ایران وایر
روز دوشنبه ۲۶خرداد۱۴۰۴، همزمان با سومین روز حمله اسراییل به ایران، رسانههای داخلی در ایران از اعدام یک زندانی به نام «اسماعیل فکری» خبر دادند که دو سال قبل به اتهام «جاسوسی برای اسراییل» بازداشت شده بود.
«سازمان حقوق بشر» ایران بعد از آغاز حمله نظامی اسراییل به ایران هشدار داد که ممکن است اجرای حکم زندانیانی که با اتهامات همکاری با دولتهای اسراییل و آمریکا یا جاسوسی در زندان هستند، به سرعت اجرا شود.
این گزارش، در گفتوگو با «مازیار ابراهیمی»، به آنچه بر این زندانیان متهم به جاسوسی میگذرد میپردازد.
مازیار ابراهیمی یکی از متهمان پرونده ساختگی ترور دانشمندان هستهای بود که ابتدا به جاسوسی و اعدام محکوم شدند، اما پس از چندی در پی اختلاف نظر دو نهاد امنیتی، آزاد شد.
او یکی از نمایندگان فروش وسایل صوتی و تصویری شرکتهای اروپایی و امریکایی در ایران و خاورمیانه بود که در یک رقابت مالی میان سازمان صداوسیما و یکی از مقاطعهکاران آن دستگیر و به جاسوسی متهم شده بود. ابراهیمی آنقدر شکنجه شده بود که به تمام کارهایی که نکرده بود، اعتراف کرده بود.
***
خبرگزاری «میزان»، روز دوشنبه ۲۶خرداد۱۴۰۴، از اعدام جوانی به نام «اسماعیل فکری» خبر داد. یک زندانی امنیتی گمنام و متهم به جاسوسی برای اسراییل که به روایت منابع آگاه، در دادگاه کوتاه و ۱۰ دقیقهای و به استناد اعترافات دوران بازجویی، به اعدام محکوم شد.
سازمان حقوق بشر ایران به نقل از یک منبع مطلع نوشت: «محاکمه او در دادگاهی ۱۰ دقیقهای در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ایمان افشاری به اعدام محکوم و حکم او در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور تایید شد.»
این منبع آگاه تاکید کرده است که اسماعیل فکری در تمامی مراحل بازجویی و محاکمه، بدون دسترسی به وکیل، ناچار شده به سوالات بازجویان پاسخ دهد و در نهایت بدون داشتن شغلی دولتی یا دسترسی به اطلاعات طبقهبندی شده، به اتهامات «جاسوسی و دادن اطلاعات محرمانه هستهای، موشکی و دریایی به اسراییل» اعتراف کرده است.
مازیار ابراهیمی که خود روزگاری در چنین وضعیتی بود، به ایرانوایر میگوید: «شما وقتی وارد بازداشتگاهها یا نهادهای امنیتی میشوید، کلا دسترسیتان به همهچیز قطع میشود. شنیدههایتان از فضای امنیتی، بازجویی و زندان، ته دلتان را خالی میکند. اینها انسان را تا حد زیادی مستاصل میکند. درست مثل این میماند که در شبی تاریک، تک و تنها و بییاور در یک بیابان پهناور در تاریکی مطلق گیر افتادهاید. من در این وضعیت بودهام و فقط دو ماه دوام آوردم. بعد هرچه گفتند نوشتم و اعتراف کردم.»
به گفته منابع نزدیک به اسماعیل فکری، حکم اعدام برای این زندانی، صرفا بر اساس اعترافات دوران بازجویی که زیر سایه تهدید و ارعاب صورت گرفت صادر شده است. این زندانی روز ۲۷بهمن۱۴۰۳ از بند ۴ زندان اوین تهران به زندان قزلحصار کرج منتقل شد و با اینکه خبرگزاری میزان در خصوص محل اجرای حکم او اطلاعاتی منتشر نکردند، اما احتمالا اجرای حکم در همین زندان انجام شده است.
آزار روانی و توهین یکسو، رنج تن، سوی دیگر اعتراف اجباری
«ادریس آلی»، کولبر کُرد، یکی دیگر از متهمانی است که بر اساس اعترافات خود که به گفته نزدیکانش تحت «شکنجه شدید فیزیکی» گرفته شده، به اعدام محکوم شده است. او همراه با دو متهم دیگر به نامهای «آزاد شجاعی» و «احمد رسول احمد»، شهروند عراقی ساکن اقلیم کردستان، در پرونده کشته شدن «محسن فخریزاده»، به جاسوسی برای اسراییل متهم شده است.
این جوان ۳۳ ساله در نواحی سردشت با یک بار مشروب، به دست نیروهای امنیتی بازداشت شد و به گفته منابع آگاه، «بهدلیل ناآگاهی او و سواستفاده ماموران امنیتی از کماطلاعی او از مسایل حقوقی، قربانی پرونده سازی نهادهای امنیتی» شده است.
حکم ادریس آلی در شعبه ۳ دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی «رضا نجفزاده» صادر شده است.
منبع نزدیک به این شهروند کُرد گفته است «در اداره اطلاعات ارومیه به او گفته بودند هرچه به تو میگوییم بنویس و امضا کن تا آزاد شوی و او هم آنچه دیکته شده را مقابل دوربین تایید کرده و گفته است اسنادی در بار مشروبش داشته، که میبایست به اسراییل تحویل داده میشده است.»
مازیار ابراهیمی به روزهای تلخی باز میگردد که بازداشت شده بود. به روزهای اول بازداشت و تداوم آن برای ۲۶ ماه رنج مکرر و هر روزه. او به ایرانوایر میگوید: «امنیتیها اغلب سعی میکنند طوری رفتار کنند که تو احساس کنی هیچ ارزشی نداری. با آزار روحی و روانی شروع میکنند و بعد با توجه به خواستهای که دارند، شکنجه کردن را آغاز میکنند تا در نهایت چیزی که میخواهند را بگویی و بنویسی. سوای مطالبی که برای آزار روح و توهین و تحقیر میگویند، همه کاری با بدنت میکنند. هیچ مهم نیست پوستت کنده شود، یا استخوانت خرد شود. آنقدر میزنند تا بالاخره اعتراف کنی.»
او میگوید: «شیوه و رفتارشان با من اینطوری بود که از اول نمیگفتند چه میخواهند. من ساعت یک شب بازداشت شدم. ساعت که نداشتم، ولی بر اساس حافظهام و گذر زمان حدود ۹ یا ۱۰ صبح به دادسرای مقدس اوین منتقل شدم برای تفهیم اتهام و بعد از برگشتن، شکنجهها شروع شد. اول چند نفری آمدند که با ما همکاری کن. میپرسیدم چه میخواهید آنها فقط میزدند. یعنی اول میزنند و وقتی تو دیگر شکستی، تازه میروند سراغ اینکه بگویند چه میخواهند.»
به گفته این زندانی سابق متهم به جاسوسی، هرچقدر فرد گرفتار در دست ماموران امنیتی کمبرخوردار باشد، پروندهسازی آسانتر و اجرای حکم سهل و سادهتر خواهد بود: «پرونده ما مثلا ۱۲ ماه طول کشید به دادگاه برود، اما هر چقدر آدمی که بازداشت شده ساده و کمبرخوردار یا از طبقه فرودست جامعه باشد، پروندهسازی آسانتر است، چون آنها را فریب میدهند و از در همدلی و دلسوزی وارد میشوند. اعتماد جلب میکنند، میگویند اینها را بگو ما آزادت میکنیم. او هم میگوید و اگر خوششانس نباشد و نتواند وکیل بگیرد، سرش بیگناه بالای دار است. کسانی که کمی اطلاعات حقوق شهروندی دارند، در بازجویی اعتراف میکنند، ولی در دادگاه زیر بار نمیروند. البته آنهم داستان خودش را دارد، اما یک وقفهای برای توقف شکنجهها ایجاد میکند.»
«آزاد شجاعی»، اهل روستای «دوله گرمه»، از توابع سردشت و پدر دو فرزند است. او همپرونده ادریس آلی است و بە اتهام دست داشتن در اقدام منجر به کشتهشدن محسن فخریزاده و همکاری با اسراییل، در اوایل سال ۱۴۰۳ دستگیر شده است.
اتهام آزاد شجاعی «انتقال سلاح، مهمات و نفرات مرتبط با ترور محسن فخریزاده از کردستان عراق بە داخل ایران، تحت پوشش قاچاق مشروبات الکلی» عنوان شده است.
او در زمان بازداشت، بیش از هشت ماه تحت بازجویی بوده و حق تماس و ملاقات با خانواده خود را نداشته است. در نهایت هم تحت فشارهای روحی و روانی، به وارد کردن دو دستگاە پهپاد از کردستان عراق بە داخل ایران اعتراف کرده است. حکم اعدام آزاد شجاعی، در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور تایید شده و در حال حاضر، در زندان ارومیه زندانی است.
مازیار ابراهیمی میگوید: «من درک میکنم که کسی براثر شکنجه و فشارهای روانی به کارهای نکرده اعتراف کند. من خودم دو ماه دوام آوردم. اعتراف کردم، که کابل نزنند و شکنجهام ندهند. من را روی تخت دراز میکردند و تا میتوانستند، با کابل میزدند. با خنده میگفتند که پاهایت اندازه کلهات شده! روز اعتراف تلویزیونی نمیتوانستم راه بروم. دو نفری زیر بغلم را گرفتند و روی صندلی، جلوی دوربین نشاندند. خودشان هرچه میگفتند، من باید عین آن را تکرار میکردم. تهدید کرده بودند که اگر عین آن حرفها را نگویم، آنقدر میزنند که گوشت روی استخوان پاهایم نماند. مادرم اعتراف من را که در تلویزیون دید، سکته کرد. خانوادهام ۱۶ ماه نمیدانستند کجا هستم.»
او میگوید بعد از اعتراف تلویزیونی، بازجوییها تمام شد و پرونده برای تشکیل جلسه و دادگاه به قوهقضاییه تحویل داده شد: «من در دادگاه واقعیت را گفتم. گفتم که من را شکنجه کردند و من برای خلاصی از شکنجه اتهاماتم را پذیرفتم. خیلی از زندانیانی مثل این افرادی که کولبر، هستند متاسفانه در دادگاه هم اعتراف میکنند، چون به آنها وعده آزادی و سبک کردن حکم میدهند، در حالی که اعتراف در دادگاه در اغلب موارد یعنی صدور و اجرای حکمهایی که میتواند جان متهمان را بگیرد.»
از متهمان جاسوسی در خطر اعدام چه میدانیم؟
یکی از این متهمان، جوان ۲۶ ساله و دارای معلولیتی به نام «محمدامین مهدویشایسته» است. او در پاییز ۱۴۰۲ تحت فشار و شکنجه نزد نهادهای امنیتی به همکاری با اسراییل اعتراف کرده است.
از دیگر اتهاماتی که منجر به صدور حکم اعدام برای او شده، میتوان به «اهانت به مقدسات اسلام» اشاره کرد. رای صادر شده برای این متهم در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران توسط «ابوالقاسم صلواتی» صادر شده و سپس در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور، به ریاست قاضی «قاسم حسینی کوهکمری» تایید شده است.
این زندانی در در حال حاضر در زندان قزلحصار محبوس و در انتظار اجرای حکم است.
«افشین قربانی میشانی»، معلم ۲۶ ساله و فعال اقتصادی، یکی دیگر از متهمان به جاسوسی برای اسراییل است. او به اتهام «همکاری اطلاعاتی و جاسوسی به نفع رژیم متخاصم صهیونیستی (موساد)» و «جمعآوری اطلاعات طبقهبندیشده محرمانه و خیلی محرمانه و سری از طریق افراد فاقد صلاحیت و ارائه آن به افسر سرویس متخاصم موساد به نام دیوید»، به اعدام محکوم شده است.
«روزبه وادی»، زندانی دیگری است که یک سال و نیم قبل با اتهامات مشابه بازداشت و به زندان محکوم شده است. این حکم در دیوانعالی کشور تایید شده و این زندانی در حال حاضر در زندان اوین محبوس است. این شهروند،پیشتر بهعنوان متخصص هستهای در سازمان انرژی اتمی ایران اشتغال داشته است.
«احمدرضا جلالی»، پزشک و متخصص مدیریت بحران، که از اردیبهشت سال ۱۳۹۵ به دست ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و به بند ۲۰۹ در زندان اوین منتقل شد، از دیگر متهمان در معرض اعدام است. او در دادگاه انقلاب تهران به «افساد فیالارض از طریق جاسوسی و فروش اطلاعات به اسرائیل» متهم و به اعدام محکوم شد.
او در مدت زندان خود، چند بار جهت اجرای حکم به انفرادی فرستاده شد تا در راستای سیاست گروگانگیری جمهوری اسلامی، فشار بر کشورهای غربی افزایش یابد. این امر، باعث شکنجه مضاعف و وخامت حال جسمی و روحی او شده است.
«ناصر بکرزاده» و «شاهین وصاف»، دو متهمی هستند که در ابتدا به اعدام محکوم شدند، ولی حکم اعدام آنها در دیوانعالی کشور نقض و به شعبه همعرض ارجاع شد.
از آنجا که در بسیاری از موارد پیشین شعبه همعرض نیز برای این دسته از متهمان حکم اعدام صادر کرده است، سازمان حقوق بشر ایران، ناصر بکرزاده و شاهین وصاف را، در فهرست افراد در خطر اعدام نگه داشته است.
دستگاههای امنیتی ایران سابقهای طولانی در وارد کردن اتهام به افراد و گرفتن اعتراف اجباری بر مبنای شکنجه دارند. مازیار ابراهیمی میگوید: «من خوششانس بودم که در پی اختلاف سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات، بیگناهیام اثبات و در سال ۱۳۹۳ آزاد شدم.»