرد دیگری با سیاستهای تروریستی خود مانند پرتاپ موشک به اسرائیل مردم فلسطین را گوشت جلوی توپ سیاستهای تروریستی خود قرار میدهد. تنها از جنایتکاران دست راستی اسرائیل صحبت کردن و بدلیل وسعت جنایت ایشان حماس و سیاستهای بیخردانه و عقب افتاده تروریستیاش را فراموش کردن بیتوجهی کامل به پایان دادن هرچه زودتربه وضع بیسرو سامان و نوعی آوارگی مردم فلسطین است.
امروزه دوران جنگهای پارتیزانی و تروریستی به سر آمده است. هرچند متاسفانه گروههای بنیادگرای تروریستی در تزاید است ولی با احساساتی که در مردم جهان میشناسیم این روشها فقط یک مشت خرابی و کشتار مردم بیگناه باقی میگذارد و در نهایت بجائی نخواهند رسید. مردم جهان در گذشته به مبارزات چریکی که گاه مانند هواپیما ربائی تروریستی میشد احترامی قائل بودند و کمک افکار عمومی جهان بود که سبب پیروزی ایشان میشد ولی امروزه این شیوههای مبارزاتی نه تنها از دید و در چشم مردم جهان مردود است بلکه به آن شیوهها با نظر تنفر مینگرند.
پیروز باد مبارزات مردم فلسطین برای رهائی و آزادی و در دست گرفتن سرنوشت خویش!
محسن قائم مقام – نیویورک
۲۶ ماه ژوئیه ۲۰۱۴
از: ایران امروز