
حمید آصفی
✏️ سیاست خارجی در دوران ترامپ بیش از آنکه تابع نهادهای رسمی آمریکا باشد، بازتاب مستقیم شخصیت خود اوست. ترامپ نه سیاستمدار کلاسیک است، نه دیپلمات سنتی؛ او یک «بازیگر روانی قدرت» است که با ادبیات، تهدید، تمجید و تحقیر، صحنه جهانی را به میدان معامله شخصی تبدیل میکند. شناخت او یعنی شناخت الگویی از سیاست که از روانشناسی فردی آغاز میشود و در سطح بینالمللی به بحران یا توافق ختم میگردد.
✏️ ترامپ جهان را از زاویه یک تاجر میبیند، نه یک رهبر ایدئولوژیک. در ذهن او، کشورها نه متحدند و نه دشمن؛ بلکه مشتری و رقیباند. او در روابط بینالملل همان کاری را میکند که در برجهای نیویورک میکرد: اول با لحن تند، طرف مقابل را میترساند، سپس با وعدهی معامله آرامش میدهد، و در پایان، اگر امتیاز گرفت، تمجید میکند و اگر نه، تحقیر. این همان چرخهی روانی قدرت در ذهن ترامپ است: «تحقیر – ترس – تمجید – معامله».
✏️ از همین زاویه باید رابطهی او با ایران را دید. ترامپ از جمهوری اسلامی نفرت ندارد؛ از ضعف بیزار است. هر بار که تهران واکنشی هیجانی به اظهارات تحقیرآمیزش نشان میدهد، عملاً وارد زمین روانی ترامپ میشود. او دقیقاً با همین هدف سخن میگوید تا واکنش ببیند و بر اساس آن، جایگاه خود را در مذاکره بعدی تنظیم کند. اگر پاسخ ایران سکوت یا خونسردی باشد، توازن بازی بههم میخورد. اما اگر فریاد بزند یا تهدید کند، ترامپ حس پیروزی میکند، چون «بر ذهن رقیب مسلط شده است».
✏️ در سیاست ترامپی، هر واکنش تند از سوی حریف، معادل «درآمد اطلاعاتی» است. او از لحن دیگران به وضعیت روانیشان پی میبرد. به همین دلیل، کشورهای با تجربهتر از تهران، هرگز وارد بازی زبانی ترامپ نمیشوند. عربستان، مصر، حتی چین، در برابر لحن توهینآمیز او، یا سکوت کردند یا طنزآمیز پاسخ دادند؛ چون میدانستند هدف او نه جنگ، بلکه معامله است. ایران اما اغلب «درگیر زبان» شد، نه معنا. این همان اشتباه استراتژیکی بود که در ماجرای برجام دوم و حتی در دعوت شرمالشیخ تکرار شد.
✏️ تمجیدهای ترامپ از «ملت بزرگ ایران» یا «روحیه صلحطلب ایرانیها» نباید اشتباه گرفته شود با تغییر موضع واشنگتن. در قاموس او، تعریف و تمجید فقط زمانی مطرح میشود که زمینهی معامله آماده باشد. این تمجیدها برای او همان کارکرد «طعمه» را دارند؛ اگر طرف مقابل لبخند بزند، وارد معامله میشود، و اگر بیاعتنا بماند، تهدید جایگزین تعریف میشود. روانشناسی ترامپ بر اصل «پاداش و مجازات لحظهای» استوار است.
✏️ جمهوری اسلامی در مواجهه با این الگو، دچار بحران «واکنشی بودن» شده است. سیاست خارجیاش نه بر پایه محاسبه، بلکه بر پایه غرور ملی طراحی میشود. وقتی ترامپ میگوید «ما دنبال توافق تاریخی با ایران هستیم»، تهران آن را نیرنگ میخواند؛ و وقتی میگوید «حکومت ایران فاسد است»، با خشم پاسخ میدهد. حال آنکه هر دو جمله، دو سوی یک بازی روانی واحدند. برای ترامپ، هر واکنش ایران یک سیگنال اطلاعاتی است؛ برای ایران اما، هر جملهی او تهدیدی حیثیتی. این تضاد ذهنی، به انجماد دیپلماسی منجر شده است.
✏️ اکنون که نشست قاهره پایان یافته و نظم جدید منطقه در حال شکلگیری است، زمان آن رسیده تهران روانشناسی سیاسی ترامپ را بهعنوان یک «الگوی رفتاری» بشناسد، نه صرفاً بهعنوان یک دشمن. در این الگو، زبان ابزار معامله است، نه نشانهی خصومت. ترامپ به همان اندازه که میتواند تهدید کند، میتواند پیشنهاد صلح دهد – فقط اگر احساس کند با طرفی هوشمند روبهروست.
✏️ سیاست موفق در برابر ترامپ، سیاستِ خونسردی فعال است؛ نه سکوتِ انفعالی و نه واکنش هیجانی، بلکه حفظ آرامش همراه با طراحی دیپلماتیک. باید دانست در ذهن ترامپ، احترام نه با فریاد، بلکه با سود تعریف میشود. اگر حس کند از توافق با ایران امتیاز اقتصادی یا ژئوپلیتیکی میگیرد، لحنش فوراً تغییر میکند. اما اگر در برابرش دیوار شعار و توهین ببیند، به سمت فشار و جنگ روانی میرود.
✏️ اینکه او بارها از ایران با لحن احترامآمیز یاد کرده، به معنای دوستی نیست؛ بلکه نشانهی آمادگی برای معامله است. و این همان لحظهای است که سیاستمدار حرفهای باید وارد صحنه شود. درک درست از روانشناسی ترامپ، نه تسلیم است و نه اعتماد؛ بلکه استفاده از منطق او برای پیشبرد منافع ملی.
✏️ در جهانی که ترامپ دوباره قدرت را در دست دارد، ایران نمیتواند با منطق ایدئولوژیک و رفتار حیثیتی عمل کند. امروز دیپلماسی یعنی بازی با ذهن قدرت، نه جدال با زبانش. اگر تهران بتواند از تحقیر عبور کرده و گفتوگو را به ابتکار تبدیل کند، نهتنها از جنگ دور میشود، بلکه برای نخستینبار از بازی روانی ترامپ پیروز بیرون خواهد آمد.
#حمیدآصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo