
ایندیپندنت فارسی
از هامون تا میانکاله، از گاوخونی تا بختگان و پریشان، همه دریاچهها و تالابهای ایران با سرعتی بیسابقه در حال خشک شدناند یا از آنها تنها نامی باقی مانده
از روزی که مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری نظام ایران، در صحن مجلس شورای اسلامی گفت: «من گناه خود را میپذیرم و سازمانها و ارگانهای دیگر نیز باید گناهان خود را بپذیرند»، موج تازهای از اخبار نگرانکننده درباره بحران بیآبی و خشکسالی سراسری در ایران منتشر شد.
پزشکیان هفته گذشته نیز هشدار داد که اگر تا پایان آذرماه باران نبارد، «باید تهران را تخلیه کنیم»، اما اکنون تازهترین دادهها از شمالغرب و جنوب ایران نشان میدهد دو پهنه حیاتی کشور، دریاچه ارومیه و تالاب شادگان، در آستانه نابودی کامل قرار دارند. به باور کارشناسان، مجموعهای از سیاستهای نادرست، سوءمدیریت و فساد ساختاری در نظام جمهوری اسلامی، بهویژه در حوزههای آب و محیط زیست، کشور را به جایی رسانده که حتی با عذرخواهی و تغییرات مقطعی نیز جبران آن در سالها و دهههای آینده ناممکن است.
دریاچهای که زمانی بزرگترین دریاچه آب شور خاورمیانه بود و تالابی که در فهرست بینالمللی رامسر ثبت شده، اکنون به شورهزارهایی بیجان بدل شدهاند؛ نشانهای از نابودی زیستمحیطی کشوری که روزگاری در دوران حکومت محمدرضاشاه پهلوی پیشگام حفاظت از تالابها در خاورمیانه بود.
ستاد احیای دریاچه ارومیه، سهشنبه ۲۰ آبان، اعلام کرد حجم آب دریاچه به کمتر از ۴۰ میلیون مترمکعب رسیده است، یعنی برابر با کمتر از یک درصد ظرفیت طبیعی آن. سعید عیسیپور، مدیر دفتر برنامهریزی و تلفیق این ستاد، هشدار داد که با ادامه روند فعلی «دریاچه ارومیه بهزودی بهطور کامل از نقشه ایران محو خواهد شد».
او گفت از حقابه مصوب سالانه این دریاچه، که ۳.۲ میلیارد مترمکعب است، وزارت نیرو در سال گذشته کمتر از ۱۰ درصد را تخصیص داد و این میزان عملا هیچ تاثیری در بهبود وضعیت دریاچه نداشته است. در حالیکه مقامهای دولتی بارش کم را عامل اصلی خشکی دریاچه میدانند، عیسیپور تصریح کرده است که «کاهش بارشها تنها ۲۰ تا ۳۰ درصد نقش دارد» و بحران کنونی نتیجه مستقیم «برداشت بیرویه آب در بخش کشاورزی و سدسازیهای گسترده» است.
در حوضه آبریز ارومیه، طی سه دهه اخیر بیش از دهها سد کوچک و بزرگ ساخته شده که مسیر طبیعی رودخانهها را مسدود کردهاند. کارشناسان محیط زیست بارها هشدار دادهاند این سیاستها توازن آبی منطقه را بهکلی بر هم زده و نهتنها سبب خشک شدن دریاچه شده، که کشاورزی و زندگی میلیونها نفر را در معرض نابودی قرار داده است. در حال حاضر، گرد و غبار نمکی حاصل از بستر خشکشده دریاچه نزدیک به ۱۲ استان ایران را تهدید میکند و روستاهای اطراف با موجی از بیماریهای تنفسی، ناباروری خاک، و مهاجرت اجباری روبهرو شدهاند.
قلب تالابی خوزستان
در جنوب کشور، تالاب بینالمللی شادگان نیز که بزرگترین تالاب ایران و زیستگاه دهها گونه کمیاب پرندگان مهاجر است، به وضعیت بحرانی رسیده است. موسی مدحجی، رئیس اداره احیای تالابهای خوزستان، امروز اعلام کرده است که «۵۸ درصد بخش آب شیرین تالاب خشک شده و بخشهای جنوبی و غربی آن تقریبا بهطور کامل بیآباند.»
طبق اعلام وزارت نیرو، در سال آبی جاری تنها ۵۰ درصد از حقابه مورد نیاز این تالاب تامین شده است. در شرایط خشکسالی، شادگان به ۱.۳ میلیارد مترمکعب آب نیاز دارد، اما تنها حدود ۶۹۰ میلیون مترمکعب آن تامین شده است. تصاویر ماهوارهای نیز نشان میدهند وسعت آبی تالاب تا پایان شهریور به ۴۲ درصد کاهش یافته است.
با این حال، بحران شادگان تنها ناشی از کمآبی نیست. روزنامه «پیام ما» در شهریور ۱۴۰۳ گزارش داد که دولت ابراهیم رئیسی با دستور مستقیم محمد مخبر، معاون اول وقت، در اقدامی غیرقانونی محدوده رسمی تالاب را حدود ۱۴ هزار هکتار کوچک کرده است. هدف از این اقدام هموار کردن مسیر احداث پتروپالایش و توسعه فولاد شادگان بود. این تغییرات، که با فشار استانداری خوزستان و سکوت سازمان محیط زیست انجام شد، ضربهای سنگین به پیکره یکی از مهمترین ذخیرهگاههای زیستکره ایران وارد کرد.
امروز در حالی که بیش از نیمی از پهنه تالاب خشک شده، حیات آبزیان و پرندگان مهاجر در خطر نابودی قرار گرفته است. با خشکیدن بخشهای شیرین، آب شور دریا از جنوب به تالاب وارد میشود و تعادل زیستی منطقه را بر هم میزند. کارشناسان هشدار میدهند این روند نهتنها زیستگاه طبیعی را نابود میکند، که زندگی هزاران خانوار ماهیگیر و دامدار محلی را که وابسته به تالاباند تهدید میکند.
میراث ازدسترفته
آنچه امروز در آذربایجان غربی و خوزستان رخ میدهد، تصویری مختصر از بحران گستردهتری است که سراسر ایران را فرا گرفته. از هامون در سیستان تا میانکاله در مازندران، از گاوخونی در اصفهان تا بختگان و پریشان در فارس، همه دریاچهها و تالابهای ایران با سرعتی بیسابقه در حال خشک شدناند یا از آنها تنها نامی باقی مانده است.
برای نمونه و به گفته احمد لاهیجانزاده، معاون محیط زیست دریایی و تالابها، «اگر پسروی آب خزر ادامه یابد و طرحهای انتقال آب اجرا نشود، تا چهار سال آینده خلیج گرگان و تالاب میانکاله بهطور کامل از بین خواهند رفت.» چنین چشماندازی نشان میدهد بحران آبی ایران دیگر محدود به یک استان یا یک تالاب نیست و به مرحلهای رسیده که حیات زیستمحیطی ایران را تهدید میکند.
دریاچه ارومیه در دهه ۱۳۵۰ یکی از بزرگترین پهنههای آبی منطقه به شمار میرفت و در همان دوران تالاب شادگان نیز در فهرست تالابهای بینالمللی رامسر بهعنوان ذخیرهگاه زیستکره ثبت شد. اما طی چهار دهه اخیر، سیاستهای توسعهای جمهوری اسلامی با تخریب این میراث طبیعی گره خورده است. از میان بردن محدودههای حفاظتی، بیتوجهی به ارزیابی زیستمحیطی طرحهای صنعتی، و نادیده گرفتن حقابهها، مجموعهای از تصمیمهای مخرب را رقم زده که نتیجه آن اکنون به شکل بحران سراسری ظاهر شده است.


