روز دهم جشنواره کن؛ شوق روستایی برای دیدن فیلم خودش در سینما

جمعه, 2ام خرداد, 1404
اندازه قلم متن

 

ایران وایر

هشدار: خطر لو رفتن قصه فیلم «زن و بچه» سعید روستایی 

«سعید روستایی»، ۳۵ ساله بیش از هر چیز کارگردان نسل خود است و فیلم‌هایش بیانگر ایران دوران اخیر هستند. اگر سینمای او را به تلخی و غمگینی و ابراز بحران‌های حاد اجتماعی می‌شناسیم، این خود نمایان‌گر سال‌هایی است که از سخت‌ترین و تلخ‌ترین سالیان تاریخ ایران بوده‌اند. چهارمین ساخته این کارگردان ۳۵ ساله، «زن و بچه»، روز پنج‌شنبه۲۲مه۲۰۲۵، ۱خرداد۱۴۰۴، در جشنواره کن نمایش داده شد تا جلوه اصلی روز دهم جشنواره باشد. درست سه سال پیش بود که روستایی فیلم قبلی‌اش، «برادران لیلا» را نیز در همین سالن «لومیرِ» جشنواره کن نمایش داده بود. او در سخنان پایانی‌اش یادآوری کرد که در ضمن این اولین‌بار در سه سال اخیر است که توانسته فیلمش را روی پرده سینما ببیند. «برادران لیلا» با سانسور مواجه بود و هرگز در ایران اکران عمومی نشد. 

روستایی در «زن و بچه» هم به‌سراغ تصویر اوضاع حاد و تلخ ایران امروز رفته، گرچه این‌بار بیشتر به صورت نمادین. نابرابر بودن قوانین حضانت فرزند و سایر نابرابری‌های جنسیتی در جامعه ایران، بخشی از داستان فیلم را تشکیل می‌دهند اما پیش‌برنده اصلی درام آن فضایی از بی‌اعتمادی بین بازیگران مختلف است که هیچ‌کدام خیر و شر مطلق نیستند و مشکلات‌شان ریشه در پیچیدگی‌های گستردگی روابط بین‌شان دارد. 

البته فقر عمومی و مشکلات اجتماعی بر تمام داستان سایه انداخته است. «مهناز» (پریناز ایزدیار) مادر مطلقه دو فرزند، «علی‌یار» ۱۴ ساله (سینان محبی) و «ندا»ی ۸ ساله (آرشیدا درست‌کار) است و در رابطه‌ای عاشقانه با «حمید‌» (پیمان معادی) قرار دارد. او به دنبال حفظ استقلال خود است و از همین رو علاقه‌ای به ازدواج ندارد اما حمید اصرار می‌کند، از جمله به این خاطر که پدرش به ارث رسیدن او را مشروط به نوه‌دار شدن کرده. اما حمید اصرار دارد که پدر و مادرش قبل از ازدواج متوجه بچه‌دار بودن مهناز نشوند. همه چیز از شبی آغاز می‌شود که خانواده حمید برای خواستگاری می‌آیند و مهناز وسایل کودکان را قایم می‌کند و آن‌ها را دو روز نزد پدر بزرگ‌شان (حسن پورشیرازی) می‌گذارد. در این شب پرماجرا اما همه چیز عوض می‌شود. مهناز هم رابطه خود با حمید را از دست می‌دهد و هم جان پسرش علی‌یار را. او حالا به زنی بدل شده که می‌خواهد به جنگ سرنوشت برود. 

چه شد که این حادثه دلخراش به سراغ علی‌یار آمد و تقصیر را باید گردن که انداخت؟ مهناز و خانواده‌اش با دنبال کردن قانونی قضیه بارها با تذکر قاضی و وکیل مواجه می‌شوند که مسوولیت قانونی با مسوولیت اخلاقی فرق دارد. کاری که از نظر اخلاقی بد باشد لزوما جرم نیست. مادر داغ‌دیده اما به دنبال انتقام، حتی انتقام کور است و سراغ هر کسی که بتواند می‌رود: ناظمی که علی‌یار را تعلیق کرده، حمید که رابطه را قطع کرده، پدربزرگی که خوب از بچه‌ها مراقبت نکرده. مشخص است که او خود را نیز مقصر می‌داند. 

این فیلم اما قصه مهناز به‌عنوان قهرمان برحقی که مقابل تمام سایرین قرار می‌گیرد نیست. برعکس، فیلم او را به‌عنوان شخصیتی تصویر می‌کند که در جستجوی عدالت، گاه به بیراهه می‌رود و حتی خود را تخریب می‌کند و فرق دوست و دشمن را نمی‌شناسد. شکی نیست که مردهای زورگوی فیلم، به‌خصوص حمید و پدربزرگ، بیشتر منفی تصویر شده‌اند اما آن‌ها نیز در شرایط خود قرار دارند و کاریکاتوری نیستند. یکی از تاثیرگذارترین صحنه‌های فیلم زمانی است که ناظم مدرسه، مازیار سیدی، از حلقه همبستگی مردسالارانه با حمید و پدربزرگ بیرون می‌آید و در جریان یکی از دادگاه‌های فیلم کمک مهمی به مهناز می‌کند. روستایی بدین‌سان به نقد ظن و بی‌اعتمادی گسترده در جامعه ایران می‌نشنید و انگار می‌خواهد بگوید که فرورریختن این دیوار بی‌اعتمادی ممکن است. ناظم مدرسه و سایر مسوولین آن به عنوان سادیست‌هایی که می‌خواهند بچه‌ها را آزار بدهند تصویر نشده‌اند و شخصیت‌هایی هستند که هر یک به نوبه خود خیر عمومی را دنبال می‌کنند. 

اما هر آن‌قدر که نمایش روابط دشوار بین شخصیت‌های فیلم پر از تلخی است، پایان آن با صحنه‌ای میخکوب‌کننده انجام می‌یابد که سرشار از امید است. انگار مهناز پس از طی کردن نبردهای متوالی و جنگیدن در چند جبهه تصمیم می‌گیرد جسارت امید پیدا کند و حتی از دل فاجعه ای مثل از دست دادن فرزندش قوی‌تر بیرون بیاید. 

طبق صحبتی که با منتقدان حاضر در نمایش داشتم، ظاهرا مخاطب غیرایرانی هم توانسته با فیلم رابطه برقرار کند. ایزدیار در یکی از سخت‌ترین نقش‌های قابل تصور در سینما بازی کرده است و حتی شاید شانس فتح جایزه بهترین بازیگر زن کن را داشته باشد. 

کارگردان در سخنان پایانی خود ابراز امیدواری کرد که این فیلم را بتواند نزد مخاطبان ایرانی و روی پرده سینما ببیند. او در ضمن این نمایش تاریخی در کن را به تمام سینماگران ایرانی تقدیم کرد که از کار منع شده‌اند و یا حاضر به کار در شرایط کنونی حکومتی نیستند. حمایت چهره‌هایی همچون «محمد رسول‌اف» از او باعث شده که شکافی بین سینمای مجبور به روایت قواعد در ایران و سینمای زیرزمینی نباشد و همبستگی وسیعی بین سینماگرانی که همگی مخالف سانسور و سرکوب جمهوری اسلامی‌اند، برقرار شود. 

روز دهم جشنواره با نمایش «احیا»، از «بی گانِ» چینی پایان خواهد یافت و آن‌گاه تنها نمایش دو فیلم از بخش مسابقه باقی می‌ماند:‌ «خانه مادر جوان» از «ژان پی‌یر» و «لوک داردن» ، برادران بلژیکی و «استاد» از «کلی رایکاردِ» آمریکایی. جایزه نخل طلا و سایر جوایز در روز شنبه اهدا خواهند شد. با این‌که واکنش شب اول منتقدان به «ارزش عاطفی» از «یوآکیم تریه» بسیار مثبت بود، برخی سایر منتقدین (مثلا منتقد روزنامه «لوموند» پاریس) به آن امتیاز مثبتی نداده‌اند و بنابراین در بسیاری جدول‌ها همچنان جعفر پناهی پیشتاز است. روی‌هم‌رفته می‌توان امید داشت که سینمای ایران، جشنواره کن را دست خالی ترک نکند. 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.