ماهنامه خط صلح – طی سالهای گذشته، سریال تلویزیونی «پایتخت» همواره با برخی گزارههای اجتماعی و سیاسی مورد توجه بوده است. فصل هفتم این سریال، با وجود اینکه مخاطبان زیادی را پای تلویزیون کشاند، اما مورد انتقاد ببیندگان قرار گرفت. بسیاری از مخاطبان به افت کیفیت نویسندگی انتقاد کردند. آنها معتقدند با نبود خشایار الوند (یکی از نویسندههای فصلهای اول تا پنجم، بهجز فصل دوم) بازیگران اصطلاحاً دچار بیدیالوگی شدهاند. برخلاف افت کیفیت نویسندگی فصل هفتم، نقدی به بازیگران این فصل نشده است و شاید تنها موردی که توانست این فصل را برای مخاطبان جذاب کند، حفظ هویت بازیگران در اجرای نقش بود. نکتهی مثبتی که توجه برانگیز بود، خو گرفتن بازیگران این سریال با نقش خود طی فصلهای اخیر بود که میتوان گفت همین امر، فصل هفتم را نجات داد. خاطرهانگیز بودن نقش بازیگران این سریال از سال ۱۳۹۰، باعث شد حس نوستالژیکی در دل مردم زنده شود، اما تبلیغات زیاد، شعلهی ذوق تماشای مخاطبان را تحت تاثیر قرار میداد. تبلیغات زیاد، در کنار نویسندگی ضعیف، باعث میشد مخاطبان احساس کنند آن حس خاطرهانگیز، برای سازندگان سریال به اندازهی گذشته مورد اهمیت قرار نگرفته است و این داستان تنها برای کسب درآمد نوشته شده است. اکران عمومی قسمت آخر و جمعیت بالایی که برای دیدن آن بلیط تهیه کرده بودند نیز از جمله مواردی است که به تجاریکردن سریال دامن زد. مورد دیگری که تفکر تجاری غالب بر سریال را نشان میدهد، کمتر پرداختن به سوژههای اجتماعی و سیاسی، نسبت به فصلهای قبل است؛ هرچند کنایههایی مانند قیمت دلار و سکه مورد توجه قرار گرفت.
ادامهدار شدن سریال پایتخت نشان میدهد که صداوسیما برای کشاندن مخاطب به پای تلویزیون، مانند قبل نمیتواند به پخش سریالهایی مثل مختارنامه دست بزند. از طرف دیگر دستگاه عریض و طویل صداوسیما، کارگردان و نویسندههایی که برای مخاطب جذابیت داشته باشد نیز در چنته ندارد. بنابراین کارگردانی مانند سیروس مقدم و بازیگرانی مانند محسن تنابنده یکی از معدود مهرههایی است که میتواند از آن استفاده کند.
یکی از بینندگان فصل هفتم سریال پایتخت معتقد است، در کنار نویسندگی ضعیفی که این فصل داشت، انگار فقط تیتراژ ابتدایی این سریال، یاد و خاطرهی شمال را زنده میکرد. او میگوید: «در فصلهای گذشته مخاطب انگار بیشتر رطوبت و سرسبزی شمال را احساس میکرد. فضای بیرون از خانه در خود سریال بیشتر استفاده شده بود و میتوانستیم کوچهها، خیابانها و خانههای شمالی را ببینیم و تصورکنیم. نقی معمولی، در فصلهای گذشته از دوچرخه استفاده میکرد و به واسطهی دوچرخهسواری او، دوربین فضای وسیعتری را نشان میداد. وقتی فضای شمال به مخاطب نشان داده میشد، انگار لهجهها هم واقعیتر و اصطلاحاً شمالیتر میشد. ولی در این فصل، بیشتر سکانسها در داخل خانه تصویربرداری شده بود و انگار به اندازهی گذشته، کاراکترهای سریال، حال و هوای شمالی نداشتند. اما قسمت جالب داستان را میتوان در سکانسی مشاهد کرد که بهتاش فریبا در داخل کمپر با نقی معمولی در حال مشاجره بود، صحبتهای بهتاش فریبا برای فرزند خوب بودن خانواده و مورد تایید بودن، تجربهی مشترک اکثر جوانان بود.»
آرش عباسی نویسندهی سریال پایتخت نیز در گفتگو با رسانهی سینمایی «فیلمروز» و هوشنگ گلمکانی به انتقاد برخی از منتقدان دربارهی بد بودن نویسندگی این فصل واکنش نشان میدهد و میگوید: «پایتخت هفت بهنظرم سریال خوبی نیست و سریال بدی است. قصهی اصلی را محسن تنابنده طراحی میکند. از حجم استرس نمیتوانستم کاری انجام بدهم و دوست داشتم هرچه زودتر بهتاش فریبا به داخل سریال بیاید تا بتوانم نفس راحتی بکشم. فرمول نگارش پایتخت با تمام سریالها متفاوت است. ۹۸ درصد آنچه که بازی میشود روی کاغذ نوشته شده است و تنابنده نیز به فیلمنامه دیالوگ اضافه کرده است ولی دیالوگ بهصورت فیالبداهه زیاد نیست. (او بدون اینکه دستمزد خود را اعلام کند، میگوید) برند تنابنده برای این سریال و تلویزیون آورده داشته است. آخرین چیزی که طنز به آن احتیاج دارد با ادب بودن است. حدود ۱۴ ماه در حال نگارش فصل هفتم سریال پایتخت بودیم. تفکیک این دو که کدام بخش را من نوشتهام و کجا را تنابنده نوشته، سخت است. قصهی اصلی را تنابنده طراحی میکند و استارت میزند و خط اصلی همواره برای او است، در واقع توپ اصلی را او میاندازد و البته موقع نوشتن حتماً سیر نوشتن آن تغییر پیدا میکند. سریالهایی از این دست کمتر دیدهام که نویسنده تا روز آخر در حال نوشتن باشد. خاصیت کارکردن با تنابنده این است که نویسنده تا روز آخر در کنار گروه باشد. ما دربارهی آنچه که نوشته میشد به تفاهم میرسیدیم و البته تنابنده بیشتر تصمیم گیرنده است». (۱)
یکی از سکانسهایی که بسیار مورد توجه قرار گرفته است، ورود پسر (اوس موسی) در قامت یک روحانی است. گرچه در قسمتهای قبلی نیز حضور روحانیت بهچشم میخورد، اما بهنظر میرسد که نشاندادن یک طلبهی جوان در شرایط نهچندان خوب اقتصادی، در حالیکه پدرش کارگری میکند، از جمله موارد پربحث فصل هفتم بود. در کنار این سکانس، میتوان به پایانبندی فیلم در حرم امام هشتم شیعیان اشاره کرد. چند دقیقه بدون دیالوگ و تنها نشاندادن صحنههایی از ضریح، انتظار بینندگان را برآورده نکرد و بهنظر مخاطبان، نویسنده برای پوشاندن تغییرات رفتاری کاراکترها نیازمند یک عامل بود، چرا که طبق فصلهای قبلی بهنظر نمیآمد بهتاش فریبا بهراحتی با ازدواج مادرش کنار بیاید، یا نقی معمولی بهراحتی بتواند از حقهای که بهاو زدند، چشمپوشی کند. از طرف دیگر سریال نمیتوانست از ۲۲ قسمت به ۲۳ قسمت افزایش پیدا کند و بنابراین خط روایی داستان، بسیار زود با یک پایانبندی –که به یک شوک بیرونی برای کاراکترها احتیاج داشت— خاتمه پیدا کرد.
گذشته از بازخوردهای (مثبت یا منفی) سریال در بین عموم مردمی که به تماشای آن نشستند، شکلی از تاثیر این فصل بر بینندگان نیز در خور توجه است که آنرا میتوان در میان آگهیهای اینترنتی و سودجویی دلالها مشاهده کرد. در بسیاری از آگهیهایی که برای اجارهی ویلای تفریحی درج شده است، آدرس را، لوکیشن سریال پایتخت عنوان کردهاند. در یکی از این آگهیها، فردی که خود را مالک خانهی «نقی» و «هما» معرفی کرده است، قیمت اجارهی اینخانه را برای یک شب ۳۹ میلیون و ۳۵۰ هزار تومان عنوان کرده است. (۲)
تعداد دیگری از آگهیهای اینترنتی، مربوط به فروش شهابسنگ است. در کمتر از چندروز، موجی از آگهیهای عجیب در سایتهای خرید و فروش دیده میشود. از شیپور و دیوار گرفته تا دیگر پلتفرمها، پر شده است از سنگهایی که حالا با افتخار شهابسنگ نامیده میشوند. با یک جستوجوی ساده در سایت شیپور مشاهده شد که بیش از هزار آگهی در ظرف یکهفته با موضوع فروش شهابسنگ در این سایت بارگذاری شده و از دورافتادهترین شهرهای مرزی تا تهران را شامل میشود. در دل این تب داغ، بازار دلالها هم جان گرفته است، حتی برخی آگهی دادهاند که میتوانند سنگ شما را برای فروش، به شیخهای عرب معرفی کنند. (۳) جانشین پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات تهران بزرگ، در جریان بهراه افتادهی فروش شهابسنگ، از شناسایی و دستگیری سه نفر «شیاد مجازی» خبر داد و گفت: این مجرمین فرصتطلب با درج آگهیهای دروغین خرید و فروش شهابسنگ با قیمتهای نجومی در شبکههای اجتماعی از شهروندان کلاهبرداری میکردند. (۴)