«ریچارد هاس»، از دیپلماتهای پرنفوذ در دولتهای آمریکا و رییس افتخاری شورای روابط خارجی، در مقالهای در مجله «فارن افرز» که متعلق به این موسسه است، پیشنهادهایی برای توافق با جمهوری اسلامی در این شرایط داده که به تعبیر او، ضعیفترین و آسیبپذیرترین دوره حیات حکومت از زمان انقلاب بهمن ۱۳۵۷ است.
***
هاس در این مقاله با عنوان «فرصت ایران» و «آنچه آمریکا باید برای دستیابی به یک تحول انجام دهد»، گفته است که «بهسختی میتوان به کشوری فکر کرد که در مدت کوتاهی به اندازه ایران نفوذ خود را از دست داده باشد. تا همین اواخر، مسلما مهمترین بازیگر منطقهای در خاورمیانه بود که از مصر، اسراییل، عربستان سعودی یا ترکیه تاثیرگذارتر بود. بااینحال در عرض چند ماه، بنای نفوذ ایران فرو ریخته است. ایران ضعیفتر و آسیبپذیرتر از دهههای گذشته است؛ احتمالا از زمان جنگ هشت سالهاش با عراق یا حتی پس از انقلاب بهمن ۵۷ است.»
مقاله میگوید «این ضعف دوباره، بحث را در مورد نحوه برخورد ایالات متحده و شرکای آن با چالشهای ناشی از ایران باز کرده است. برخی فرصتی را برای در نظر گرفتن همه ابعاد تهدید -هم تواناییهای هستهای تهران و هم فعالیتهای بدخیم منطقهای آن- در آن واحد میبینند. برخی دیگر، پایان جمهوری اسلامی را بهطور کامل به این ترکیب اضافه میکنند.»
هاس در این مقاله با ذکر از صدمات جبرانناپذیر و در هم شکستن نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی پس از جنگ غزه نوشته «آغاز پایان برتری منطقهای ایران، از قضا، با چیزی فرا رسید که برای رژیم یک پیروزی به نظر میرسید؛ حملات حماس در ۱۵مهر۱۴۰۲، کمی بیش از یک سال بعد، آن برد تاکتیکی برای ایران با شکست استراتژیک خاتمه یافت. عملیات نظامی مستمر اسراییل، حماس را بهحدی تنزل داده است که دیگر نیروی جنگی موثری نیست که بتواند چیزی شبیه ۱۵مهر دیگر برپا کند. آن را بسیار ضعیفتر کرده و آن را مجبور به کنار گذاشتن اصرار دیرینه خود برای همراه شدن هرگونه آتشبس با اسراییل با آتشبس در غزه میکند.»
مقاله با مرور فروپاشی رژیم بیرحم «بشار اسد» در سوریه میگوید خود ایران نیز اکنون بیش از هر زمان دیگری آسیبپذیرتر است. دو بار در سال جاری خورشیدی در پاسخ به حملات اسراییل به پایگاههای ایران در سوریه و ترور یکی از رهبران حماس در تهران، مستقیما با ترکیبی از پهپادها و موشکها به اسراییل حمله کرد. هاوس میگوید «حملات ایران خسارات کمی به بار آورد و اسراییل دو بار پاسخ داد و دفاع هوایی، انبارهای مهمات و عناصر حیاتی پایگاه دفاعی-صنعتی ایران را منهدم کرد؛ همه درحالیکه توانایی عملیات نظامی بر فراز آسمان ایران را با آزادی تقریبا کامل نشان داد.»
رییس شورای روابط خارجی آمریکا میگوید: «بااینحال، علیرغم این عقبنشینیها، سه حوزه از رفتار ایرانیها همچنان باعث نگرانی است. اولین مورد، پشتیبانی آن از نیابتیها در ۱۵ ماه گذشته بیشترین توجه را به خود جلب کرده است. دوم، برنامه هستهای آن است. ایران هم میزان اورانیوم غنیشده در اختیار خود و هم سطح غنیسازی را افزایش داده است. احتمالا تنها چند هفته تا توانایی تولید اورانیوم با درجه تسلیحات کافی برای سوخت دهها سلاح هستهای فاصله دارد. نگرانی سوم، وضعیت داخلی ایران است. رهبران ایران با زور حکومت میکنند. قدرت نهایی در دست روحانیون غیرمنتخب است. حقوق سیاسی برای همه ایرانیان بهشدت محدود شده است. در حالت ایدهآل، سیاست ایالات متحده بهدنبال رسیدگی به هر سه زمینه نگرانی است، اما هدفگذاری برای موفقیت در هر سه حوزه تقریبا بهطور قطع شکست خواهد خورد.»
هاس در این مقاله پیشنهاد کرده که برنامه اتمی جمهوری اسلامی باید بالاترین اولویت برای سیاستگذاران آمریکایی باشد.
او طرح تغییر حکومت جمهوری اسلامی را تصریحا رد کرده و گفته «نظامهای استبدادی اشکال و اندازههای مختلفی دارند. همه به یک اندازه شکننده نیستند. سوریه تحت حکومت اسد، خود ایران در زمان شاه، لیبی در زمان معمر قذافی، عراق در زمان صدام -ویژگیهای مشترکی دارند- حکومت توسط یک فرد بهجای رهبری جمعی، فقدان نهادها، وابستگی به اجبار بیش از وفاداری گسترده، فقدان مکانیسمهای پذیرفته شده برای جانشینی، تمرکز نیروهای امنیتی بر جلوگیری از کودتا، تا مبارزه سنتی جنگها؛ اما ایران امروزی متفاوت است. مطمئنا، رهبری درحالحاضر محبوبیتی ندارد و نظرسنجیها حاکی از آن است که اکثریت ایرانیان مخالف رژیم هستند.»
به گفته او اما «رژیم ایران دارای پایگاههای واقعی حمایت داخلی است که مایل به استفاده از خشونت برای محافظت از آن هستند.»
در این مقاله پیشنهاد شده است که توقف برنامه هستهای ایران و حمایت آن از نیروهای نیابتی بیثباتکننده، باید اولویتهای فوری آمریکا باقی بماند. هاس در این مقاله گفته این وضعیت، «همانند استراتژی مهار شوروی در دوران جنگ سرد است که اگرچه بر شکل دادن به سیاست خارجی شوروی متمرکز بود، اما به فروپاشی نظام کمونیستی پس از چهار دهه کمک کرد.»
مقاله، استفاده از نیروی دیپلماسی و توان نظامی را برای رسیدن به این هدف توصیه کرده و گفته «دیپلماسی با پشتوانه استفاده معتبر از زور نسبت به دیپلماسی بدون چنین تهدیدی، شانس موفقیت بسیار بیشتری دارد.»
ریچارد هاس میگوید: «دیپلماسی باید پتانسیل یک معامله بزرگ را بررسی کند. ایران باید با سقف باز بازرسیها در برنامه هستهای خود موافقت کند، مقدار مواد غنیشده و سطح غنیسازی را محدود و تضمین کند که هرگونه فعالیت هستهای غیر از این، ممنوع است. این توافق، همچنین حمایت نظامی ایران از بازیگران غیردولتی مانند حزبالله، حماس و حوثیها را رد می کند و برنامه موشکی بالستیک ایران را محدود خواهد کرد.»
بنابراین، چنین ترتیبی با برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام که در سال ۱۳۹۴ به دست آمد که محدودیتهای زمانی را برای برنامه هستهای تعیین میکرد و رفتار منطقهای ایران را نادیده میگرفت، تفاوتهای قابلتوجهی خواهد داشت.
مقاله نهایتا میگوید «تحولات ۱۵ ماه گذشته فرصتی غیرمنتظره برای مهار ایران ایجاد کرده است. فرصتی است که نباید از دست داد. در اینجا یک فوریت وجود دارد، بهزودی ایران احتمالا تلاش خواهد کرد تا نیروهای نیابتی خود را در منطقه بازسازی کند و با نابودی بازدارندگی متعارف خود ممکن است به این نتیجه برسد که تنها یک سلاح هستهای میتواند از آن در برابر اسراییل و ایالات متحده محافظت کند. الماسها ممکن است برای همیشه باقی بمانند، اما فرصت های استراتژیک نه.»
چند هفته پیشاز این، «محمدجواد ظریف»، وزیر خارجه پیشین جمهوری اسلامی در همین مجله، پیشنهادهایی برای مذاکره با دولت «دونالد ترامپ» مطرح کرده بود. ظریف در این مقاله گفته بود که میشود مذاکراتی را میان دو کشور آغاز کرد که به یک توافق اتمی تازه ختم شود. پساز آن اما «عباس عراقچی»، اعتبار پیشنهادات مقاله را رد کرد و گفت جمهوری اسلامی در انتظار آغاز به کار دولت ترامپ و چگونگی سیاست آن در برابر ایران باقی میماند.