
رحیم کاظمی سرشت
در جهانی که مدعی تمدن، اخلاق، حقوق بشر و انساندوستی است، امروز در غزه، در سکوت کرکنندهی قدرتهای جهانی و همدستان منطقهایشان، یکی از تاریکترین صفحات تاریخ بشریت در حال نوشته شدن است. این فقط یک جنگ نیست، بلکه یک نسلکشی سازمانیافته و خونسردانه است علیه مردمی بیدفاع؛ علیه نوزادانی که هنوز نام ندارند، زنانی که باردارند، کودکانی که با شکم گرسنه و چشمانی بیفروغ، به خواب ابدی فرو میروند.
تا لحظه نگارش این مقاله، بر اساس گزارش منابع بینالمللی، بیش از ۶۰ تا ۶۵ هزار غیرنظامی در غزه کشته شدهاند. درصد بزرگی از قربانیان، کودکان، نوزادان و زنان بودهاند. این جنایات نه در دل نبرد نظامی، بلکه در خانهها، بیمارستانها، اردوگاهها، نانواییها و حتی زیرزمینهای ترسزده رخ دادهاند. صحنههایی که امروز از غزه منتشر میشود، نه نیاز به تحلیل سیاسی دارد و نه مقدمات تاریخی — تنها کافیست انسانی باشی تا به لرزه بیفتی.
گرسنگی؛ سلاح خاموش نسلکشی
یکی از هولناکترین ابعاد این فاجعه، استفاده آشکار اسرائیل از گرسنگی بهعنوان سلاح جنگی است. گذرگاهها بستهاند. غذا نمیرسد. دارو به بیماران نمیرسد. مادرانی که خود گرسنهاند، دیگر نمیتوانند نوزادشان را شیر بدهند. کودکانی با چشمان فرو رفته و لبان ترکخورده، در آغوش مرگ افتادهاند. بیمارستانها بدون برق و تجهیزات، قربانگاه شدهاند.
کودکانی از گرسنگی مردهاند. نوزادانی با بدنهای نحیف، بیآنکه معنای زندگی را بفهمند، جان دادهاند. اینها فقط آمار نیستند؛ هر کدام یک دنیا بودند.
سکوتی که بوی خون میدهد
در این میان، یکی از تلخترین سطرهای این جنایت، سکوت مرگبار قدرتها و دولتهایی است که باید حداقل انسانیت را به خاطر میآوردند.
کشورهای بهاصطلاح اسلامی در حاشیه خلیج فارس — از جمله دولتهایی که ثروتهای میلیاردی از منابع نفتی دارند و از منبرهای اسلامی شعار «امت واحده» سر میدهند — امروز در برابر این نسلکشی سکوت کردهاند.
شاید آنها مستقیماً به اسرائیل موشک یا سلاح ندادهاند، اما همین سکوت در برابر کشتار، همین بیعملی و بیاحساسی، شکل دیگری از همکاری با جنایت است. وقتی صدای اعتراض از حنجرهشان بیرون نمیآید، وقتی تحریم اقتصادی یا دیپلماتیک نمیکنند، وقتی فقط تماشا میکنند، یعنی اسرائیل را تأیید کردهاند.
سکوت در برابر ظلم، همیشه همدستی با ظالم است.
نفاق اپوزیسیون؛ پرچم اسرائیل در دست، وجدان دفنشده در خاک
اما فاجعهبارتر از همه، موضع برخی افراد و جریانهای مدعی «اپوزیسیون ایرانی» است — بهویژه کسانی که در بیرون از کشور، در جناح سلطنتطلب و وابسته به رسانهها و منابع مالی صهیونیستی فعالیت میکنند.
این افراد، با ادعای دفاع از مردم ایران، با ژست ناسیونالیسم کور و فراموشکردهی فرهنگ و اخلاق ایرانی، در برابر این جنایت تاریخی، نه تنها سکوت کردهاند، بلکه عملاً از آن دفاع میکنند.
در بسیاری از تجمعات و محافل این گروهها، پرچم اسرائیل برافراشته میشود و رهبرانشان ارتباطات مستقیم و آشکار با رژیم صهیونیستی دارند. پس طبیعیست که وقتی هزاران کودک در غزه با بمباران مستقیم، قحطی و گرسنگی جان میدهند، آنها با وقاحت بگویند:
«این مشکل ما نیست.»
اما ما از آنان میپرسیم:
- مگر «ما» فقط شامل مرزهای سیاسی است؟
- مگر فرهنگ ایرانی، بنیآدم اعضای یک پیکرند نبود؟
- مگر شرافت انسانی، محدود به مرزهای جغرافیایی است؟
این بیتفاوتی، نه تنها بیفرهنگی است، بلکه خیانت به انسانیت و هویت ایرانیست.
این افراد، با حمایت از رهبرانی که دست در دست جنایتکاران دارند، دیگر نمیتوانند ادعای اخلاق و نجات ایران را بکنند.
شاهزادهای که خود را «پدر ملت» میخوانَد، اما در کنار رژیمی ایستاده که به ایران حمله میکند و بیش از هزار انسان بیگناه را به خاک و خون کشیده است، نه پدر است، نه نماینده مردم — او شریک جنایت است.
شرم بر او، و شرم بر هر که زیر پرچم این جنایتکاران سینه میزند و هنوز از انسانیت دم میزند.
سکوت ما هم جنایت است
اگر امروز از هر تریبونی که در اختیار داریم — از قلم، از صدا، از دوربین، از شبکههای اجتماعی، از رسانهها — برای دفاع از مردم غزه استفاده نکنیم، ما هم بخشی از این فاجعه خواهیم بود.
صدای مظلوم، اگر پیچیده نشود، فریاد ظالم در گوش زمان ماندگار میشود. وظیفه ماست که افشا کنیم، بنویسیم، اعتراض کنیم، آگاهی بدهیم.
این جنگ، آزمون انسانبودن ماست.
نتیجهگیری: انسان باشیم، نه بیطرف
این مقاله، فریادیست علیه سکوت. علیه بیاحساسی. علیه توجیهگران نسلکشی.
غزه، فقط نام یک سرزمین نیست؛ غزه، آیینهی وجدان بشر است.
اگر امروز نوزادی در غزه، از گرسنگی میمیرد و تو بیتفاوتی،
اگر کودکی در زیر آوار دفن میشود و تو میگویی «به من ربطی ندارد»،
تو هم بخشی از فاجعهای.
راه درست، همان است که بزرگان اخلاق و فرهنگ بشری نشان دادهاند:
بنیآدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند؛
چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار.
پس یا انسان باش، یا لااقل نام انسان را از زبان نینداز.