پژمان تهوری: حسن روحانی از ترور تا جانشینی رهبری؛ کدام سناریو فرجام اوست؟

شنبه, 1ام آذر, 1404
اندازه قلم متن

ایران وایر – پژمان تهوری 

قرار گرفتن «حسن روحانی»، رییس‌جمهور اسبق ایران، در مرکز سیبل حملات طیف‌های مختلف درون قدرت،‌ آن‌هم در شرایط که روحانی هیچ نقشی در ساختار رسمی قدرت ندارد و حتی با رد صلاحیت، اجازه نیافت در مجلس خبرگان حضور یابد، یک معنا بیشتر ندارد: «روحانی پتانسیل بازگشت به قدرت دارد.» اما پرسش این است که در دالان تودرتوی قدرت، مسیر حسن روحانی به کجا ختم می‌شود؟

دادن پاسخ دقیق، با قطعیت بالا، به این پرسش، عملا امکان‌پذیر نیست، چون آینده سیاسی ایران تحت تاثیر خیلی از عوامل غیرقابل پیش‌بینی قرار دارد، اما می‌توان با بررسی برخی «داده‌های باز» و «دریافت نظر ناظران سیاسی»، احتمال هر گزینه را بررسی و یک تصویر از آینده سیاسی حسن روحانی ارایه کرد.

گزینه اول: حاشیه‌نشینی و محو تدریجی

خارج شدن از دایره قدرت رسمی و ندادن هیچ پستی در مجامع مشورتی به حسن روحانی،‌ می‌تواند تاکتیکی و در جهت تلاش برای حاشیه‌نشینی و محو تدریجی او صورت گرفته باشد. اما انتقاد چهره‌های درون حکومت از تصمیم‌ها و رفتارهای او در دوره ریاست جمهوری، عملا روحانی را در موقعیت پاسخگویی و دفاع از خود قرار داده و اجازه نداده که در نزد افکار عمومی فراموش شود. 

حسن روحانی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین چهره‌های بازمانده از نسل اول انقلاب،‌ تجربه بالایی از حذف، حصر و محدودیت‌های رسانه‌ای و اجتماعی و سیاسی شخصیت‌ها در طول پنج‌دهه گذشته دارد، لذا سعی کرده به اشکال مختلف، وجهه خود را حفظ و با جریان تندرو و تمامیت‌خواه مقابله کند. ولی در بلندمدت این یک گزینه محتمل است چراکه گوشه‌نشینی و فراموشی یک سرنوشت شایع در حکومت‌های بسته است.

گزینه دوم: حذف فیزیکی/ مهار قضایی-امنیتی

حذف فیزیکی گزینه‌های محتمل جانشینی رهبری،‌ معمول‌ترین اتفاق در سه-چهار دهه گذشته در نظام جمهوری اسلامی بوده است. از مساله برکناری و حصر آیت‌الله منتظری که بگذریم،‌ مرگ‌های مشکوک و غیرمنتظره یا زودهنگام «احمد خمینی»، «اکبر هاشمی رفسنجانی»، «محمود هاشمی شاهرودی»، «محمدتقی مصباح یزدی» و «ابراهیم رئیسی» یک پیام مهم دارد و آن این‌که دست‌های پنهان، موانع رهبری «چهره خاص» را از پیش رو برمی‌دارد. بنابراین ریسک حذف فیزیکی در خصوص گمانه‌های جدی رهبری آینده وجود دارد. رقابت سیاسی شدید، احتمال حذف فیزیکی چهره‌هایی که بخواهند نقش پررنگی عهده‌دار شوند را افزایش داده است. این مساله محدود به حسن روحانی نیست، جریانی در قدرت، علاقمند به قدرت گرفتن خارج از کنترل هیچ شخصیتی نیست.

اما ادله‌هایی وجود دارد که احتمال ریسک ترور روحانی را کاهش می‌دهد. روحانی دیگر هیچ قدرت اجرایی و تصمیم‌گیری ندارد. در هیچ نهادی عضویت ندارد بنابراین از جانب او خطری متوجه کسی نیست. گزینه‌هایی پیشین جانشینی رهبری که به طرق مختلف دست‌شان از این دنیا کوتاه شد، هنگام مرگ در قدرت بودند یا تاثیرگذاری بالایی در قدرت داشتند، ولی حسن روحانی الان در چنین موقعیتی قرار ندارد.

مهار قضایی-امنیتی محتمل‌تر به نظر می‌رسد. گشودن پرونده قضایی علیه او،‌ محاکمه سیاسی، ممنوعیت خروج از کشور، ممنوعیت فعالیت و ملاقات و حصر، احتمالاتی است که دور از ذهن نیست و اگر شکاف درون نظام بیشتر شود (طرح وفاق رییس‌جمهور سقوط کند)، عملی‌شدن چنین تهدیدهایی ممکن است.

گزینه سوم: استفاده محدود حکومت از او برای کاهش تنش با غرب و جامعه

ترک میز مذاکره از سوی آمریکا و بی‌نتیجه ماندن مذاکره با کشورهای اروپایی،‌ با در نظر گرفتن اجرایی شدن اسنپ‌بک و بازگشت تحریم‌های سازمان ملل متحد علیه ایران، دیر یا زود ایران را وادار خواهد کرد تا از همه برگ‌های باقی‌مانده خود برای از سرگیری مذاکرات استفاده کند. ایران نمی‌تواند زیر فشار تحریم‌های فلج‌کننده سازمان ملل متحد، آمریکا و اتحادیه اروپا، دوام بیاورد. تا همین‌جا،‌ ناترازی‌ها در حوزه انرژی و آب، نشان داده که تحریم‌ها خسارات جبران‌ناپذیری به ایران وارد و حکومت را در اداره کشور مستاصل کرده است، تشدید آن می‌تواند ایران را در یک بن‌بست کامل قرار دهد. «حسن روحانی» یکی از معدود چهره‌های ایرانی است که نشان داده می‌تواند در استراتژی کاهش تنش با غرب و البته با جامعه، بازیگری قابل اعتماد باشد. در این سناریو، حکومت باید تعامل خود را با روحانی بهبود ببخشد و دستور آتش‌بس را به مخالفان او صادر کند تا او بتواند در نقش «مذاکره‌کننده صاحب‌اختیار» تنش با غرب را کاهش دهد. در این سناریو، حکومت بدون این‌که شرایط بازگشت روحانی به قدرت را فراهم کند تنها برای کاهش تنش با غرب یا با جامعه از او به‌عنوان میانجی استفاده کند یا برای پیام‌رسانی به غرب استفاده کند. نقش‌هایی در همین حد، نهایت بازگشت روحانی به مرکز توجهات خواهد بود. 

گزینه چهارم: بازگشت کنترل‌شده به قدرت

بازگشت «علی لاریجانی» به شورای عالی امنیت ملی، آن هم پس از رد صلاحیت در انتخابات ریاست‌جمهوری، حاوی این پیام است که حسن روحانی نیز می‌تواند بازگشت کنترل‌شده‌ای به ساختار قدرت داشته باشد چرا‌که پتانسیل‌ بالایی برای حفظ نظام، تقویت ائتلاف‌های درون حاکمیت و ایجاد تعادل بین جناح‌ها دارد. نظام در آستانه سقوط، می‌تواند روی پتانسیل حسن روحانی برای کند کردن شیب سقوط حساب کند، بدون این‌که بخواهد راه را برای بازگشت کامل او به قدرت باز کند. این سناریو را  در تحلیل‌های امنیتی «سناریوی ادغام تدریجی (Reintegration / Controlled Return)» می‌نامند. براساس این سناریو چهره‌های تردشده ولی دارای پتانسیل، اجماع را برای حفظ و بقای نظام جذب می‌کنند.

در این سناریو ممکن است حسن روحانی وارد شورای عالی امنیت ملی یا ساختارهای مشورتی شود، ممکن است نقش میانجی بین دولت و حاکمیت به او داده شود. ضمن این‌که این احتمال وجود دارد که در حل و مدیریت مسایل حساس مثل پرونده هسته‌ای، مذاکرات با غرب، مدیریت بحران اقتصادی، از او به‌عنوان «چهره قابل اعتماد»، استفاده شود. در این حالت او کاملا حذف نمی‌شود، از تبدیل‌شدن به چهره‌ای‌ اپوزیسیون هم جلوگیری می‌شود و در مواقع بحران برای متعادل‌سازی و چانه‌زنی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

گزینه پنجم: بازگشت مقتدرانه به قدرت به عنوان رهبری سوم جمهوری اسلامی

در سنجش شانس حسن روحانی برای جانشینی مقام رهبری چند واقعیت را باید مدنظر قرار داد:

۱- جایگاه کنونی و محدودیت‌ها

حسن روحانی دیگر هیچ سهمی از قدرت رسمی در نظام جمهوری اسلامی ندارد. هر عنوانی داشته کنارش یک صفت «پیشین» نشسته است. عضو پیشین مجلس خبرگان رهبری، رییس‌جمهور پیشین ایران، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی و … 

حسن روحانی در انتخابات اخیر مجلس خبرگان رد صلاحیت شد. پس حتی در نهادی که قرار است رهبری سوم را تعیین کند عضویت ندارد،‌ لذا قدرت چانه‌زنی و مانور سیاسی در هنگامه‌ انتخاب رهبر در این مجلس ندارد.

۲- نگرش‌ها نسبت به او

نگرش‌ها نسبت به حسن روحانی در دایره قدرت یک‌دست نیست. علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، محمدباقر قالیباف، رییس‌مجلس و جمعی از نمایندگان، اعضای شورای نگهبان،  جبهه پایداری، بخش‌هایی از نیروهای نظامی و امنیتی و طیفی از روحانیون نگاه به‌شدت انتقادی نسبت به او دارند. در نقطه مقابل نهادهایی درون حکومت او را «چراغِ راه» آینده می‌خوانند. طبیعتا اصلاح‌طلبان، و بخشی از نیروهای امنیتی-نظامی و جمعی از مراجع و روحانیون او را حمایت می‌کنند.  

۳- مکانیزم انتخاب رهبر

اگر رهبری سوم در جمهوری اسلامی در فضای غیرعادی و غیرمعمول انتخاب شود، یعنی مجلس خبرگان، مطابق وظیفه سازمانی، تشکیل جلسه دهد و از میان گزینه‌های مطرح یک نفر را انتخاب کند،‌ دور از ذهن است که بتوان خروجی آن جلسه را حسن روحانی دانست چراکه ترکیب فعلی مجلس خبرگان از وفادارترین روحانیون به رهبری فعلی جمهوری اسلامی است و با توجه به زاویه فکری شدید علی خامنه‌ای با حسن روحانی، شانس این‌که این مجلس، حتی به حسن روحانی به عنوان یک گزینه فکر کند هم، غیرمحتمل است.

۴- رقبای حسن روحانی

از میان کسانی که تاکنون نام‌شان در گمانه‌زنی‌ها برای جانشینی رهبری مطرح شده قاعدتا حسن روحانی یک سر و گردن از بقیه بالاتر است. نه «مجتبی خامنه‌ای» و «حسن خمینی» و نه «غلامحسین محسنی اژه‌ای» و «صادق لاریجانی» و نه البته «میرباقری» و «اعرافی»، هیچ‌کدام صلاحیت و جایگاه سیاسی، بین‌المللی، دینی و اجرایی بالاتر یا مقبولیت اجتماعی بالاتری نسبت به حسن روحانی ندارند. شاید اگر در میان گمانه‌زنی‌ها، «محمد خاتمی» مطرح بود آن وقت می‌شد گفت روحانی با رقیبی مقبول‌تر از خود روبه‌روست. 

گزینه ششم: جلب حمایت خارجی و داخلی

در میان چهره‌های سیاسی ایران اعم از افراد داخل یا خارج‌نشین، بدون تردید یکی از چهره‌های مقبول طرف‌های غربی حسن روحانی است. ولی رویه این نیست که کشورهای غربی «تغییر نظام با رهبران مشخص» را دنبال کنند. غرب عمدتا تغییر رفتار دولت‌ها را از طریق فشار دیپلماتیک، تحریم و حمایت از نخبگان مدنی در دستور کار دارد. لذا نه حسن روحانی و نه هیچ شخصیت سیاسی شانس بالایی برای قرار گرفتن در مرکز ثقل نظام سیاسی برآمده از دخالت خارجی قرار ندارد.

ممکن است برای غرب جذاب باشد که حمایت خود از یک نفر درون حکومت، که بخواهد تغییرات بنیادین ایجاد کند را، دریغ نکند. در این حالت روحانی با توجه به تجارب دیپلماتیک و ریاست‌جمهوری،‌ می‌تواند گزینه مقبول باشد ولی غرب باید اطمینان حاصل کند که او قادر به تغییرات بنیادین است.

گزینه تغییر نمی‌تواند تنها متکی به نیروی خارجی باشد باید در داخل از حداقلی از مقبولیت برخوردار و درون سپاه و قدرت پنهان،‌ حمایت‌هایی داشته باشد. اتفاقات سه‌سال پایانی دولت روحانی،‌ مقبولیت عمومی او را به‌شدت کاهش داده و روشن نیست تا چه میزان از حمایت قدرت پنهان برخوردار است. با این اوصاف به‌نظر چنین سناریویی از مسیر اصلاحات محتمل‌تر‌ است. یعنی پیگیری تغییرات ساختاری و جلب حمایت داخلی و خارجی برای تغییر. در این مجرا، روحانی یک گزینه قابل اتکاست.

گزینه هفتم: هیچ‌کدام

ممکن است سناریو دیگری علاوه بر ۶سناریو بالا، بتوان متصور بود مثل «خروج از کشور و تبدیل شدن به یک اپوزیسیون نرم»، مثل «حسین موسویان». این سناریو در شرایطی ممکن است که فشار امنیتی-قضایی علیه او افزایش یابد،‌ امکان خروج از کشور مسدود نشود،‌ موقعیت دانشگاهی در خارج برای او فراهم شود. ممکن است این گزینه مطلوب او باشد ولی به‌دلیل ریسک بالایی که برای نظام دارد، احتمال این‌که ممنوع‌الخروج شود بیشتر از این است که اجازه خروج پیدا کند.

کدام سناریو محتمل‌تر است؟

آینده‌ چهره‌های سطح بالا در ساختارهای بسته، وابسته به شوک‌ها و بحران‌ها، می‌تواند تغییر کند بنابراین هر احتمالی متاثر از تحولات آتی است. تحولات آتی ایران در سطح داخلی و بین‌المللی می‌تواند سرنوشت شخصیتی چون حسن روحانی را تحت تاثیر قرار دهد. پیش از بررسی احتمالات چند واقعیت را باید در نظر گرفت: 

– اول این‌که، اطلاعاتی از تصمیمات پشت پرده نهادهای امنیتی و تصمیم‌گیر در دست نیست؛

– دوم این‌که، نحوه مواجهه قدرت‌های جهانی با ایران به‌صورت ناگهانی می‌تواند تغییر کند؛

– سوم این‌که،‌اطلاعاتی از تصمیم شخصی حسن روحانی، اهداف او و ابزارهای پنهانی که در اختیار دارد، نداریم.

می‌توان براساس تجارب گذشته و تحلیل تحولات احتمالی آینده،‌ میزان احتمال هر شش سناریو را بررسی کرد تا به تصویر روشن‌تری از آن‌چه امکان وقوع دارد، دست یافت.

مجموع بررسی‌ها نشان می‌دهد:

۱- قرار گرفتن حسن روحانی در مرکز ثقل نظام سیاسی جدید با حمایت غرب، کم‌ترین شانس وقوع را دارد. چرا که نه رویه غرب دولت‌سازی است و حتی اگر قرار بر حمایت خارجی باشد، شانس خیلی کمی وجود دارد که دولت‌های غربی، روی یک آخوند حکومتی ریسک کنند. سناریو حمایت غرب برای شکل‌دهی یک نظام جدید با محوریت حسن روحانی در یک مدل «تغییر تدریجی-اصلاحی» محتمل است نه یک تغییر کاملا مبتنی بر انقلاب. «علی افشاری»، فعال سیاسی جمهوری‌خواه در این خصوص به «ایران‌وایر» می‌گوید: «اگر فضای سیاسی به‌سمت تغییر انقلابی، رژیم‌چنج خارجی و یا اصلاحات ساختاری برود، بعید است که حسن روحانی شانسی داشته باشد.» 

۲- جانشینی رهبری، نیز از کمترین احتمال برخوردار است. حسن روحانی در سازوکار رسمی انتخاب رهبر آینده هیچ‌ جایگاهی ندارد. نه عضو مجلس خبرگان است و نه مقبولیت میان اعضای فعلی مجلس خبرگان دارد. مگر این‌که، شرایط تا فرا رسیدن موعد انتخاب رهبر تغییر کند. هفت فعال و ناظر سیاسی نیز که طرف پرسش «ایران‌وایر» قرار گرفته‌اند هیچ یک شانسی برای رهبری حسن روحانی قایل نبودند.

۳- قبول نقش میانجی و پیام‌رسان برای کاهش تنش نیز، گزینه چندان محتملی نیست چراکه این مهم از یک سو به معنای قبول مقبولیت و درایت حسن روحانی از سوی مجموعه حاکمیت، و از سوی دیگر حسن روحانی باید بپذیرد که بدون هیچ امتیازی یا تضمینی برای تغییرات ساختاری، تنها اعتبار خود را هزینه کند. مجموعه شواهد نشان می‌دهد که این گزینه نیز شانس بالایی ندارد.

۴- سناریو ترور و حذف فیزیکی از هر چهار سناریو پیشین محتمل‌تر است، ولی نمی‌توان آن را قطعی دانست. چرا که ریسک امنیتی-سیاسی زیادی برای ترور روحانی وجود دارد. ترور یا حداقل مرگ مشکوک رهبران سیاسی مثل مرگ هاشمی‌رفسنجانی و ابراهیم رئیسی، دو رییس‌جمهور پیشین ایران سابقه داشته، بنابراین تکرار این وقایع محتمل است. هرچند به‌دلیل این‌که روحانی قدرت اجرایی ندارد، در نهادهای تصمیم‌گیری هم عضویت ندارد، خطری که ترور او را توجیه کند احساس نمی‌شود. با این حال، دو فعال سیاسی طرف پرسش ما، این احتمال را وارد دانسته‌اند. هر دوی آن‌ها با یادآوری آن‌چه بر هاشمی رفسنجانی گذشت، احتمال تکرار آن را جاری دانسته‌اند. 

۵- حاشیه‌نشینی و فراموشی از سه سناریو قبل، محتمل‌تر است. ولی این سناریو نیز با توجه به سابقه و نقش روحانی در پنج‌دهه گذشته با تردید‌هایی روبه‌روست. مجموعه حکومت، ممکن است علاقمند به حاشیه‌نشینی روحانی باشد ولی او از مهم‌ترین بازماندگان نسل اول انقلاب ۵۷ است که نمی‌تواند تنها نظاره‌گر فروپاشی نظام باشد. ضمن این‌که اجازه نخواهد داد شکست‌های این روزهای حکومت به‌عنوان نتیجه ۸سال دولت او معرفی شود.

 لذا دور از ذهن است که او خودخواسته به حاشیه‌نشینی و خالص‌سازی قدرت تن دهد، ولی حکومت می‌تواند با تهدید به ترور، یا اجرای تاکتیک حصر، او را اجبارا به حاشیه براند که در این سناریو او محبوبیت «میرحسین موسوی» را ندارد که بر زبان‌ها باقی بماند.

«رضا علیجانی»، فعال سیاسی ملی-مذهبی در این خصوص به «ایران‌وایر» می‌گوید: «حکومت با تهدید به استخر و ترور می‌تواند حسن روحانی را مرعوب و به حاشیه براند. یعنی همان‌کاری که بعد از فعال شدن او در طی جنگ‌ دوازده‌روزه با وی کردند. بنابراین محتمل‌ترین سناریو همین حاشیه‌نشینی و فعالیت گه‌گاهی اوست که هربار هم به سد بزرگ تندروها بر می‌خورد.»

علی افشاری نیز این گزینه را محتمل‌تر از سایر گزینه‌ها می‌داند و می‌گوید: «جایگاه حسن روحانی در آینده ایران، وضعیت نامشخصی دارد. فعلا وی در حاشیه است و ادامه وضع موجود با آرزوهای وی در پوشیدن ردای ولی‌فقیه سوم تناسب ندارد. 

بخشی از اصول‌گرایان تندرو، کمر به حذف وی بسته‌اند. اما در شرایطی که گسترش درگیری خارجی و یا اعتراضات مردمی وضعیت موجود را برانداخته و در عین حال نتواند وضعیت مورد نظر خودش را پیاده کند، آن‌گاه در راهکار میانه، روحانی بخت این را دارد که با نقش‌آفرینی، جمهوری اسلامی استحاله و تعدیل‌شده را در آشتی با غرب و مصالحه با اکثریت ناراضیان با اعطای امتیازات در حوزه‌های اقتصادی و فرهنگی را برقرار کرده و خودش بر مسند رهبری بنشیند. البته موفقیت او‌ در این سناریو، نیازمند فعال نشدن سید محمد خاتمی هست. در مجموع احتمال حاشیه‌نشینی، ‌‌محو تدریجی وی در سیاست ایران را بیشتر محتمل می‌دانم.»

۶- بازگشت کنترل‌شده به قدرت، به‌نظر محتمل‌ترین سناریو در مورد آینده حسن روحانی در نظام جمهوری اسلامی است. سه‌نفر از هفت فعال و ناظر سیاسی پاسخ داده به این پرسش، این گزینه را محتمل‌ترین دانسته و دیگرانی نیز که بر ترور یا گوشه‌نشینی او باور دارند، احتمال بازگشت کنترل‌شده او به قدرت را منتفی نمی‌دانند.

چرا این سناریو محتمل‌تر از پنج سناریوی قبلی است؟

حسن روحانی با وجود اختلاف‌نظر جدی با رهبر جمهوری اسلامی، یک چهره «قابل مدیریت و کنترل» است. او اپوزیسیون نیست بلکه بخشی از تاریخ جمهوری اسلامی است نه حذف و نه حصر او، ضرورت ندارد، بلکه او دارای پتانسیل است که می‌تواند در بحران‌های خارجی و حتی داخلی، به کار جمهوری اسلامی آید. همانگ‌ونه که پیشتر این نقش را اکبر هاشمی رفسنجانی ایفا می‌کرد. «حسین رئیسی»، استاد حقوق‌بشر دانشگاه «کارلتون» در این خصوص به «ایران‌وایر» می‌گوید: «حسن روحانی بخشی از ساختار امنیتی ایران است. دور از انتظار نیست روحانیت، سپاه و دستگاه امنیتی در بزنگاه لازم از او‌ استفاده کنند. در صورت بقای جمهوری اسلامی، روحانی مجدد امکان دخالت در کنترل امور را به‌دست می‌آورد.» او می‌افزاید: «با توجه به امکان‌ مذاکره ایران و آمریکا، جناح تندرو در کشور ضعیف خواهد شد و‌ میانه‌روها از جمله روحانی، امکان بالا آمدن دارند.»

یعنی حتی آن‌هایی که رهبری روحانی را دور از انتظار می‌بینند اصلی‌ترین استدلال‌شان مخالفت تندروها و رادیکال‌هاست. حال اگر جریان تندرو در تداوم جمهوری اسلامی، تضعیف شود، این مانع از پیش روی روحانی برداشته خواهد شد.  

روحانی از معدود چهره‌هایی است که در دوره پسا خامنه‌ای، می‌تواند به‌عنوان چهره‌ای میانه‌رو، در آرام‌سازی فضای سیاسی کشور و حفظ انسجام داخلی نقشی موثر ایفا کند. بازیگری که اتفاقا غرب نیز انتظار می‌کشد.

در این سناریو، روحانی دوباره به سطح اثرگذاری بازمی‌گردد ولی در راس هرم قدرت قرار نمی‌گیرد، از نفوذ، اثرگذاری و قدرت میانجی‌گری خود می‌تواند به نفع نظام موجود استفاده کند. 

به‌نظر، واقع‌بینانه‌ترین آینده برای حسن روحانی، نه رهبر شدن، نه ترور شدن و نه به پروژه غرب تبدیل شدن، بلکه بازگشت کنترل‌شده به لایه‌های میانی قدرت برای بازی در لحظه‌های بحرانی است.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.