جنایت‌ها و حماقت‌ها؛ داستان گروگان‌گیری ۸ساله سیامک نمازی

پنجشنبه, 1ام آبان, 1404
اندازه قلم متن

ایران وایر

درست دو روز پیش از تولد ۴۴سالگی‌اش در ایران بازداشت شد و وقتی از زندان جمهوری اسلامی رها شد، ۵۲ساله بود. سیامک نمازی، شهروند ایرانی-آمریکایی که هشت‌سال گروگان جمهوری اسلامی بود، حالا که تقریبا دو سال از آزادی‌اش می‌گذرد در یک گفت‌وگوی چهارساعته با «حسین رزاق» در برنامه «استودیو پات» برای اولین‌بار جزییات تکان‌دهنده‌ای را از آن‌چه بر او گذشته، روایت کرده است. در این گفت‌وگو نمازی عمق ماهیت‌ جنایت‌کارانه نظام جمهوری اسلامی را به نمایش می‌گذارد و در ضمن با طنز خاصی درباره سوال‌ها و رفتارهای ابلهانه ماموران حکومتی صحبت می‌کند که حماقت، بی‌سوادی و نادانی فاجعه‌بار آن‌ها را نشان می‌دهد. 

در این گفت‌وگوی تلخ‌، او تاکید می‌کند هنوز زندگی برایش عادی نشده و در حال تلاش برای بازگشت به زندگی نرمال است. نمازی می‌گوید در راه رفتن به زندان اوین «وقتی چشم‌بند را به چشمم زدم ناخودآگاه خندیدم. دو روز به تولدم مانده بود. سال پیش از آن هم روز تولدم به پیشنهاد دوست‌دخترم چشم‌بند به چشم زدم. من را سورپرایز کرده بود و یک مهمانی بزرگ گرفته بود. چشم‌بند را که برداشتم دوست و آشنا و فامیل بود که می‌دیدم. حالا در راه رفتن به زندان چشم‌بند زده بودم. چقدر زندگی آدم‌ها در یک‌سال می‌تواند تفاوت کند.»

 دیپلماسی گروگان‌گیری جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر، ده‌ها شهروند دو تابعیتی را که به ایران سفر کرده بودند، راهی زندان کرده است. سیامک نمازی یکی از آن‌ها بود که هشت‌سال برای آزادی جنگید و هزینه‌های زیادی داد.

سیامک نمازی توضیح می‌دهد که وقتی مادرش او را در زندان ملاقات کرده از فاصله دو متری او را نشناخته است: «چون قیافه‌ام شبیه صدام بود، زمانی که او را از توی سوراخ بیرون کشیدند.» 

۲۷ماه حبس در بازداشتگاه بند «دو الف» زندان اوین، عدم دسترسی به حمام، عدم ملاقات و تلفن و ضرب‌وشتم شدید بخشی از شکنجه‌هایی است که او از سر گذرانده است: «در سرمای زمستان به من لباس گرم نمی‌دادند، با پیژامه زندان و دمپایی باید به هواخوری می‌رفتم یکی از بازجوها می‌گفت فکرش را نمی‌کردی یک روز به خاطر یک جفت جوراب محتاج من بشوی.»

او به کرات از بازجوهایش شنیده بوده که «تو را تا به میلیارد دلار تبدیل نکنیم»، آزاد نمی‌شوی. می‌گوید وقتی دولت اول ترامپ سر کار آمد، بازجویم گفت: «این رییس‌جمهور آمریکا بیزینس‌من است و پول بیشتری بابت آزادی تو به ما می‌دهد.»

او را تهدید کرده بودند که اگر اعتراف نکند که جاسوس آمریکاست، پدرش را بازداشت می‌کنند. سیامک تن به اعتراف نداد و تهدید آنان عملی شد. 

ماموران جمهوری اسلامی پدر ۸۰ساله سیامک را هم پنج‌ماه پس از بازداشت او دستگیر کردند و با بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن این خبر را به او رساندند: «ساعت نه‌ونیم شب من را بردند بازجویی، چراغ‌ها را خاموش کردند بعد داخل آی‌پد تصویر پدرم را به من نشان دادند که با لباس زندان و چشم‌بند در یک سلول دیگر بازجویی می‌شود.» 

بازجوها بارها او را با بیماری قلبی پدرش و گفتن این جملات که اگر همکاری نکنی هرگز او را نمی‌بینی، تحت فشار روانی قرار داده‌اند. بار آخر کنترلم را از دست دادم، به بازجو حمله کردم و هر چه فحش از دهانم در می‌آمد، دادم.» تا سه هفته تلفن نداشتم و اصلا نمی‌دانستم چه بلایی سر پدرم آمده؟ زنده است یا…

نمازی در طول گفت‌‌وگو بارها تاکید می‌کند که «گروگان» جمهوری اسلامی بوده و بعد از شش‌سال دادخواهی از جمهوری اسلامی، زمانی که توانسته پرونده‌اش را بخواند و متوجه شده جمهوری اسلامی قرار است «او را بفروشد» و کاری از دستش بر نمی‌آید، شروع به نوشتن و تعریف کردن داستان خودش کرده است. او می‌گوید مصاحبه با «سی‌ان‌ان» و درخواست از بایدن برای آزادی یکی از سخت‌ترین کارهایی بوده که او انجام داده است: «چقدر حقیر شدی که از رییس‌جمهور دولت آمریکا، از یک انسان دیگر بخواهی تو رو خدا من را بخر، من آزاد شوم. برای من خیلی دردناک بود من خودم را فرزند ایران می‌دانم و مثل این است که مادر طبیعی‌ات آن‌قدر به تو ظلم کند که به مادرخوانده‌ات التماس کنی که مرا بخر و آزاد کن و این تحقیر خیلی بزرگی بود.»

او توضیح می‌دهد که در صحبت با گروگان‌های دیگر متوجه شده که اکثر دولت‌ها به خانواده گروگان‌ها می‌گویند سکوت کنند تا خودشان از راه دیپلماسی مشکل را حل کنند، اما نمازی تاکید می‌کند که این راه درست نیست: «تا می‌توانید باید شلوغ کنید تا مثل ماجرای من نشود باید آزاد نکردن ما هزینه‌بر باشد.» 

درمیان صحبت‌های تلخ و دردناک سیامک نمازی اما لحظاتی از مواجهه او با ماموران جمهوری اسلامی، میزان بلاهت برخی از آنان و جسارت و شیطنت نمازی آن‌قدر خنده‌دار است که خودش هم با خنده آن خاطرات را مرور می‌کند؛  مثل داستان نوشتن و جاسازی کردن لایحه برای قاضی صلواتی.

در حالی‌که حتی از نوشتن لایحه‌ دفاعیه برای ارائه به «ابوالقاسم صلواتی» قاضی دادگاه انقلاب منع شده بود، نمازی در ۱۸اکتبر۲۰۱۶، بیست‌ودوم مهر۱۳۹۵ دفاعیه‌ کوتاه خود را درون لباس‌زیرش گذاشت و به آن چسباند. می‌خواست تا در بازرسی‌ها آن را از زیر دست ماموران رد کند و در دادگاه انقلاب، یک سال پس از بازداشتش به رییس بدنام دادگاه بدهد.

وقتی در بازرسی بدنی در دادگاه انقلاب ماموران امنیتی لباس او را بررسی کردند، سیامک می‌گوید پیژامه‌ زندان را تکان دادند و دست‌نویسی که دفاعیه‌ او بود به گفته خودش همچون تامپون از زیر لباسش بیرون زد. اما با این‌همه موفق شد زیر نگاه متعجب ماموران، دفاعیه‌ به قول خود «تخمی» خودش را حفظ کند و تا اتاق صلواتی برساند. جایی که او را به ۱۰سال زندان محکوم کردند.

در دادگاه وقتی برای اولین‌بار وکیلش را دید، باز هم اجازه پیدا نکرد به او نزدیک شود، اما سرانجام از صلواتی خواست بگذارد تا از خودش دفاع کند و وقتی اجازه پیدا کرد، دفاعیه‌اش را که در شورت پنهان کرده بود بیرون آورد و در برابر چشمان متعجب صلواتی از رو خواند.

در زندان اوین و در درون سلول انفرادی، ماموران به او خودکار و کاغذ نمی‌دادند که دفاعیه‌ خود را برای دادگاه بنویسد. می‌گوید برای همین حتی چسب کاغذی روی بسته‌ها را نگه می‌داشت تا اگر برای این کار لازم شد، جایی برای نوشتن باشد.

سیامک پس از توافق برجام و چند روز پیش از پذیرش رسمی آن در ایران، یعنی در روز ۱۳اکتبر۲۰۱۵ (۲۰مهر۱۳۹۴) بازداشت شد و تا ۲۷شهریور۱۴۰۲، یعنی هشت‌سال بعد، بدون حق مرخصی در زندان گروگان جمهوری اسلامی ماند.

او همراه «عماد شرقی»، «مراد طاهباز» و دو زندانی دیگر که نام آن‌ها اعلام نشده، براساس توافق صورت‌گرفته میان ایران و ایالات متحده‌ آمریکا، با میانجی‌گری قطر و در ازای وعده‌ پرداخت ۶میلیارد دلار پول (فقط بابت خرید غذا و دارو که باید با نظارت وزارت خزانه‌داری خرج می‌شد) با آمریکا، مبادله شد. اما به شکلی عجیب، جمهوری اسلامی در هدف نهایی‌اش از گروگان‌گیری ناکام ماند، آن‌هم به‌دلیل عملیات نیروهای نیابتی‌اش.

چند روز پس از این مبادله، یعنی در پانزدهم مهرماه، حماس در ۷اکتبر۲۰۲۳ به اسراییل حمله کرد و آمریکا از بیم آن‌که جمهوری اسلامی این پول را در اختیار نیروهای نیابتی خود برای حمایت از حماس قرار دهد، آن را از دسترسی حکومت ایران خارج کرد. به قول نمازی، «حتی یک سنت از این پول به جیب جمهوری اسلامی نرفت.»

چمدان نان بربری و همراه شدن مامور اطلاعات سپاه با ظریف

سیامک نمازی خود را «گروگان برجام» می‌خواند و می‌گوید پس از چهار روز سفر به تهران، عازم خانه‌اش در دبی بود که ماموران در زمان بازداشت، چمدان او را توقیف کردند و آن را باز نکردند تا دوربین و وسایل ضبط تصویر و ویدیو بیاورند. اما وقتی چمدان دستی کوچک او را به خیال یافتن اسنادی باز کردند، با تعداد زیادی نان بربری مواجه شدند که او برای دوست دختر ترک‌تبارش می‌برد.

سیامک می‌گوید پس از توافق برجام، گروهی از زندانیان دوتابعیتی مثل «جیسون رضاییان»، خبرنگار روزنامه‌ واشنگتن‌پست در ایران، «سعید عابدینی» که کشیش است، «امیر میرزایی‌حکمتی» که از نیروهای نظامی آمریکا است، همراه با شمار دیگری از گروگان‌های ایران آزاد شدند. اما «جان کری»، وزیر خارجه‌ وقت آمریکا که می‌توانست با فشار بر ایران زمینه‌ آزادی او را فراهم کند، او را در اوین «جا گذاشت».

او می‌گوید همه‌ افرادی که آزاد شدند از حمایت بیرونی برخوردار بودند؛ عابدینی از حمایت کلیسا، میرزایی‌حکمتی از حمایت ارتش و رضاییان از حمایت رسانه‌ها، به‌ویژه واشنگتن‌پست. اما او تنها بود و به همین دلیل در اسارت باقی ماند.

او می‌گوید پیش از این وقایع به دولت «باراک اوباما» به‌دلیل نوع نگاه و سیاست‌هایش علاقه داشت، اما به گفته‌ او، آن‌ها به زندگی تحت اسارتش و تلاش برای آزادی‌اش بی‌توجهی کردند.

نمازی، «محمدجواد ظریف»، وزیر امور خارجه دولت روحانی را آدمی دو رو می‌داند. او، ظریف و دیگر دیپلمات‌های ارشد جمهوری اسلامی را «مامور فروش گروگان‌ها» می‌نامد، کسانی که باید از طرف نظام با قدرت‌های خارجی معامله کنند. ظریف در گفت‌وگو با «کریستین امان‌پور» در شبکه‌ سی‌ان‌ان گفته بود از وضعیت سیامک نمازی بی‌اطلاع است، درحالی‌که پیش از آن با مادر او دیدار کرده و در جریان جزییات ظلمی که به او می‌شد، قرار گرفته بود. سیامک می‌گوید ظریف هنگام دیدار با مادرش برای حفظ امنیت خودش، یک مامور اطلاعات سپاه پاسداران را با خود همراه کرده بود.

دستگیری پدر و بی‌خبر نگه داشتن از حیات او

سیامک نمازی می‌گوید ماموران پیش از دستگیری‌اش او را مدت سه‌ماه در دفتر اطلاعات سپاه در خیابان «مهناز» بازجویی می‌کردند و تحت نظر گرفته بودند. مثلا چون از شیرینی‌فروشی، ناپلئونی خریده بود، تصور می‌کردند این شیرینی مورد علاقه اوست و بعدا در بازجویی‌ها سعی می‌کردند با گفتن این‌گونه موارد او را تحت تاثیر قرار دهند.

در جایی تعریف می‌کند که با دوستش در خیابان در حال صحبت بود که یک مامور موتورسوار به او چنان نزدیک شد که می‌توانست بین آن‌ها برخورد فیزیکی صورت بگیرد. او می‌گوید به مامور گفتم موتورسیکلتی که سوارش است، آرم پست «دی‌اچ‌ال» دارد که ده‌سال است ارایه‌ خدمات به ایران را تحریم کرده و اگر تحریم هم نبود، این موقع شب هرگز خدمات نمی‌داد. او می‌گوید به آن مامور توصیه کرده آرم پیک بادپا یا پیتزایی و ساندویچی بچسباند تا طبیعی‌تر به نظر برسد.

مصاحبه عجیب با سی‌ان‌ان از اوین

سیامک نمازی در زندان تحت فشار عجیبی بوده است. مدت بسیار طولانی در بازداشتگاه انفرادی نگهداری شد. از ماموران کتک خورده بود تا درباره «بیژن زنگنه»، وزیر وقت نفت ایران و شرکت نفتی «کرسنت» بگوید که او مدیر بخش استراتژی‌اش بوده است. توضیح داد که کار او این بوده که برای آینده‌ شرکت برنامه‌ریزی کند و خبری از ارتباطات قبلی و قراردادی که سال‌ها قبل شرکت نفت با کرسنت بسته بود، نداشت.

می‌گوید ماموران به او می‌گفتند چرا شهروند آمریکا شده که سرخ‌پوست‌ها را کشته و برده‌داری می‌کرده است: «من بهشان گفتم، آقا، بیاین برای من کیفرخواست بنویسید که آمریکا برده‌داری می‌کرد و سرخ‌پوست‌ها را می‌کشته. بعد برای همان محاکمه‌ام کنید. ولی تکلیفم را مشخص کنید!» در مستندی که جمهوری اسلامی علیه نمازی ساخت، به او اتهام کاهش جمعیت ایران هم زدند. او به طنز می‌گوید: «بله، آقای رزاق، ما اینیم! جمعیت هم کم می‌کنیم!» 

به گفته او، بعد از شبی که تلویزیون جمهوری اسلامی درباره او یک فیلم ساختگی نشان می‌داد و در تلویزیون‌های زندان به نمایش درمی‌آمد، زندانی‌ها تصور می‌کردند او چه انسان خطرناکی است و چقدر در این محیط تحت فشار مضاعف قرار گرفت.

سیامک می‌گوید، «علی قناعت‌کار»، سرپرست دادسرای اوین که ویژه امور امنیتی است و معاون امنیتی دادستان تهران بازپرس‌اش بوده است، از او با عنوان «جنایت‌کار» یاد می‌کند. قناعت‌کار در جریان حمله اسراییل به زندان اوین در خرداد امسال کشته شد. اسراییل به ساختمان اطلاعات سپاه در خیابان صابونچی تهران هم حمله کرد، جایی که سیامک پیش از بازداشت در آن بارها بازجویی شده بود.

و اضافه می‌کند، اگر به کارما معتقد باشند، در دوره‌ای که او زندان بود، دو نفر از اعضای گروه مذاکره‌کننده برجام هم راهی زندان اوین شدند؛ منظورش «حسین فریدون» برادر «حسن روحانی»، رییس‌جمهور وقت و «عبدالرسول دری اصفهانی»، نماینده‌ بانک مرکزی و مسوول امور بانکی تیم مذاکره‌کننده‌ هسته‌ای ایران است.

سیامک می‌گوید وقتی از دولت آمریکا برای کمک به آزادی‌اش ناامید شد، فکر کرد بهتر است صدای خود را مستقیم به دولت «جو بایدن» برساند. او سومین رییس‌جمهور آمریکا در مدت زندانی بودن سیامک بود. با وکیلش در آمریکا مشورت کرد و نهایتا از طریق تماس با تلفن وکیلش و ارتباط با امان‌پور، با سی‌ان‌ان مصاحبه کرد.

هدف از این کار این بود که در شنودهای احتمالی، ماموران متوجه تماس با سی‌ان‌ان نشوند و مصاحبه هم ضبط شده باشد تا اگر موضوع لو رفت و او تحت فشار قرار گرفت، از سی‌ان‌ان بخواهد پخش مصاحبه متوقف شود. اما مصاحبه پخش شد و سیامک در رساندن پیامش موفق شد. می‌گوید وقتی گروگان هستی و در زندان فراموش شده‌ای، ریسک کردن تنها کاری است که می‌توان برای نجات انجام داد.

وقتی کلمه «دول» اشتباه تلفظ شد

او می‌گوید در یکی از بازجویی‌ها وقتی از دست بازجویان به سطوح آمده بود و از وضعیت پدرش خبر نداشت، شروع به اعتراض با صدای بلند علیه آن‌ها کرد و پس از این گروه بازجویانش تغییر کردند، چرا که از دید ماموران ابهت بازجویان قبلی ریخته بود. او می‌گوید این روشی است که باید زودتر از آن مطلع می‌شد.

در جلسه بازپرسی اتهامش را به او تفهیم کردند: «همکاری با دول متخاصم». سیامک که سال اول راهنمایی به آمریکا مهاجرت کرد، می‌گوید مثل «ابراهیم رئیسی»، شش کلاس سواد فارسی دارد (شش سال در ایران مدرسه رفته) و «دُوَل» را که کلمه جمع مکسر به معنی دولت‌هاست و با فتح واو و تشدید خوانده می‌شود، طوری تلفظ کرد که در فرهنگ عامیانه معنی آن آلت جنسی پسران است. این وضعیت باعث برآشفته شدن مامور دادستانی شد که باور نمی‌کرد سیامک شوخی نمی‌کند.

اما او در هشت سال زندان، فارسی‌اش را تقویت کرد. یعنی بعد از انفرادی طولانی‌اش، زندانی‌ها به او کمک کردند که نگارشش را در حد نوشتن یادداشت برای روزنامه‌ها قوی کند.

او حالا بیشتر از دو سال است که از زندان آزاد شده است. روایت او از روزهای زندان الهام‌بخش است؛ تلاش روزانه برای رهایی و سرانجام خارج شدن از ایران، کشوری که معلوم است چقدر آن را دوست دارد.

به گفته سیامک نمازی، در زندان بدترین و کثیف‌ترین جنبه‌های اخلاق انسان را می‌شود مشاهده کرد، به خصوص بین بازجوها، اما در ضمن زیباترین انسان‌ها هم در بند هستند، افرادی که از هیچ کمکی به هم‌بندی‌های خود دریغ نمی‌کنند. 

او دستگیری‌اش را گروگان‌گیری می‌خواند و جمهوری اسلامی را «حکومت مردم‌فروش». 

سیامک نمازی در انتهای این گفت‌وگو می‌گوید: «من هم دل پری از نظام غاصب جمهوری اسلامی دارم و هم از جمع کوچکی از هم‌وطنانم.»او می‌گوید که هنوز از داستان‌های کذبی که درباره نقشش در برجام، مافیای نفت و‌ نایاک بودن، درست شده بود،  دل‌گیر است: «این به نظرم خیلی ناعادلانه است که وقتی کسی در زندان است و نمی‌تواند از خودش دفاع کند، بگویند فلانی حامی جمهوری اسلامی است. من چطور آن زمان می‌توانستم از زندان از خودم دفاع کنم و بگویم نه من از این‌ها بدم می‌آید.» او در ادامه از همراه نشدن اپوزیسیون علیه حکومت انتقاد می‌کند: «متاسفانه خیلی از تفکرها شبیه جمهوری اسلامی است، دموکراسی این نیست که تو تا زمانی می‌توانی حرف بزنی و آزادی بیان داری که شبیه من حرف بزنی. در غیر این صورت باید ساکت باشی. اپوزیسیون این نظام غاصب را می‌بینند باز هم از هر ده فحشی که می‌دهند نه‌تایش به همدیگر است و یکی‌اش به جمهوری اسلامی.»

هنوز با عوارض زندان هشت‌ساله درگیر است.  حالا در تلاش است زندگی‌اش را به حالت عادی برگرداند. کار دلخواهش را پیدا کند و از کابوس روزهای گروگان بودن رهایی. اما دلتنگ اعضای خانواده، دوستان و نزدیکانش در ایران است. زادگاهی که نمی‌شود تا استمرار وضعیت کنونی، دوباره به آن سفر کرد. 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها:

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.