اخیراً حادثهای در نظام جمهوری اسلامی رخ داد که حیرت همگان را برانگیخت. چندین تن از جوانان دختر و پسر تنها به جرم رقصیدن و شادی کردن و انتشار ویدیوکلیپ آن به نام کلیپ «هپی» در شبکه اینترنت، توسط دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام واهی «داشتن روابط نامشروع» و «توسعه فساد» به زندان و شلاق محکوم شدند. چنین اقدامی، حتی در رادیکالترین حکومتها، از جمله حکومتهایی که پسوند اسلامی دارند و بسیار هم تندرو هستند روی نمیدهد که چندین جوان را تنها به جرم تفریح و شادی به زندان و شلاق محکوم کنند. حکومتهای تندرو که خود به دلایل مختلف توانایی ایجاد شادی و تفریح برای مردم ندارند، ترجیح میدهند که خود مردم بی آنکه مزاحمتی برای حکومت فراهم کنند، این وظیفه را به عهده بگیرند و لااقل برای خود یک محیط سرشار از جنبش و جوشش شادیبخش فراهم سازند.
امّا در نظام اسلامی ، ماجرا دقیقاً وارونه است و مردم حق ندارند حتی به تفریحات و شادیهایی که هیچ تعارضی با موازین قانونی و شرعی هم ندارد بپردازند. یک نگاه گذرا به عملکرد سی و چند ساله نظام نشان میدهد که حاکمیت بطور مطلق نه تنها با خنده و تفریح مردم مخالف است بلکه حتی هر گونه حرکتی را که حاوی جوشش و جنبش مردمی باشد، مغایر با اصول حکومتی خود میشمارد و آن را سرکوب میکند. از حضور مردم در استادیومهای ورزشی برای تماشای فوتبال و والیبال و یا آب بازی جوانان ـ که طبق یک سنت قدیمی به روی یکدیگر آب میپاشند ـ نیز وحشت دارد و با خشونت از آن جلوگیری میکند.
اکنون هم، با محکوم کردن چندین جوان به زندان و شلاق که جرم و گناهی جز خندیدن و شادی کردن نداشتهاند، این سئوال بار دیگر مطرح میشود که حاکمیت اصولاً چه دشمنی و خصومتی با خنده و تفریح مردم دارد که در آستانه اول مهر و آغاز سال تحصیلی با صدور چنین احکام بیرحمانهای به جوانان چنگ و دندان نشان میدهد. یکی از تعاریفی که برای انسان در مقایسه با سایر مخلوقات کردهاند این است که انسان علاوه بر اینکه از نظر عقل و خلاقیت در مرحله بالاتری قرار دارد، تنها موجودی است که هم ناطق و صاحب کلام و بیان است و هم میتواند بخندد و شادی خود را ابراز دارد که این صفات در سایر موجودات یافت نمیشود. و همین صفت خنده و شادی است که انسان آن را با همنوعان خود به شراکت میگذارد و جوشش و جنبشی به زندگی جمعی خود میدهد.
حال به این سؤال بپردازیم که واقعاً دلیل دشمنی و ضدیت آشکار و خشونت آمیز نظام جمهوری اسلامی با خنده و شادی مردم چیست. بعضی از ناظران در نگاهی ابتدایی بر این عقیدهاند که چون روحانیون حاکم که غالباً از روضهخوانها هستند و در تمام عمر از گریاندن مردم امرار معاش کردهاند و بدون اینکه زحمتی بکشند از دریافت سهم امام و خمس و غیره زندگی مرفهی داشته و بعضاً ثروتهای کلان اندوختهاند، لذا ترجیح میدهند که همواره مردم دچار مصیبت و گریه باشند تا راه معاش آنان مسدود نشود. حتی آیتالله خمینی بنیانگذار نظام به صراحت گفته بود «نهضت ما نهضت گریه است».
این قضاوت گرچه نادرست نیست، امّا کامل هم نیست. حقیقت این است که اساس و بنیان رهبری نظام بدین جهت بر پایه خصومت و ضدیت با شادی و هر گونه تفریح بنا شده که شادی و نشاط، مایه حیات و جوشش و جنبش اجتماعی است و شاد بودن و شاد زیستن که طبعاً موجب ارتباط و پیوند میان مردم میشود و حرکات جمعی را به وجود میآورد، رابطه تنگاتنگی با دموکراسی دارد و میتواند مقدمهای برای رسیدن به دموکراسی باشد. یکی از نشانههای جوامع دموکرات، تفریحات و شادمانیهای دسته جمعی است که اکنون نمادهای آن را در کشورهای دموکراتیک غربی مشاهده میکنیم. بدین ترتیب از آنجا که رهبران نظام ، دموکراسی را نافی هر گونه حاکمیت مستبدانه و زورگویانه خود میدانند، بدین لحاظ با شادی و تفریح مردم مخالفت میکنند تا مردم را همواره مغموم و اندوهگین و در بهترین حالت «منفعل» نگه دارند که نتوانند گامی به سوی دموکراسی بردارند. از این لحاظ، حتی در مواقعی که حرکتی انتقادآمیز یا شادیهای جمعی هم انجام نگرفته، دست به اقداماتی خشونتبار برای ایجاد رعب و وحشت و به انفعال کشاندن مردم، به ویژه جوانان زدهاند. در همین ماه گذشته بود که هشت فعال فیس بوکی به دلیل مطالبی که در صفحات اینترنتی خود منتشر کرده بودند جمعاً به بیش از ۱۰۰ سال زندان محکوم شدند.
امّا به رغم این واقعیتهای تلخ، اینجانب که چندین سال است «مرکز دموکراسی برای ایران» را بنیانگذاری کرده و در راه گسترش دموکراسی در میهن خویش فعالیت میکنم، اعتقاد و اطمینان دارم که با این گونه خصومتها و دشمنیها با شادی و نشاط مردم، نمیتوان جامعه را دچار انفعال نمود و از رشد دموکراسی در ایران جلوگیری کرد. مردم ایران، نه تنها در مقایسه با مردم کشورهای منطقه خاورمیانه، بلکه حتی در مقام مقایسه با بسیاری از کشورهای اروپایی، از سطح دانش و اندیشه بالایی برخوردارند و سرانجام راه خود را در این مسیر پر از سنگلاخ به سوی دموکراسی خواهند گشود. در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، که مرکز دموکراسی برای ایران، مردم را به حضور در آن و تأثیرگذاری در سرنوشت خود تشویق کرد، مشاهده کردیم که با آن که حکومت یک انتخابات «مهندسی شده» را سازمان داده بود، اکثریت مردم ایران صلاح و مصلحت خویش را بخوبی تشخیص دادند و کاندیدایی را به ریاست جمهوری برگزیدند که وعدههایی در جهت برداشتن فضای امنیتی در جامعه، رفع تبعیض نسبت به زنان و اقلیتها و نیز گسترش آزادیها و بهبود حقوق بشر داده بود. گرچه رئیس جمهوری کنونی در عملی ساختن این وعدهها، در حال حاضر با مخالفتهای شدید از سوی اصولگرایان تندرو روبروست، ولی مردم ایران در این منازعه، همچنان از رئیس جمهوری حمایت میکنند تا بتواند گامهای مؤثری در جهت استقرار دموکراسی بردارد.
ما در مرکز دموکراسی برای ایران تلاش میکنیم در مقابل نظام جمهوری اسلامی ـ که نه جمهوری است و نه اسلامی ـ از طریق فعالیتها و حرکتهای مدنی و از جمله حضور مردم در انتخابات پیوندی میان شادی و تفریح مردم با حکومتی دموکراتیک که جامعه ایران به واقع شایستگی آن را دارد ایجاد کنیم و پایههای دموکراسی را مستحکم سازیم.
بخشی ازحاکمیت که بعنوان راست و اصولگرا و ولایت مدار شناخته میشوند عملاً در مقابل حرکتهای مردمی شکست خورده اند وباید این واقعیت را درک کنند که خنده و شادی مردم را نمیتوان زندانی کرد و ازخواست دموکراسی خواهی نمی توان جلوگیری نمود.
بهروز بهبودی
contact@bbehbudi.com
از: گویا