
شروین حاجیپور، خواننده ترانه “برای … ” و آهنگساز پرطرفدار ایرانی که پیشتر با خواندن تیتراژ “پسر دلفینی ۲” و سریال “وحشی” وارد عرصه رسمی شده بود، اکنون با دریافت مجوز برای آلبوم جدیدش با عنوان “واقعی” از سوی وزارت ارشاد جمهوری اسلامی به طور رسمی، فعالیت حرفهای خود را از سر گرفته است.
دریافت این مجوز در روزهای اخیر اما موجی از انتقادها و واکنشها را در شبکههای اجتماعی به دنبال داشت، آنهم با اتهاماتی از جمله “سازش با نهادهای قدرت” از سوی کسی که ترانه “برای … ” را خوانده بود، ترانهای که با الهام از نوشتههای معترضان در شبکه اکس ساخته شد و در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ زمزمهای در دهان معترضان ایرانی در تمام جهان بود.
این ترانه برنده جایزه گرمی بهترین ترانه تأثیرگذار در تغییرات اجتماعی شد و ابعادی جهانی به خود گرفت.
دفاعیات و نقدها
شروین حاجیپور در پاسخ به انتقادات و اتهاماتی از جمله “آدمفروشی” و “خیانت”، در توئیتی نوشت که پس از “۳ سال ممنوعالکاری و بیکاری” توانسته آلبومش را منتشر کند و هدفش “کار کردن” و “نرفتن از ایران” است. وی تأکید کرد: «کاش بمیرم اگه آدمفروشی کرده باشم.»
در میان هنرمندان، سیاوش کامکار، آهنگساز ایرانی اما خطاب به شروین حاجی پور در شبکه اکس نوشت: «ماندن هنرمند در ایران منتی بر سر کسی ندارد؛ عشق است و علاقه به کار.»
کامکار تصمیم خود را مبنی بر “به رسمیت نشناختن” مجوزی که “قرار است عقیدتی و جنسیتی باشد” اعلام کرد و عنوان داشت که دیگر برای کارهای شخصی خود از نهادی که با “خطکش عقیدتی و سیاسی برای من تعیین تکلیف کند”، اجازه نخواهد گرفت.
کاربری دیگر در شبکه اکس نوشت: «جناب شروین حاجی پور، اگر بجای سپردنِ آلبومتان به موتورسواران و حیدرگویانِ حوزه شعر و ترانه در وزارت ارشاد برای اخذ مجوز، آن را در یوتیوب منتشر میکردید، سود واقعی آن برای تاریخ آینده این سرزمین قطعا میلیونها برابر بیشتر از سفره مجاز امروز بود.»
در مقابل، برخی کاربران و فعالان سیاسی از موضع شروین دفاع کردهاند. حسین یزدی، فعال سیاسی و زندانی سیاسی پیشین، با انتقاد تند از منتقدان، واکنش آنها در شبکههای اجتماعی را “لینچ مبتذلان” خطاب کرده و نوشته است: «بعضیها واقعا فقط مرده ما را میخواهند… فقط میخواهند همه ما یا ساکت شویم یا بمیریم.» او تاکید کرد که «نان و آزادی مکمل هم هستند» و حاجیپور «همان کاری را میکند که هر هنرمندِ واقعی باید بکند: ایستادن کنار مردم و کار کردن برای مردم.»
برخی دیگر نیز اشاره کردهاند که “آدما باید زندگی کنن و شروین از همین راه ارتزاق میکند.”
“شروین را نه قهرمان کنیم و نه متهم”
روزنامه هممیهن ۱۳ آذرماه در سرمقاله خود با عنوان خفقان دوجانبه نوشت: «وقتی قرار بر صدور مجوز آلبوم باشد اما هر دو خط موازی برمیآشوبند؛ چه آنها که در داخل بااستعداد این بچهها سر ناسازگاری داشتند و هنرشان خواندن پرغلط دعای تحویل سال در بهمن ۱۴۰۲ بود و چه آنان که از خارج از مرزها نظاره میکنند و جز دو قطب نمیشناسند و ما را چاره چیست جز میان این دو، راهی جُستن و به صدایی دل بستن؟»
این روزنامه با اشاره به نوشته حاجیپور که گفته بود «چطوری میتونین اینقدر بیمعرفت باشین که واسه ایمپرشن هر مزخرفی رو ببندین به آدم؟»، در ادامه سرمقاله خود آورده: « داستان فراتر از تقلا و تمنای ایمپرشن یا بازدید مجازی است. شروین حاجیپور یا باید زیرزمینی باشد و بخواند یا بکوچد و برود و در آنجا هم مهم نیست چه میکند.»
سپیده جندقی، خواننده و نوازنده ایرانی در گفتگو با دویچهوله فارسی معتقد است که صدور مجوز برای خوانندهای که در اوج اعتراضات سراسری هنرش تبدیل به یک نماد شد، حس تناقض در دل مردم میسازد. چون ترانه “برای” برای مردم فقط یک ترانه نبود؛ صدای زخمهای یک دوره بود، صدای زنانی که هنوز حتی اجازه به طور رسمی اجازه خواندن ندارند.

جندقی در پاسخ به این پرسش که گرفتن مجوز از نهادهای حکومتی چه تاثیری روی اصالت هنری و رابطه هنرمند با مخاطب دارد، میافزاید: «در مورد شروین، آنچه او را به جایگاه امروز رساند، نه تکنیک موسیقایی بینقص بود و نه ساختاری پیچیده. “برای” از نظر هنری یک کار ساده بود؛ ملودیاش معمولی، تنظیمش مینیمال، و ساختارش کاملا قابل پیشبینی. مردم آن را با اشکهایشان، با خاطره خیابانها، و با صدای زنانی که هنوز پشت درهای بسته ماندهاند، پیوند زدند. برای همین، هر حرکت بعد از آن، انگار روی آن خاطرهجمعی سایه میاندازد.»
این خواننده ایرانی در پاسخ به این که یک هنرمند را در چنین شرایطی چطور باید قضاوت هنری یا اخلاقی کرد، ادامه میدهد: «قضاوت در این موقعیتها همیشه آسان است، اما منصفانه نیست. هیچکس از بیرون نمیداند هنرمند چه ترسهایی داشته، چه امیدهایی، چه فشارهایی، چه نیازهایی. اما مردم هم حق دارند احساسی باشند؛ چون شروین تنها یک هنرمند نبود، برای مدتی صدای آنها بود. پس شاید راه درست این باشد که نه قهرمانش کنیم، و نه متهمش.»
“کارنامه افراد با اعمال خود در دوران بحران قابل سنجش است”
به زعم تحلیلگران سیاسی، در مقایسه تاثیر سیاسی انقلاب “ژینا” با جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، با قاطعیت میتوان گفت که اولی حکمرانی رژیم ایران را با چالشی استراتژیک برای بقا مواجه کرد؛ در صورتی که حمله نظامی اسرائیل به ایران تاکنون پیامدهای سیاسی بارزی نداشته است. از همین رو میتوان گفت که بزرگترین خطر سیاسی برای جمهوری اسلامی پویایی پدیده جنبشهای اعتراضی و ملی است، جنبشهایی که که در دو دهه گذشته در حداقل چهار خیزش و برآمد اعتراضی میدانی از جمله خیزش “ژینا”، اعتراضات “آبان ۹۸”، “دی ۹۶” و حتی قبلتر در “جنبش سبز” سرزندگی خود را نمایان کرد.
دامون گلریز، تحلیلگر امور بینالملل و پژوهشگر انستیتوی ژئوپولیتیک در لاهه معتقد است که دستگاه اطلاعاتی-امنیتی حکومت ایران تلاش میکند نمادها و قهرمانان این انقلاب ملی را به شکلی “نرم و فرهنگی” بیاثر کند.

به گفته او، در این راستا، متاسفانه بعضی از کنشگران رسانهای و سیاسی خواسته و ناخواسته با واکنشهای آنی و نارس ابزار تخریب این نمادها در شبکههای اجتماعی میشوند و این در حالیست که نبض روایتسازی این شبکهها طبق آخرین آمار و پژوهشها در دستان حکومت است.
گلریز ادامه میدهد: «به تعبیر دیگر، کنشگران در شبکه های اجتماعی بدون اینکه نگاه راهبردی به موازنه بزرگتر قدرت بین حکمرانی ورشکسته انقلاب اسلامی و انقلاب ملی ملت ایران داشته باشند، بازیچه تخریب نمادهای پویایی انقلاب ملی میشوند.»
به عقیده این تحلیلگر امور بینالملل فعالان هنری بنا به اقتضای بقای هنری و مدیریت زندگی روزمره خود ناچارند با نوعی تعامل با حکومت مواجه شوند؛ پس موضوع اصلی حمایت یا محکومیت اخلاقی آنها پس از دریافت مجوز انتشار آلبوم بعد از سالها ممنوعالکاری نیست؛ پرسش سیاسی و حتی فراتر اولویت ملی این است که آیا یک کنشگر و یا هنرمند در مواقع حساس همچون خیزش ژینا در کنار پویایی و تقویت انقلاب ملی علیه جمهوری اسلامی میایستد یا در مقابل آن؟
گلریز در پایان تاکید میکند که کارنامه افراد نه با نیتهای خوب در فضای معمولی، که با اعمال خود در دوران بحران قابل سنجش است.

