بیانیه‌ی شورای هماهنگی تشکل‌های فرهنگیان پیرامون حوادث آبان ۱۴۰۱ در ایذه

جمعه, 30ام آبان, 1404
اندازه قلم متن

اخبار روز

نام ایذه چون شعله‌ای فروزان در تاریخ ایران می‌درخشد

در سرزمینی که هر سنگ و هر کوچه هنوز بوی رنج و اندوه می‌دهد نام ایذه چون شعله‌ای فروزان در تاریخ ایران می‌درخشد. شبی که قلب این سرزمین شکست شب بیست‌و‌پنجم آبان هزار و چهارصد و یک، شبی که روشنایی آینده در گلوی تاریکی گرفتار شد و نام کیان پیرفلک کودک نه ساله‌ی ایران چون چراغی مقدس بر بلندای درد ایستاد. کیان تنها یک کودک نبود او آینه‌ی فردایی بود که این سرزمین حقش را داشت؛ فردایی آکنده از آزادی، شرف، رفاه و زندگی معمولی. او نخبه‌ای کوچک بود که هنوز جهان را به نور نگاهش می‌سنجید. اما ایذه آن شب خون گریست و هفت جان عزیز از مردم جدا شدند: آرتین رحمانی، سپهر مقصودی، علی مولایی، میلاد سعیدیان‌جو، رضا شریعتی و اشرف نیکبخت؛ نام‌هایی که هرکدام جهانی از آرزو بودند و در یک شب خاموش شدند. و ایذه از آن لحظه دیگر فقط یک شهر نبود بلکه ندایی شد که وجدان بیدار یک ملت را لرزاند.

اما ریشه‌ی این تاریکی تنها به آن شب ختم نشد. پیش از آن در آبان نود و هشت، در قیام بنزین، هزار و پانصد انسان در یک روز جان باختند، در حالی که خواهان حق ابتدایی زندگی شایسته بودند. در ماهشهر نزدیک به صد نفر در نیزارها کشته شدند و تنها یک انسان زنده ماند: عباس دریس که امروز با حکم اعدام در زندان است و بودن او سندی است بر حقیقتی که خاک این سرزمین فراموش نکرده است.

این چرخه‌ی تلخ ادامه یافت. پس از شب بیست‌و‌پنج آبان، حسین سعیدی، محمود احمدی، حامد سلحشور، دنیا فرهادی، مهدی الماسی، کمر طهماسبی، ابول کورکور، سهراب احمدی، سید مصطفی احمدپور، سعید بویری، ارمین گلزاری، امیرحسین قربانی و صائب سرقلی جان خود را از دست دادند.

در دومین سالگرد تولد آسمانی کیان، پویا مولایی کشته شد و در سومین سالگرد تولد آسمانی کیان، مجاهد کورکور اعدام شد و غمی تازه بر زخم مردم نشست.

پیش از انقلاب ژینا نیز این خاک بارها داغدار شده بود. در اعتراضات انتخابات مجلس دوم اسفندماه سال هشتاد و دو، عباس محمدی نوزده ساله، پیام کرمی دانش‌آموزی که از راه مدرسه به خانه می‌آمد و وفا مولایی جان باختند و مسعود کیانی از دیگر جان‌باختگان آن سال‌های پرالتهاب بود.

در تابستان نود و نه، هادی بهمنی کشته شد و نام او نیز به این سلسله‌ی آزردگی‌ها افزوده شد.

و در میان این نام‌ها نگار کورکور، خواهر دادخواه مجاهد، از فشارهای سنگینی که بر او وارد شد ناچار به ترک وطن شد و زیر بار رنج و اضطرابی که بر او تحمیل شده بود در غربت جان سپرد. نام او نیز بر تارک این تاریخ تلخ می‌درخشد به نشانی از دردهایی که حتی از مرزها نیز عبور می‌کنند.

این متن برای خشونت نیست، این متن برای حقیقت است، برای عدالت است، برای حق ابتدایی انسان برای آزادی، عزت، زندگی آرام و آینده‌ی امن است. ایذه، آبان نود و هشت، ماهشهر، تابستان نود و نه و اعتراضات سال هشتاد و دو و همه‌ی نام‌هایی که از دست دادیم داستان مردمی است که بارها زخم خوردند اما ایستادند چون باور دارند اگر حقیقت گفته شود، اگر نام‌ها پنهان نشوند، اگر وجدان بیدار مردم خاموش نشود، هیچ قدرتی نمی‌تواند آینده‌ی این سرزمین را از آنان بگیرد.

کیان پیرفلک، پویا مولایی، مهدی الماسی، ارتین رحمانی، هادی بهمنی، عباس محمدی، حامد سلحشور، دنیا فرهادی، پیام کرمی، وفا مولایی، مسعود کیانی، محمود احمدی، نگار مجاهد و ابول کورکور، همه‌ی آنان نه فقط نام‌های ثبت‌شده در تاریخ که چراغ راه فردای این سرزمین‌اند؛ چراغ‌هایی که با هیچ گلوله‌ای خاموش نمی‌شوند؛ راهی که از شرف و عزت و انسانیت می‌گذرد، راهی که ملتی تصمیم گرفته اجازه ندهد هیچ کودکی، هیچ جوانی و هیچ انسانی دیگر در سایه‌ی تاریکی از دست برود.

نام همه‌ی آنان یادآور این است که رنجشان بیهوده نیست و وجدان بیدار ما مسئول است صدایشان را زنده نگه دارد تا روزی که حقیقت و عدالت بر این سرزمین حاکم شود و هیچ کودکی دیگر قربانی تاریکی نشود.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.