حمید آصفی
در فضای سیاستزده جمهوری اسلامی، سالهاست که غنیسازی اورانیوم به نمادی از مقاومت، اقتدار و حتی «ناموس ملی» تبدیل شده؛ گویی همین غنیسازی است که کشور را از گزند تهدیدات خارجی حفظ کرده و به آن عمق استراتژیک بخشیده. اما واقعیت، بسیار متفاوتتر و خالیتر از این توهمات پرهزینه است. غنیسازی در شکل فعلیاش، نه بازدارنده است، نه ابزار چانهزنی و نه حتی برگ برندهای در میز مذاکرات؛ بلکه باری است سنگین بر دوش اقتصاد، امنیت و سیاست خارجی ایران.
برای اینکه غنیسازی بتواند به بازدارندگی هستهای منجر شود، شروطی کلیدی لازم است:
نخست، قابلیت تبدیل سریع اورانیوم غنیشده به سلاح؛
دوم، امکان نصب کلاهک هستهای بر موشکهای بالستیک؛
و سوم، داشتن سامانههای دفاعی پیشرفته برای مقابله با حمله دوم دشمن.
هیچیک از این شروط در ایران فراهم نیست. حتی اگر فرض کنیم ایران بتواند ظرف یک ماه سلاح بسازد، فرآیند تسلیح آن، حداقل شش تا هفت ماه دیگر زمان میبرد. در تمام این مدت، کشور در معرض شدیدترین فشارهای اطلاعاتی، امنیتی، نظامی و اقتصادی خواهد بود.
نکته مهمتر آنکه بازدارندگی هستهای، صرفاً در داشتن سلاح خلاصه نمیشود؛ بلکه به قدرت باورپذیر استفاده از آن و توان بقا پس از حمله نخست بستگی دارد. کره شمالی با تمام نمایشهای موشکیاش، باز هم زیر فشار تحریمهای خردکننده باقی مانده و حتی چین و روسیه هم حاضر به حمایت مطلق از آن نشدهاند. ایرانِ فاقد بمب، اما غنیساز، نه بازدارنده است و نه تهدیدکننده؛ بلکه تنها کشوری مظنون، منزوی و در حال اتلاف منابع است.
غنیسازی تا زمانی که به سلاح ختم نشود، بازدارنده نیست؛ و اگر هم بخواهد به سلاح ختم شود، هزینهاش چنان بالاست که خود بهانه حمله خواهد شد، نه عامل جلوگیری از آن. بنابراین اگر غنیسازی را تنها برگ برنده میدانیم، باید در صحت بازیمان تردید کنیم. این بازی، بازی قدرت نیست؛ بازی توهم قدرت است.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
