ایران وایر
کتابهای ماهِ ایرانوایر-دی ماه ۱۴۰۳
آریامن احمدی
نویسنده و روزنامهنگار
ایرانوایر هر ماه، مهمترین کتابهای منتشر شده به فارسی را معرفی میکند. در این گزارش، ضمن بررسی کتابها، چرایی انتشار آن کتاب را در گفتوگو با مترجم یا مولف جویا میشویم.
***
من طرف حقیقت میایستم
از جنبش «زن، زندگی آزادی» به اینسو، بخشی از ذائقه خوانندگان ایرانی به سمت کتابهای علوم انسانی که بیشتر در باب آزادیخواهی، مبارزات مدنی، جامعهشناسی و شناخت حکومتهای استبدادی است، کشیده شد.
برخی مترجمها، جامعهشناسها و اساتید فلسفه سیاسی نیز به سراغ چنین کتابهایی رفتند. «من طرف حقیقت میایستم» تازهترین کتاب از این دست است که «آزاده کامیار» در نشر خوب منتشر کرده است. این کتاب مجموعه جستارهایی در باب آزادی است؛ هفت جستار از «آلبر کامو»، نویسنده و فیلسوف فرانسوی، شش جستار از «واتسلاف هاول»، نمایشنامهنویس و نویسنده چک، سه جستار از «جورج اورول»، نویسنده انگلیسی، و سه جستار از «برتراند راسل»، فیلسوف بریتانیایی. هر چهار نویسنده کتاب در ایران بسیار شناختهشدهاند، بهویژه جورج اورول با «مزرعه حیوانات» و «نوزده-هشتادوچهار» و آلبر کامو با «بیگانه» و «طاعون» از پرخوانندهترین، پرترجمهترین و پرفروشترین نویسندگان تاریخ نشر ایران هستند.
در کنار این دو نویسنده پرفروش، واتسلاف هاول بیشتر با کتاب «قدرت بیقدرتان» و برتراند راسل با «چرا من مسیحی نیستم» و «قدرت» در ایران شناخته میشوند.
کامیار در مقدمه کتاب که تاریخ زمستان ۱۴۰۲ (یک سال پس از جنبش زن ، زندگی، آزادی) را بر خود دارد، اشاره میکند که «این جستارها کنارِ هم چیده شدهاند تا شاید ما را از این سکوتِ منفعل پس گیرند، چرا که ما تاریکی را درست مثل کف دست بلدیم و از پسِ آن خوب برمیآییم؛ پس شاید آنچه امروز به آن محتاجیم، بیرونکشیدن صدایمان از دل هیولای هیاهو باشد، کشفِ صداهایی که متکثر و گونهگونهاند.» عنوان کتاب، «من طرف حقیقت میایستم» نیز از همان ابتدا که خواننده آن را روی جلد کتاب میخواند، مستقیم به خودش ارجاع داده میشود. و بعد که آن را به حالتِ سوالی درمیآورد، تامل میکند که من کجای این تاریخ و کدام سمت ایستادم؟ این تلنگر، پیش از این برای خود مترجم نیز اتفاق افتاده است؛ همانطور که در مقدمه نوشته است: «باورم این است که ساختن بیگفتوگو ممکن نباشد و گفتوگویی بیجدل و مخالفت، گفتوگو نشود یا دستکم نشود از آن ساختنی پدید آید. این جستارها و یادداشتها به همین منظور قرار گرفتهاند؛ برای خواندن و اندیشیدن و گفتن.»

اگر این کتاب را دوست داشتید، میتوانید کتاب «چند گفتار درباره توتالیتاریسم» (جستارهایی از فیودور داستایفسکی، سرگئی نچائف، چسلاو میلوش، میلان کوندرا، لشک کولاکوفسکی) را با ترجمه عباس میلانی در نشر اختران بخوانید؛ روایتهایی برای شناختِ ریشههای شکلگیری و رشدِ توتالیتاریسم از بطنِ جامعه تا نهادهای قدرت.
تاریخ مختصر دروغهای فاشیستی
پس از اعتراضات آبان ۹۸ و جنبش زن، زندگی آزادی، یکی از کلیدواژههای مهم در ادبیات سیاسی جامعه ایران، «فاشیسم» بوده است: بهویژه فاشیسم مذهبی. یکی از کتابهایی که بهتازگی منتشر شده و تصویری روشن و دقیق از فاشیسم به ما میدهد کتاب «تاریخ مختصر دروغهای فاشیستی» اثر فدریکو فینکلاشتاین است. این کتاب با ترجمه محمد هدایتی در نشر بان منتشر شده است. فینکلاشتاین تاریخدان برجسته و شناختهشده در زمینه فاشیسم، پوپولیسم و تاریخ سیاسی مدرن آمریکایی است و در این کتاب، توضیح میدهد که چرا فاشیستها دروغهای ساده و اغلب نفرتانگیز را بهعنوان حقیقت تلقی میکردند و چرا بسیاری از پیروانشان این دروغها را باور داشتند. در طول تاریخ قرن بیستم، بسیاری از طرفداران ایدئولوژیهای فاشیستی دروغهای سیاسی را بهعنوان حقیقتی مجسم در رهبرشان میدیدند: از هیتلر تا موسولینی، رهبران فاشیست دروغها را بهعنوان پایه قدرت و حاکمیت مردمی خود به کار میگرفتند؛ این تاریخ در زمان حاضر نیز ادامه دارد، زمانی که به نظر میرسد بار دیگر دروغها از طریق پروپاگاندای رسانههای حکومتی تکرار میشود تا خود را بهجای حقیقت جا بزنند؛ موضوعی که این روزها در کشورهایی مثل ایران،، افغانستان، چین، روسیه، کره شمالی، کوبا و ونزوئلا میتوانیم ببینم. از این رو است که اهمیت این کتاب برای خواننده فارسیزبان دوچندان میشود.

محمد هدایتی مترجم کتاب از چرایی ترجمه این کتاب به ایرانوایر میگوید: «نکته محوری کتاب نشاندادن مرکزیت دروغ در نظامهای فاشیستی است؛ یعنی اگرچه نشان دروغ را میتوان در غالب مکاتب سیاسی تاریخ یافت، اما حضور دروغ در این مکاتب عنصری عرضی است و نه ذاتی برسازنده. تنها در فاشیسم است که دروغ و انکار حقیقت به خصیصهای اصلی بدل میشود. به این معنا فاشیسم در اساس تلاش برای هزیمت حقیقت و جایگزینی آن با چیزی است که خود «حقیقت فاشیستی» میخواندند؛ حقیقتی متفاوت با آنچه در عالم واقع جریان دارد، منزه از تجربه، حقیقتی استعلایی؛ کتاب به بررسی این مساله میپردازد که با چه سازوکار و برای چه مقاصدی است که دروغها جای حقیقت نشانده میشوند، چگونه باورپذیر میشوند و پیروان چگونه آنها را حقایقی مطلق تلقی میکنند. در اینجا اما سروکارمان تنها با «ادراک» نیست، پای عمل هم در میان است. نخست اینکه دروغهای فاشیستی درک آدمی از خود، دیگری و جهان را مخدوش میکند و این ادراکِ عموما دیگریستیز و نژادگرایانه خود مبنایی برای عمل و خشونت میشود. از این رو تاریخِ دروغ گویی، آنچنان که در این کتاب مطرح میشود، با تاریخِ خشونت و نسل کشی پیوند مییابد.»
اگر این کتاب را دوست داشتید، میتوانید کتاب «استبداد» از تیموتی اسنایدر (بیست درست از قرن بیستم) را با ترجمه پژمان طهرانیان در نشر نو بخوانید. این کتاب تصویری هولناک درباره فاشیسم، نازیسم و کمونیسم در اروپای قرن بیستم است و نشان میدهد که جوامع دموکرات چگونه ممکن است از هم بپاشند.
شورش تکنفره
رمان «لبه عقل» مهمترین اثر میروسلاو کرلژا نویسنده شهیر کروات است که بهتازگی با ترجمه مهدی غبرایی و با عنوان «شورش تکنفره» در نشر خوب منتشر شده است. کرلژا در سال ۱۹۳۸ این رمان را نوشت و امروز پس از گذشت تقریبا نود سال، هنوز برای جوامع مختلف، از جمله جامعه ایرانی حرف تازه دارد؛ همانطور که سوزان سانتاگ، منتقد و نویسنده مشهور، این رمان را «یکی از بزرگترین رمانهای اروپایی نیمه اول قرن بیستم» خواند و موضوعات آن را برای پایان قرن نیز کاملاً مرتبط دانسته است.
«شورش تکنفره» داستانی تمثیلی و تفکربرانگیز درباره ماهیت حقیقت، اخلاق اجتماعی، و تبعات بیان حقیقت در جامعهای ناعادلانه است. این اثر که به زبان اولشخص روایت میشود، زندگی یک وکیل بینام را در زاگرب دنبال میکند که با گفتن حقیقتی تلخ، زندگی یکنواخت خود را دگرگون میکند. موضوعی که از جنبش سبز به این سو بارها شاهدش بودهایم: وکلایی که در دفاع از حقوق موکلشان، به زندان افتادهاند: نسرین ستوده، نرگس محمدی، محمدعلی کامفیروزی، آرش کیخسروی، مصطفی نیلی، بابک پاکنیا و بسیاری دیگر. وکیل داستانِ «شورش تکنفره» هم در برابر سیستمهای فاسد و جامعهای منفعل ایستادگی میکند. یکی از پرسشهای کلیدی که این رمان مطرح میکند، این است: آیا بیان حقیقت ارزش عواقب سنگینش را دارد؟

مهدی غبرایی پاسخ این پرسش را اینگونه به ایرانوایر میدهد: «پرسشی که مطرح کردید، به طور غیرمستقیم به رمانی مربوط می شود که بهتازگی با ترجمه من منتشر شده، یعنی رمان شورش تک نفره. اما پرسش، بُعد جامعهشناسانه دارد و چندان در تخصص من نیست، فقط چون در رمان مذکور راجع به آن بحث شده، اشاره مختصری میکنم: به نظرم بستگی دارد به موقعیت شخص مورد بحث و اطلاعات او و نقشش در جامعه. همچنین به تربیت فرد و درجه شجاعت و صداقتش و اینکه چقدر برای خود وظیفه قائل باشد. پس نمیتوان حکم کلی صادر کرد و گفت در تمام شرایط و وضعیتها میارزد یا نمیارزد؟ از این قرار، یکی جان بر کف میگیرد و خطر زندان و محنت و تحقیر و توهین را به جان میخرد و پای حرف و استدلالش میایستد و دیگری نه!»
اگر این کتاب را دوست داشتید، میتوانید رمان «خاکستان» اثر برجسته مارک هلاسکو نویسنده شهیر لهستانی را با ترجمه ثنا نصاری در نشر خوب بخوانید: قهرمان کتاب فرانچیشی، یکی از اعضای حزب کمونیست، زیرِ بارِ سنگینِ سرخوردگی خم شده است؛ هلاسکو ناامیدی و دلسردیِ او را بهمثابه استعارهای از پوچی و تهیبودن رژیمهای وابسته به شوروی قرار میدهد و داستان تراژیکِ بازداشتِ او را به اتهام خیانت به حزب روایت میکند.