حمید آصفی
در بحبوحهی جنگ دوازدهروزهای که میتوانست هر لحظه به فاجعهای بزرگتر ختم شود، همبستگی مردم ایران خود را نشان داد، اما آیا حکومت نیز در پاسخ، گامی به سوی مردم برداشت؟ یا تنها شعارهای «وحدت ملی» و «همدلی در برابر تجاوز» را تکرار کرد و پشت همان سنگر همیشگی خود پنهان شد؟
سوال اصلی این است: در این روزهای پرتنش، حکومت جمهوری اسلامی ایران چه نشانهای از خود بروز داده که مردم باور کنند تغییری رخ داده، یا دستکم فرصتی برای آشتی فراهم شده است؟
پاسخ روشن است: هیچ. حتی یک مورد.
حتی یک نمونه نمیتوان یافت که در این دوازده روز، حاکمیت ذرهای از مواضع خود عقبنشینی کرده باشد. در حالیکه برخی مسئولان دهها بار نام “ایران” و “ملت عظیمالشان” را تکرار میکنند، اما حاضر نشدهاند لحظهای پای خود را از دایرهی اقتدارگرایی بیرون بگذارند. انگار نه انگار که همین “ملت عظیمالشان” در نظرسنجی رسمی وزارت ارشاد و کشور در پاییز ۱۴۰۲ با بالای ۹۰ درصد، اعتراض خود را به سیاستهای جاری ابراز کردهاند.
این روزها حتی یک سیاست اقتصادی جدید، حتی یک پیشنهاد جدی برای بهبود وضعیت معیشت مردم، حتی یک نشانه از عقبنشینی نظامیان از سیاست، حتی یک کلمه درباره کاهش نقش نهادهای نظامی در اقتصاد و رسانه و سیاست مطرح نشده است. در عوض، همان سیاستهایی که سالها کشور را به ورطهی فقر و ناامیدی کشانده، همچنان با لجاجت ادامه دارد: غنیسازی اورانیوم همچنان خط قرمز است، مذاکره همچنان ممنوع است، رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی همچنان تابو است، و رفراندوم حتی در موضوعاتی مانند صلح یا مذاکره، همچنان خط قرمز باقی مانده.
جالب آنکه مجلس طرحهایی را به تصویب میرساند که جز سرکوب بیشتر، محدودیت شدیدتر شبکههای اجتماعی، نتیجهای ندارد. آنها در حالی از “همبستگی ملی” سخن میگویند که همزمان عملاً راه گفتوگو با ملت را میبندند.
از روز اول، جمهوری اسلامی یک ویژگی برجسته داشت: تمرکز وسواسی بر نقاط تنشزا. در سیاست، در اجتماع، در اقتصاد و حتی در صنعت. چرا در تمام این سالها صنعت هستهای به مسئلهای “ناموسی” تبدیل شد؟ چرا باید هویت ملی با سانتریفیوژ گره بخورد؟ مگر قرار بود انرژی هستهای جایگزین عقل و عدالت و رفاه و پیشرفت شود؟
انرژی هستهای نه تنها هیچگاه بخش معناداری از برق یا زیرساختهای ایران را تأمین نکرده، بلکه به منبع اصلی تحریم، فشار، عقبماندگی، و تهدید امنیتی بدل شده است.
در مقابل، مردم هر روز با صنایع و زیرساختهای ملموس و بحرانی درگیرند. مردم با صنعت خودروسازی سر و کار دارند، نه با سانتریفیوژهای نطنز. جان مردم هر روز در جادهها به خاطر خودروهای بیکیفیت و جادههای ناکارآمد از دست میرود، نه به خاطر نبود انرژی اتمی. اما جمهوری اسلامی، با سماجت تمام، همان راه را میرود. نظام به جای اصلاح صنایع ملموس و روزمره مردم، به جای توسعه ادارات و بانکها و حملونقل، به جای رشد فناوریهای مفید، همچنان به غنیسازی چسبیده است. چرا؟ چون میخواهد خود را ناجی جهان معرفی کند. اما واقعیت تلخ این است: شما نمیتوانید ناجی جهان باشید وقتی نمیتوانید خودروی ایمن تولید کنید، یا یک بانک درست اداره کنید.
امروز که زیرساختهای هستهای کشور در حملات آسیب شدید دیدهاند، باید از خود پرسید: این همه تحریم، این همه فشار اقتصادی، این همه بیکاری، این همه جوان سرخورده، این همه امید از دسترفته، برای چه بود؟ برای صنعتی که هنوز نتوانسته حتی نان شب مردم را تأمین کند؟
در همین حال، حکومت نه تنها در جبههی خارجی با «مقاومت» مشغول است، بلکه در جبههی داخلی نیز با سرکوب آزادیهای مدنی، به نوعی جنگ نرم علیه ملت خود ادامه میدهد. از فیلترینگ گرفته تا انکار هویتهای مستقل مدنی، تا محدود کردن روزافزون هنر، رسانه، دانشگاه و حتی سبک زندگی مردم.اگر حکومت به راستی و واقعاً به دنبال حفظ ایران است، وقت آن است که سیاستهای تنشزا را کنار بگذارد. وقت آن است که به جای مقاومت بیمعنا بر سر خط قرمزهایی که فقط هزینه تولید کردهاند، باید سیاست هستهای را برای همیشه تعطیل کند.
اگر حکومت امروز نیز، حتی در اوج خطر خارجی، از خود نشانهای از تغییر بروز ندهد، پس کی؟ زمانی میرسد که مردم دیگر بین رژیم متجاوز خارجی و حاکمیت نامشروع داخلی، دچار تردید خواهند شد.
و آن روز، روز سختی خواهد بود. نه فقط برای مردم، که برای حکومت.
یک نشانه واقعی نشان دهید.
نه شعار، نه پروپاگاندا.
بلکه یک تغییر واقعی، یک عقبنشینی ملموس.
وگرنه، “ملت عظیمالشان ایران” ممکن است در بزنگاهی نه چندان دور، مسیر خود را از شما جدا کند. برای همیشه.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
