سرمایه‌گذاری در تولید با بی‌اعتنایی به الزامات آن؟

یکشنبه, 3ام فروردین, 1404
اندازه قلم متن

حمید فرخنده

سال‌هاست که رهبر جمهوری اسلامی در پیام‌های نوروزی‌اش بر افزایش تولید و رشد اقتصادی تأکید می‌کند. «رونق تولید»، «جهش تولید»، «جهش اقتصادی»، «تولید، پشتیبانی‌ها و مانع‌زدایی‌ها» تا امسال «سرمایه‌گذاری در تولید» بخشی از نامگذاری‌های سال از سوی او بوده است. علیرغم این تاکیدها اما تجربه نشان داده که این عبارت‌ها بیشتر شعاری برای زینت بخشی به سخنرانی‌های نوروزی بوده‌اند، تا آغاز یک تدبیر واقعی اقتصادی.

سرمایه‌گذاری در تولید، تنها با صدور یک فرمان، گوش به‌فرمانی معاون رئیس جمهور و نصب چند بنر در سطح شهر محقق نمی‌شود. سرمایه‌گذاری و رشد اقتصادی نیاز به شفافیت، ثبات، قانون‌مداری، تعامل عقلانی با جهان و پرهیز از تنش داخلی دارد. اما هسته سخت قدرت و رهبری نظام بارها نشان داده‌اند که به لوازم بدیهی سرمایه‌گذاری و رشد اقتصادی پایبند نیستند. درحالی که در فقه اسلامی نیز قاعده‌ای شناخته‌شده وجود دارد که می‌گوید «ملازمه اذن در شئ با اذن در لوازم آن»، یعنی اگر در تحقق هدفی اذن داده شده، به تبع آن باید اجازه مقدمات آن نیز داده شود و یا لوازم اجرای آن نیز فراهم‌ شود.

از سوی دیگر، آقای خامنه‌ای همواره در جریان دیدگاه‌های اقتصاددانان برجسته کشور، چه در جایگاه مسئولین دولتی و چه در میان دانشگاهیان، بوده است و از این نظر توجیهی برای بی‌اطلاعی او و دیگر تصمیم‌گیران اصلی از موضوعات و راه‌حل‌های واقعی اقتصادی نیست.

پس سوال این است که این عدم پایبندی به الزامات رشد و تولید اقتصادی که مردم ایران هر ساله در پیام نوروزی خامنه‌ای درباره‌اش می‌شنوند، در عمل به چه معناست؟ پاسخ را باید در تضعیف جامعه مدنی و بی‌توجهی به وضعیت معیشتی دهک‌های پایین جامعه جست‌وجو کرد. مردمی که درگیر تأمین نیازهای اولیه‌ی زندگی، معیشت، آب، برق و بهداشت و درمان خود و خانواده‌ای خویش باشند، دیگر وقت، فرصت یا نیرویی چندانی برای پیگیری حقوق مدنی و سیاسی‌شان نخواهند داشت. چنین بوده است که در تمام این سال‌ها اولویت نظام حفظ نظام، حمایت از ۷-۶ درصد پایگاه حامی خود و تقویت مالی نهادهای و بنگاه‌های اقتصادی زیر نظر رهبری بوده است.

خروجی تناقض در رفتار و کلام رهبری و هسته اصلی قدرت این شده که سیاست‌های کلان کشور قبل از آنکه در خدمت تولید و رشد اقتصادی کشور باشد، عملا در جهت تضعیف جامعه مدنی و فرسایش طبقه متوسط عمل کرده است. جامعه مدنی ضعیف صدای رسایی ندارد و کنترلش نیز برای حکومت آسان‌تر است.

جالب آن‌که انقلاب ۵۷ نیز از دل فقر نجوشید. در سال‌های پیش از انقلاب، درآمد نفت به بهبود وضعیت اقتصادی انجامیده بود. طبقه متوسط رشد کرد و همین طبقه رشد یافته و تحصیل کرده بود که با طرح خواست‌های مدنی و سیاسی‌ خود موتور محرکه انقلاب شد. انقلاب ۵۷ نه اقتصادی، که در درجه اول واکنش به نادیده گرفتن نقش ملت از سوی نظام استبدادی و احساس بیگانگی و غربتی بود که مردم با شاه و نظامش داشتند.

شورش‌های اعتراضی ناشی از فقر، چنانچه در اسلامشهر در سال ۷۴ یا اعتراضات ۹۶ و ۹۸ دیدیم، به دلیل بی‌هدف بودن، به سرکوبی شدید منجر می‌شوند. حاکمیت هم این را می‌داند که بخش مهمی از نیروهای سیاسی داخل کشور، و البته بخشی از نیروهای خارج کشور نیز، اصولاً از شورش و اعتراضات خشونت‌آمیز حمایت نمی‌کنند، حتی اگر دلایل آن را درک کنند و از حق اعتراض مردم حمایت کنند.

هم درس‌هایی که حاکمان جدید از انقلاب ۵۷ گرفته‌اند، هم تجربه تاریخی تلخ مردم از آن انقلاب و هم ضعف جامعه مدنی دست به دست هم داده است تا شاهد بن‌بست کنونی در سیاست داخلی و خطراتی که کشور را تهدید می‌کند، باشیم. تحریم‌های اقتصادی نیز طی این سال‌ها بجای تضعیف حاکمان، جامعه مدنی و اقشار مختلف مردم را ضعیف‌تر کرده است.

از: ایران امروز


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.