نه قیام، نه تسلیم؛ سکوت پیش از خیزش یا تدبیری برای فردا؟

دوشنبه, 2ام تیر, 1404
اندازه قلم متن

بهروز ورزنده

در حالی‌که حملات اسرائیل فضای ایران را به شدت امنیتی و بحرانی کرده است، بسیاری از مردم نه تنها از رژیم جمهوری اسلامی بریده‌اند، بلکه نسبت به برخی فراخوان‌های خارجی برای قیام نیز با تردید و بی‌اعتمادی برخورد می‌کنند. این وضعیت چه معنایی دارد؟ عقب‌نشینی یا بلوغ اجتماعی؟

فراخوان رضا پهلوی برای پیوستن به قیام عمومی علیه جمهوری اسلامی، با هیچ استقبالی مواجه نشد.
درخواست او از نیروهای نظامی برای جدایی از حکومت و پیوستن به مردم، بی‌پاسخ ماند.
فراخوان او برای کم‌کاری یا نرفتن به سر کار نیز عملاً بی‌اثر بود.
در این صحنه‌آرایی “انقلابی”، حتی یک مورد از تحقق “تمایلات مدبرانه‌ی” او به چشم نخورد.

پرسشی که این روزها در میان گروه‌های سیاسی و اقشار مختلف مردم علاقمند به آینده ایران، در جریان است این است: آیا اکنون، در میانه جنگ، فشارهای خارجی و فرسایش مشروعیت نظام، لحظه‌ای تاریخی برای یک قیام سراسری فرا رسیده است؟
پاسخ ساده‌ای برای این پرسش وجود ندارد. در حالی‌که برخی نیروها این لحظه را «فرصتی طلایی» برای پایان دادن به جمهوری اسلامی می‌دانند، واقعیت‌های اجتماعی، روانی و سیاسی جامعه ایران، تصویری پیچیده‌تر و پرابهام‌تر ارائه می‌دهند.

مردمی که بریده‌اند، اما زخمی‌اند

تجربه چند دهه‌ی اخیر در ایران، نشان‌دهنده‌ی بی‌اعتمادی عمیق و برگشت‌ناپذیر بخش بزرگی از مردم نسبت به حاکمیت است. از جنبش سبز در ۱۳۸۸، تا خیزش‌های معیشتی در ۱۳۹۶ و نهایتاً اعتراضات گسترده و شجاعانه ۱۴۰۱ با محوریت حقوق زنان، مردم بارها نشان داده‌اند که دیگر رژیم را از خود نمی‌دانند.

اما همین مردمی که دل از رژیم بریده‌اند ، امروز خسته‌اند و زخمی. نه تنها از سرکوب و ناکارآمدی سیاسی و اقتصادی، بلکه اکنون با ورود اسرائیل به صحنه جنگ و تشدید ناامنی،  دچار شوک تازه‌ای شده‌اند. در چنین شرایطی، اولویت مردم حفظ جان، خانواده و بقای فیزیکی است، نه شرکت در قیامی که آینده و نتیجه‌اش نامعلوم، و چه‌بسا خطرناک‌تر از وضعیت موجود باشد.

حملات اخیر اسرائیل، فارغ از اهداف پنهان یا اعلام‌شده‌اش، شوک تازه‌ای بر پیکر رنج‌کشیده‌ی جامعه وارد کرده است. در چنین فضائی، انتظار برای یک قیام سراسری، نه تنها غیرواقع‌بینانه بلکه حتی متوهمانه به‌نظر می‌رسد. مردمی که دغدغه نجات جان خود و عزیزانشان را دارند، به‌ سادگی فریب شعارهای جنگ‌طلبانه یا وعده‌های مبهم برخی گروه‌های خارج‌نشین را نخواهند خورد.

سوءظن مشروع نسبت به فراخوان‌های بیرونی 

در میانه‌ی بمباران و بحران، برخی چهره‌های اپوزیسیون خارج از کشور، مانند رضا پهلوی، فراخوان‌هایی برای قیام سراسری منتشر کرده‌اند. اما بسیاری از مردم داخل کشور، این فراخوان‌ها را نه نشانه‌ای از همبستگی، بلکه تلاشی برای مصادره‌ی احتمالی خیزش‌های آینده می‌دانند.

زمانی که رهبران اسرائیل ادعا می‌کنند که «راه آزادی ایرانیان» را هموار می‌کنند، این پرسش جدی در ذهن مردم شکل می‌گیرد: آیا این «آزادی تقدیمی» هدیه‌ای صادقانه است یا پوششی برای اهداف ژئوپلیتیکی دیگر؟

مردمی که تجربه‌ی تلخ مداخلات خارجی در دیگر کشورهای منطقه را دیده‌اند، به‌درستی نگرانند که مبادا این انتقال قدرت، از سوی خشن‌ترین و جنایت‌کارترین دولت منطقه، به دام تازه‌ای از وابستگی منجر شود.

بخش بزرگی از جامعه با آگاهی دریافته‌اند که تغییر رژیم، بدون آمادگی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، می‌تواند تنها به بازتولید شکلی دیگر از همان استبداد منجر شود. مردم ایران بارها هزینه‌ی چنین تغییرات شتاب‌زده‌ای را پرداخته‌اند. تاریخ معاصر ایران مملو از نمونه‌هایی است که در آن انقلاب‌ها مصادره و آزادی‌ها به بند کشیده شده‌اند.

یادآوری عبرت‌های تاریخی

تاریخ معاصر خاورمیانه پر است از نمونه‌های دخالت‌های نظامی قدرت‌های بزرگ تحت عنوان «آزادی». آمریکا در عراق و افغانستان، نه تنها آزادی نیاورد، بلکه فقر، خشونت فرقه‌ای، و بی‌ثباتی سیاسی را تثبیت کرد. مردم ایران این واقعیت‌ها را به‌خوبی درک کرده‌اند.

از این رو، بسیاری از کنشگران اجتماعی معتقدند که اگر قرار است تغییری رخ دهد، باید ریشه‌دار، درونی، و متکی بر زیرساخت‌های فرهنگی، اجتماعی و سازمان‌یافته باشد، نه یک «تغییر رژیم» ناگهانی به سبک پروژه‌های خارجی.

بازیگران بی‌بدیل: مردم، نه قدرت‌ها

با وجود همه‌ی تردیدها، مردم ایران تنها نیروی اصیل و تعیین‌کننده در تحولات آینده کشورند. نه جمهوری اسلامی دیگر مشروعیت و پایگاه اجتماعی دارد، نه برخی گروه‌های برون‌مرزی متوهم توان بسیج واقعی درون کشور را. آنچه باقی می‌ماند، خود مردم‌اند؛ زخمی، اما آگاه‌تر و آماده‌تر از همیشه برای ساختن. آینده

سخن پایانی: آینده از آنِ آنان که می‌سازند، نه می‌تازند

در میانه‌ی این بحران‌ها، مردم ایران نه به رژیم دل بسته‌اند، نه به بازیگران خارجی اعتماد دارند. آنان به‌درستی دریافته‌اند که مسیر رهایی از این بن‌بست، نه با شتاب‌زدگی و جایگزینی یک قدرت با قدرتی دیگر، بلکه با فرایندی طولانی، آگاهانه و درون‌زا ممکن است.

دل‌ها از رژیم بریده‌اند، اما عقل‌ها هنوز به قیام نپیوسته‌اند؛ نه از ترس، بلکه از بلوغ. قیامی که سودش بیش از همه نصیب بیگانه شود، برای مردمی که سال‌ها در آتش زیسته‌اند، تنها تکرار فاجعه‌ای دیگر خواهد بود.

آینده از آنِ کسانی است که به‌جای شور، به شعور، و به‌جای هیجان، به ساختن می‌اندیشند.

 

 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.