
یکی از شگفتی های تاریخ انقلاب های جهان شباهتی است که بین حکومت ملایان و حکومت مرحوم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی وجود دارد .
پس از اینکه لنین در گذشت گفتند آقای تروتسکی – یعنی نفر دوم انقلاب -خائن به آرمان های خلق بوده است!
لئون تروتسکی یکی از بزرگ ترین نظریه پردازان مارکسیسم، رییس کمیساریای عالی خلق برای امور خارجی بود، عضو دائمی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی بود، بعدا به وزارت جنگ رسید، نقش بسیار بزرگی در پیروزی ارتش سرخ در جنگ های داخلی روسیه داشت، یکی از نخستین اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست بود .
چنین کسی چگونه می تواند خائن و خود فروخته و جاسوس و دشمن خلق باشد؟
تروتسکی از اتحاد جماهیر شوروی تبعید شد، به مکزیک رفت و آنجا به دستور استالین توسط شخصی بنام رامون مرکادر یکی از ماموران کمیساریای عالی خلق با تبر به قتل رسید .
نکته جالب اینجاست که کسانی که اورا به خیانت متهم کردند خودشان از رهبران برجسته انقلاب اکتبر روسیه بودند :
بوخارین، کامنف، ژینو ویوف، و استالین.
پنج سال بعد اعلام کردند کامنف و بوخارین و ژینو ویوف هم خائن بوده اند! دادگاههای فرمایشی تشکیل شد و آنها توسط آقای هنریک یاگودا رییس وزارت امنیت شوروی اعدام شدند .
اندکی بعد معلوم شد که خود این آقای هنریک یاگودا رییس امنیت خانه مبارکه دشمن خلق و جاسوس امپریالیست ها بوده است!
همین آقای یاگودا وقتی در برابر جوخه اعدام قرار گرفت میگفت : من هزاران بار از دستورات خدا سر پیچی کردم تا به استالین خدمت کنم، بنظر میآید خدا وجود دارد و حالا دارد از من انتقام میگیرد .
آقای« یاگودا» با حکم مرگی که آقای استالین برایش صادر کرده بود به دست معاون خودش جناب آقای نیکلای یژوف تیر باران شد .
مدتی نگذشت که معلوم شد همین آقای نیکلای یژوف هم سر سپرده بیگانگان و لابد دشمن خلق قهرمان بوده است . دستگیر و محاکمه و سرانجام توسط معاون خودش جناب آقای بریا – وزیر امنیت اتحاد جماهیر شوروی – تیرباران شد!
حالا ببینیم این آقای «بریا » سرنوشت اش چگونه رقم خورد :
این آقای بریا که در گرجستان زاده شده بود به سال ۱۹۲۱ به سازمان « چکا» – پلیس مخفی شوروی – پیوست و تا سال ۱۹۲۴ حدود ده هزار تن از مخالفان کمونیزم را اعدام کرد .
او بسال ۱۹۳۲ به عضویت کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی در آمد و بخاطر توانایی هایش در آدمکشی و حذف مخالفان، در راس پلیس مخفی استالین قرار گرفت
در سال ۱۹۴۴ آقای بریا فرصت را غنیمت شمرد و در هنگامه جنگ جهانی دوم اقوام استقلال طلب شوروی را یا کشت یا به سیبری فرستاد تا در آنجا از گرسنگی و بیماری و سرما بمیرند .
با مرگ استالین در پنجم مارس ۱۹۵۳ و انتخاب نیکیتا خروشچف بعنوان صدر هیئت رییسه اتحاد جماهیر شوروی، جناب آقای بریا به اتهام جاسوسی برای انگلستان دستگیر و به یک اردوگاه مخفی فرستاده ودر آنجا بی سر و صدا تیرباران شد .ریاست دادگاه آقای بریا را جناب گئورکی ژوکوف به عهده داشت . اندکی بعد خود آقای ژوکوف عنصر نامطلوب شناخته شده و از همه پست ها و مشاغلی که داشت برکنار و به اورال تبعیدشد آنجا او را مشمول رحمت حقتعالی کردند!
در همین زمان است که خود آقای استالین هم دشمن خلق و خائن به آرمان های انقلاب اعلام میشود، در نتیجه گور آقای استالین را که کنار مقبره لنین در میدان سرخ بود میشکافند، جنازه اش را بیرون میآورند گوشه ای پای دیوار کرملین دفن میکنند!
بدون شک اگر آقای استالین تا آن زمان زنده مانده و به رحمت حقتعالی نرفته بود محاکمه و تیرباران میشد و در جلسه محاکمه اش هم اعتراف میکرد دشمن خلق و خائن به انقلاب بوده است.
بعد نوبت به خود آقای خروشچف میرسد . آقای خروشچف را خود سر و ماجرا جو و به اصطلاح خودشان ریویزیونیست و دشمن انقلاب اعلام میکنند، توسط آقای لئونید برژنف برکنار میشود، به یک ویلای خصوصی در حوالی مسکو منتقل میشود و تا آخر عمر در آنجا تحت نظر قرار میگیرد ودر سپتامبر ۱۹۷۱ دق کش میشود و حتی به خانواده اش اجازه نمیدهند در مراسم خاکسپاری اش حضور داشته باشند
وقتی آقای برژنف به رحمت خدا رفت و گورباچف به جایش نشست تازه معلوم شد که این کفتار پیر – یعنی جناب برژنف- بدترین ضربه ها را به روسیه زده و سالها جلوی پیشرفت آن کشور را گرفته است ( خوب شد زنده نماند و گرنه اوهم یکی از شهیدان انقلاب میشد)
در زمان آقای گورباچف بود که معلوم شد ای آقا! اصلا کل حزب کمونیست روسیه خائن ودشمن خلق قهرمان بوده است!
و آنهنگام که اتحاد جماهیر شوروی با آن ید و بیضا و آن پرده های آهنین و آن سرویس های جاسوسی و آدمکشی اش فروریخت گفتند خود آقای گورباچف مامور امپریالیسم جهانی و دشمن انقلاب کبیر و دشمن روسیه کبیر و خلق کبیر بوده و از سازمان های جاسوسی امریکا و انگلستان و فرانسه و آلمان و ساحل عاج و بورکینا فاسو حقوق ومواحب میگرفته است!
وقتی آدم سرگذشت انقلاب اکتبر روسیه را میخواند و می بیند چگونه فرزندان خود را یکبه یک خورده است به یاد انقلاب ایران و شباهت هایش با انقلاب روسیه می افتد.
به یاد قطب زاده، ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی صدر، رفسنجانی، موسوی، کروبی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، سنجابی، تاج زاده، گلزاده غفوری، دستمالچی، منتظری، و هزاران تن دیگر می افتد که در شکل گیری و پیروزی این انقلاب نکبت نقش داشته اند.
خوب شد این رفیق های سابق و اسبق مان شکر خدا به جایی نرسیدند و بر اسب مرادی سوار نشدند و با همه شامورتی بازی ها وکله معلق زدن های انقلابی! کسی نگفت عمو جان خرت به چند! و گرنه معلوم نبود ما را هم به نام دشمن خلق و خائن به انقلاب و جاسوس امپریالیسم به دادگاه میکشاندند و تا حالا هفت تا کفن هم پوسانده بودیم!
راستی؟ چطوری رفیق!؟
«گیله مرد »
از: گویا