
رحیم کاظمی سرشت
مقدمه
ایران در یکی از حساسترین و خطرناکترین مقاطع تاریخ معاصر خود قرار دارد. بحرانهای داخلی، فروپاشی اقتصادی، نارضایتی گسترده مردم، و از همه مهمتر، تهدید جنگ و تجزیه، سایهای سنگین بر سرنوشت کشور انداخته است. در چنین شرایطی، یک پرسش اساسی مطرح میشود: آیا مردم ایران باز هم به دامان یک استبداد دیگر پناه خواهند برد—خواه سلطنتی، خواه دینی—یا اینکه با درایت، آگاهی و وحدت، راهی برای خروج از این چرخه معیوب استبداد پیدا خواهند کرد و به سوی یک جمهوری دموکراتیک و سکولار حرکت خواهند نمود؟
در این مقاله، تلاش خواهیم کرد تا این سناریوها را بررسی کنیم و ببینیم که چه آیندهای برای ایران محتملتر است.
۱. سایه سنگین جنگ: آیا ایران در آستانه یک فاجعه دیگر است؟
وقتی یک کشور از درون ضعیف میشود، بیکفایتی حاکمان و تفرقه داخلی، آن را به طعمهای آسان برای قدرتهای خارجی تبدیل میکند. تجربههای تاریخی نشان دادهاند که هرگاه یک کشور از درون دچار بحران مشروعیت شده و شکافهای داخلی آن عمیق شده، خطر جنگ، تجزیه و مداخلات خارجی افزایش یافته است.
امروز ایران نیز با همین تهدیدها روبهرو است. در حالی که اقتصاد در حال فروپاشی است، اعتراضات مردمی هر روز گستردهتر میشود، و انسجام ملی به خطر افتاده، خطر مداخله خارجی، درگیریهای داخلی و حتی جنگهای نیابتی بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. در چنین شرایطی، ادامه وضعیت موجود به معنای سقوط تدریجی کشور به گرداب یک جنگ خانمانسوز است که میتواند ایران را برای دههها در ویرانی و بدبختی فرو ببرد.
اما چه باید کرد؟ آیا مردم ایران باید همچنان بین دو گزینه فریبنده اما فاجعهبار—سلطنت یا ولایت فقیه—دست و پا بزنند، یا اینکه راه سومی وجود دارد؟
۲. تکرار اشتباه تاریخی: آیا جایگزینی یک استبداد با استبداد دیگر راهحل است؟
بسیاری از کسانی که از شرایط کنونی ناراضی هستند، به دنبال بازگشت سلطنت به ایران هستند. آنها بر این باورند که پادشاهی پهلوی، هرچند با مشکلاتی همراه بود، اما از ثبات، توسعه و روابط بینالمللی بهتری نسبت به حکومت کنونی برخوردار بود. این افراد، که عمدتاً از سر ناامیدی به گذشته پناه بردهاند، فراموش میکنند که استبداد، خواه پادشاهی باشد، خواه مذهبی، در نهایت نتیجهای جز سرکوب، فساد، و محدود کردن آزادیهای فردی ندارد.
بسیاری از طرفداران سلطنت، بازگشت پادشاهی را به عنوان یک راهحل موقت برای برقراری ثبات مطرح میکنند، اما تجربه تاریخی نشان داده که هیچ دیکتاتوری “موقت” نیست. هرگاه قدرت در دستان یک فرد یا یک خاندان متمرکز شود، بهتدریج آزادیهای سیاسی سرکوب میشوند و حکومت در یک چرخه بسته از فساد، سرکوب و انحصارطلبی فرو میرود.
بنابراین، جایگزین کردن استبداد دینی با یک استبداد سلطنتی، نهتنها مشکل ایران را حل نخواهد کرد، بلکه همان چرخه معیوب را در لباسی جدید بازتولید خواهد کرد.
۳. راه سوم: جمهوری دموکراتیک و سکولار، تنها مسیر نجات ایران
اگر تاریخ یک درس مهم برای ما داشته باشد، آن است که ایران تنها زمانی میتواند از استبداد، عقبماندگی و خطر جنگ نجات پیدا کند که مردم به عنوان شهروندان، نه رعایا، نقش خود را در سرنوشت کشور ایفا کنند.
یک جمهوری دموکراتیک و سکولار میتواند تنها گزینهای باشد که ایران را از این بنبست تاریخی نجات دهد. در چنین نظامی:
- دین از حکومت جدا خواهد شد، به این معنا که سیاستها و قوانین بر اساس اصول عقلانی و حقوق بشری تدوین خواهند شد، نه ایدئولوژی مذهبی.
- قدرت از یک فرد یا گروه خاص گرفته شده و میان نهادهای مختلف تقسیم میشود، به شکلی که هیچ فردی نتواند بدون پاسخگویی، حکومت کند.
- مردم به عنوان شهروندانی برابر، حق دارند در تعیین سرنوشت خود نقش داشته باشند، نه اینکه سرنوشت کشور به تصمیمات فردی یک رهبر یا یک خاندان بستگی داشته باشد.
- آزادیهای مدنی و سیاسی تضمین خواهد شد، به شکلی که هیچ حکومتی نتواند صدای مخالفان را خفه کند و مردم بتوانند آزادانه نظرات خود را بیان کنند.
اما دستیابی به چنین سیستمی نیازمند یک تغییر ذهنی و فرهنگی عمیق در جامعه ایران است. مردم ایران باید از نقش «منتظران یک منجی» خارج شوند و مسئولیت سرنوشت خود را بر عهده بگیرند.
۴. اتحاد یا تفرقه: انتخابی که آینده ایران را رقم خواهد زد
در شرایط کنونی، تفرقه میان نیروهای اپوزیسیون، یکی از بزرگترین موانع برای گذار به دموکراسی است. در حالی که کشور در آستانه فروپاشی قرار دارد، بسیاری از مخالفان حکومت، بهجای اتحاد بر سر یک هدف مشترک، مشغول نزاعهای داخلی بر سر ایدئولوژیهای شخصی خود هستند.
اگر مردم و نیروهای سیاسی خواهان تغییر اساسی در ایران هستند، باید اختلافات تاریخی را کنار گذاشته و بر سر یک اصل اساسی متحد شوند: ایجاد یک جمهوری دموکراتیک و سکولار که در آن قدرت در دستان مردم باشد، نه یک فرد یا یک گروه خاص.
اگر این اتحاد شکل نگیرد، و مردم همچنان درگیر نزاعهای بیپایان میان طرفداران پادشاهی و ولایت فقیه باشند، نهتنها آزادی به دست نخواهد آمد، بلکه آینده ایران به دست قدرتهای خارجی، جنگطلبان و گروههای فرصتطلب رقم خواهد خورد.
نتیجهگیری: آینده ایران در دستان کیست؟
امروز، ایران بر سر یک دوراهی سرنوشتساز قرار دارد:
۱. یا مردم ایران با آگاهی، اتحاد و تلاش، برای ساختن یک جمهوری دموکراتیک و سکولار مبارزه میکنند و کشور را از خطر جنگ، تجزیه و سقوط نجات میدهند.
۲. یا اینکه همچنان درگیر تفرقه و نوستالژیهای تاریخی باقی میمانند، یک استبداد را با استبداد دیگر جایگزین میکنند و سرنوشت کشور را به دست قدرتهای داخلی و خارجی میسپارند.
انتخاب با مردم ایران است. آینده نه در گذشته، که در آگاهی و عمل امروز ما ساخته خواهد شد.
ر-کاظمی