درس‌هایی از «انقلاب اسلامی» (ترجمه از آلمانی) + متن آلمانی نوشته

پنجشنبه, 25ام اردیبهشت, 1404
اندازه قلم متن

پروفسور داود غلام آزاد(*)

داوود غلام آزاد

ترجمه از آلمانی با کمک هوش مصنوعی

کسی که بخواهد شکل‌گیری «انقلاب اسلامی» را درک کند، باید به این پرسش پاسخ دهد: چرا خمینی که در سال ۱۹۶۴ دستگیر و به تبعید فرستاده شده بود، در سال ۱۹۷۹ بر دوش میلیون‌ها نفر به جایگاه قدرت مطلق رسید؟

تنها کسانی که به مداخله مجدد غربی‌ها به عنوان راه‌حلی برای مشکلات کنونی اپوزیسیون ایران در عبور از «جمهوری اسلامی» امید دارند، پیدایش انقلاب را به دخالت‌های خارجی نسبت می‌دهند. از دیدگاه این گروه، مردم رنج‌کشیده سوژه‌های انقلابی نیستند که بتوانند سرنوشت خود را به دست بگیرند. آنها «ناسپاس» و «بی‌سواد» محسوب می‌شوند که ارزش دستاوردهای انقلابی پهلوی‌ها را درنیافته‌اند و باید مانند گذشته به «دروازه‌های تمدن» هدایت شوند. تنها چیزی که اهمیت دارد، به دست گرفتن رهبری توسط یک رهبر کاریزماتیک مانند رضا پهلوی است که سنت پیشینیان خود را ادامه می‌دهد. این ناپذیرفتن واقعیت باعث شده است که همه مخالفان خود را به عنوان «مرتجعین سرخ و سیاه» بی‌شرم سرزنش کنند که مسئول انقلاب و پیامدهای آن هستند

آنها تا امروز درنیافته‌اند که «انقلاب اسلامی» نتیجه ناخواسته «انقلاب سفید» شاه بود که به عنوان جایگزینی برای «انقلاب سرخ» برای تثبیت حکومت او طراحی شده بود. انقلاب اسلامی محصول یک بحران عمیق معنایی و هویتی بود که از فرآیندهای مدرنیزاسیون اقتدارگرا ناشی می‌شد.

از این رو انقلاب ابتدا در شب‌های ادبی در مؤسسه گوته تهران و در تظاهرات نیروهای سکولار آغاز شد — نیروهایی که تنها خواهان رعایت قانون اساسی بودند. اسلامی شدن انقلاب به عنوان یک اثر واکنشی تأخیرتکوین عادت‌های اجتماعی میلیون‌ها فرد ریشه‌کنده شده بود که ناشی از بحران معنا و هویتشان پدیدار شد.

اسلامی شدن انقلاب در نتیجه بحران معنایی و هویتی

در این زمینه، بحران معنایی و هویتی یعنی اینکه مردم به خاطر پروژه‌های مدرنیزاسیون خشونت‌آمیز و اقتدارگرا — به‌ویژه در دوره پهلوی — دچار از دست دادن بنیادین جهت‌گیری‌های زندگی خود شده‌اند. این بحران زمانی ایجاد می‌شود که نظام‌های معنایی اجتماعی، فرهنگی یا مذهبی قدیمی منحل یا بی‌ارزش شوند، بدون اینکه ساختارهای معنایی جدید و پایدار شکل بگیرند که فرد بتواند به صورت عاطفی و عملی در آنها جای گیرد.

۱. شکست‌های آسیب‌زا به دلیل مدرنیزاسیون اقتدارگرا

پروژه‌های مدرنیزاسیون اقتدارگرای پهلوی — مانند سکولاریزاسیون اجباری، شهرنشینی اجباری و غربی‌سازی — به صورت دستور از بالا به پایین، بدون واسطه‌های نمادین، بدون ایجاد اجماع یا توجه به جهان‌های زندگی اجتماعی و عاطفی مردم اجرا شد. نتیجه آن.تخریب شکل‌های سنتی زندگی بدون جایگزین مناسب بای بی‌ارزش شدن نظام‌های مذهبی و فرهنگی بود که برای بسیاری معنای مرکزی داشتند. در نتیجه ریشه‌کنی اجتماعی و بیگانگی، به ویژه در محیط‌های روستایی و مذهبی.بسیاری در سرزمین خود بی‌خانمان شدند — تحت سلطه دیگران، تحقیر شده و از حقوق فرهنگی محروم.

 این امر به بحران عمیق هویت منجر شد: من کی هستم در این جامعه «جدید» که پیوندهای پیشینم را نفی می‌کند؟

۲. پیامدها: رویگردانی به سوی دین و اسلامی شدن انقلاب

این خلأ به تدریج با گفتمان‌های دینی پر شد که پاسخ‌های ساده و ظاهراً روشن به پرسش‌های عمیق معنایی مردم می‌داد. دین وعده بازگرداندن کرامت، معنا، جتماع و عدالت را می‌داد.

  • آیت‌الله خمینی این احساسات را درک کرد و آنها را به طور نمادین با مفهوم اسلام پر کرد — به عنوان پاسخی جامع به ناامنی‌های مدرن

اسلامی شدن انقلاب همچنین واکنشی بود به خلأ نمادینی که مدرنیزاسیون جداشده پهلوی‌ها ایجاد کرده بود.

۳. چرا نباید چنین طرحها تکرار شوند

یک تحول دموکراتیک آینده نباید این اشتباه را تکرار کند:

  • نباید «مدرنیته» را بر سر مردم تحمیل کند
  • باید جهت‌گیری اجتماعی را به صورت نمادین منتقل کرد — یعنی مفاهیمی مانند حکومت قانون، آزادی، برابری را در پیوندهای عاطفی و اجتماعی بگنجاند که برای مردم قابل درک و تجربه باشد
  • تنها از این طریق است که «هم‌معنایی» ایجاد می‌شود، که پایدارتر از هویت‌سازی ایدئولوژیک است

خلاصه اینکه: یک نظم دموکراتیک نه تنها ساختارها، بلکه ادغام نمادین می‌خواهد. تنها به این صورت می‌توان ازتکرار دوباره آسیب‌های قدیمی و پاسخ‌های اقتدارگرایانه جلوگیری کرد.

هانُوور، ۱۲ مه ۲۰۲۵


https://gholamasad.jimdofree.com/kontakt/

واژه‌نامه

واژه

معنی

توضیح

انقلاب اسلامی

Islamic Revolution

انقلاب سال ۱۳۵۷ که منجر به سرنگونی سلطنت پهلوی و برقراری جمهوری اسلامی شد

 

 

 

مدرنیزاسیون اقتدارگرا

Authoritarian Modernization

فرآیند مدرنیزاسیون به شکل تحمیلی و بدون مشارکت مردم

سکولاریزاسیون

Secularization

جدا شدن دین از حوزه سیاست و جامعه

بحران هویتی

Identity Crisis

وضعیت از دست دادن حس هویت فردی و اجتماعی

هم‌معنایی

Gemeinsinn

احساس و درک مشترک اجتماعی، پایه همبستگی

حکومت قانون

Rechtsstaat

نظام سیاسی مبتنی بر قانون و حقوق برابر

برابری

Equality

برابر بودن حقوق و فرصت‌ها برای همه افراد

آزادی

Freedom

حق انتخاب و عمل بدون قید و شرط

 

(*) داود غلام آزاد پروفسور باز نشسته رشته جامعه شناسی در دانشگاه هانوفر آلمان است. از ایشان نوشته ها و کتب متعددی در زمینه مشکلات دموکراسی در ایران موجود میباشد.

 


متن آلمانی نوشته:

Die Lehren aus der „Islamischen Revolution“

Wer die Entstehung der „Islamischen Revolution“ begreifen will, muss folgende Frage beantworten: Warum konnte Khomeini, der 1964 verhaftet und ins Exil geschickt worden war, 1979 auf den Schultern von Millionen in eine absolute Machtposition getragen werden?

Nur wer auf eine erneute westliche Intervention als Lösung der gegenwärtigen Probleme der iranischen Opposition bei der Überwindung der „Islamischen Republik“ hofft, erklärt die Entstehung der Revolution durch ausländische Einmischung. Für diese Perspektive sind die leidenden Menschen keine revolutionären Subjekte, die ihr Schicksal selbst in die Hand nehmen können. Sie gelten als „undankbare“ und ungebildete Menschen, die die revolutionären Leistungen der Pahlavis nicht zu schätzen gewusst hätten und wie einst zu den „Toren der Zivilisation“ geführt werden müssten. Entscheidend sei allein die Übernahme der Führung durch einen charismatischen Führer wie Reza Pahlavi, der die Tradition seines Vorfahren fortsetzt. Mit dieser Unbelehrbarkeit stigmatisieren sie alle ihre Gegner als unverschämte „rote und schwarze Reaktionäre“, die für die Revolution und deren Folgen verantwortlich gemacht werden.

Sie begreifen bis heute nicht, dass die „Islamische Revolution“ die unbeabsichtigte Folge der „Weißen Revolution“ des Schahs war, die als Alternative zur „Roten Revolution“ seine Herrschaft stabilisieren sollte. Sie war die Folge einer umfassenden Sinn- und Identitätskrise, die sich aus den autoritär durchgesetzten Modernisierungsprozessen ergab.

Deshalb nahm die Revolution zunächst in Literaturabenden im Goethe-Institut in Teheran und in Demonstrationen säkularer Kräfte ihren Anfang – Kräfte, die lediglich die Einhaltung der Verfassung forderten. Die Islamisierung der Revolution entstand als Nachhinkeffekt des sozialen Habitus von Millionen entwurzelter Massenindividuen, die von ihrer Sinn- und Identitätskrise getrieben wurden.

Zur Islamisierung der Revolution als Folge der Sinn- und Identitätskrise

In diesem Zusammenhang bedeutet Sinn- und Identitätskrise, dass Menschen durch gewaltsame und autoritäre Modernisierungsprojekte – insbesondere unter der Pahlavi-Dynastie – grundlegende Orientierungsverluste in ihren Lebenszusammenhängen erlitten haben. Diese Krise entsteht, wenn überkommene soziale, kulturelle oder religiöse Sinnordnungen aufgelöst oder entwertet werden, ohne dass neue, tragfähige Bedeutungszusammenhänge entstehen, in die sich Individuen emotional und praktisch einfügen können.

  1. Traumatische Brüche durch autoritäre Modernisierung

Die autoritären Modernisierungsprojekte der Pahlavis – etwa die gewaltsame Säkularisierung, die erzwungene Urbanisierung und Verwestlichung – wurden top-down, also ohne symbolische Vermittlung, Konsensbildung oder Rücksicht auf die sozialen und affektiven Lebenswelten der Bevölkerung durchgesetzt. Die Folge war:

  • Zerstörung traditioneller Lebensformen ohne adäquaten Ersatz
  • Entwertung religiöser und kultureller Bezugssysteme, die für viele Menschen zentrale Sinngeber waren
  • Soziale Entwurzelung und Entfremdung, vor allem in ländlichen und religiös geprägten Milieus

Viele Menschen fühlten sich heimatlos im eigenen Land – fremdbestimmt, gedemütigt und kulturell entrechtet. Das führte zu einer tiefen Identitätskrise: Wer bin ich in dieser „neuen“ Gesellschaft, die meine bisherigen Bindungen negiert?

  1. Folgen: Rückzug ins Religiöse und Islamisierung der Revolution

Diese Leerstelle wurde zunehmend durch religiöse Diskurse gefüllt, die den Menschen einfache, scheinbar eindeutige Antworten auf ihre tiefen Sinnfragen gaben:

  • Die Religion versprach die Wiederherstellung von Würde, Sinn, Gemeinschaft und Gerechtigkeit
  • Ayatollah Khomeini griff diese Gefühle auf und besetzte sie symbolisch mit dem Begriff Islam – als umfassende Antwort auf moderne Verunsicherung

Die Islamisierung der Revolution war also auch eine Reaktion auf das symbolische Vakuum, das durch die entkoppelte Modernisierung der Pahlavis entstanden war.

  1. Warum die Wiederholung solcher Konzepte vermieden werden muss

Eine zukünftige demokratische Transformation darf diesen Fehler nicht wiederholen:

  • Sie darf nicht über die Köpfe der Menschen hinweg „Modernität“ verordnen
  • Sie muss gesellschaftliche Orientierung symbolisch vermitteln – also Begriffe wie Rechtsstaat, Freiheit, Gleichheit in affektive, soziale Zusammenhänge einbetten, die für die Menschen erlebbar und nachvollziehbar sind
  • Nur so entsteht Gemeinsinn, der stabiler ist als ideologische Identifikation

Kurz gesagt: Eine demokratische Ordnung braucht nicht nur Strukturen, sondern symbolische Integration. Nur so kann verhindert werden, dass alte Traumata neue autoritäre Antworten hervorrufen.

Hannover, 12.05.2025
https://gholamasad.jimdofree.com/kontakt/

 

 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.