دیپلمات های حکومت اسلامی وارد آخرین دور مذاکرات تکنولوژی هسته ای با قدرتهای بزرگ جهانی شده اند (۱۹ نوامبر ۲۰۱۴)، مذاکراتی که سرنوشت یک ملت بدان سخت ارتباط دارد. اما، این اراده ملت نیست که در تعامل با قدرت های بزرگ، بازتاب مییابد، بلکه اراده ولی فقیه، خداوندگارعلی خامنه ای ست که تعیین کننده نهایی ست. با اشاره اوست که مذاکرات میتواند به موفقیت و یا شکست بیانجامد. مهم نیست که ملت چه میخواهد و یا چه چیزی ست که بدان احتیاج دارد، به توسعه صنعت نفت و گاز، تولید اشتغال برای میلیونها جوان بیکار تحصیل کرده، کاهش نرخ تورم کمر شکن، پایان بخشیدن به فقر و عقب ماندگی، یافتن پاسخی برای رود خانه ها و دریاچه های خشک شده، ترمیم ندانم کاری های دولت پیشین و صدها مسائل دیگر ازجمله گسترش فحشا، اعتیاد و قتل و جنایت؟ یا اینکه ملت به “غنی سازی هسته ای بهر قیمتی” محتاج است، برنامه ایکه هزینه گرانبار آن پشت ملت را خمیده و روزگار مردم را سیاه کرده است. بهر سوی که روی کنیم همه بسته است به اراده ولی فقیه. چه خفتی و چه خواری؟
مگر در حکومت اسلامی از ملت چیزی دیگری جز “اطاعت” و فرمانبری انتظار دیگری هم میرود؟ در یک کشور ۷۷ میلیونی اراده ولی فقیه، اراده تنها یک فرد است، اراده نهایی. توافق بشود با شرط و شروط و یا بدون آنها و یا اصلا اگر توافق نشود، از خداوندگاری بر میخیزد که بجز او هیچکس دیگری نیست، خداوندگار خامنه ای. وقتی انسانی خدا میشود و اراده او اراده ای الهی، حکایت از رسیدن دوران کفر میکند.
آیا تا کنون شنیده اید که یک کارشناس هسته ای علنا حقیقت غنی سازی را به مردم گزارش دهد، مثبت و یا منفی، یا کمی از آن و مشتی از این؟ اگر این کارشناس، استراتژی کسب فن آوری غنی سازی هسته ای بهر قیمیتی را زیان بار بداند آیا میتواند حقیقت را با ملت در میان بگذارد؟ آری، اگر سر در کف نهد. سخن از حقیقت در زمانیکه ولایت حقیقت است و بس، چیزی نیست مگر “کفر”، فعلی که خداوندگار خامنه ای هراسی عمیق از آن در دل دارد.
اینجا، در حکومت اسلامی، “ملت” هیچ است. همه چیز ولایت است. در اینجا ملت آنی ست که با ولایت یکی است. که دست “بیعت” به ولایت داده است.
از ولایت “تبعیت ” میکند. ولی فقیه را دانا و توانا و برتر از هر بشری میداند. جلوه الله را در او می بیند. ملت در این معنا، درصد کوچکی از کل جمعیت کشور بیش نیست، که طبق خوشبین ترین تخمین های کارشناسانی چیزی بین ۱۵ تا ۲۵ در صد است. اما، اراده آن اکثریت ۷۵ درصدی، آاکثریتی خاموش نگاهداشته شده، تاکنون در چه امری انعکاس یافته است؟ در برابر منافع ولایت، سخن از منافع اکثریت ملت نیز، سخنی کفر آمیز است. چنانکه گویی چون اکثر ملت مسلمان اند اراده خود را به اراده ولایت تسلیم کرده اند، اگر هم نکرده اند باید وا نمود کنند که کرده اند . چون اراده ولایت همان اراده رسول الله است. یعنی که هیچ نخواهد مگر تسلیم و اطاعت. که الله یکی است و بجز او هیچکس دیگری نیست. یعنی که فرمانروایی هست و فرمانبری.
کمتر کسی هست که نداند که این حضرت ولایت بود که محمود احمدی نژادی را با تحمل فلاکت بسیار، بویژه در دوردوم بر مسند ریاست جمهوری نشاند تا او را به یا پادویی خود بگمارد. و بواسطه احمدی نژاد بود که خامنه ای توانست اراده هسته ای خود را به منصه ظهوربرساند و کشور را به ویرانی. بدست احمدی نژاد بود که حضرت ولایت به انتقام ستانی از جنبش اصلاح طلبی برهبری حجت الاسلام محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین پرداخت. اگرچه خاتمی، اعتبار و آبرو و حیثیت بر باد رفته حکومت اسلامی در سطح جهان را به آن باز گردانده بود. بدست احمدی نژاد بود که حضرت ولایت مهر و موم تاسیسات غنی سازی هسته ای را بر شکست و تمام قرار دادهای بین المللی را زیر پا گذارد. که قرارداد هسته ای خاتمی با غرب یاد آور معاهده ننک آور ترکمنچای است. باین ذلت تن در نباید داد. که تکمیل چرخه هسته ای از معدن تا سانترفیوژ “حق ” ملت است، یعنی که حق ولایت است.
زیرا که ملت یکی است با ولایت. چه بقای نظام ولایت است و نه زندگی یک ملت که وابسته است به غنی سازی هسته ای، ابزاری در دست دین برای حفظ قدرت، دستآویز در دست دین و قدرت برای تشدید غرب ستیزی و دشمن تراشی. چه اگر نظام مقدس ولایت در برابر غرب برهبری آمریکا قرار نگیرد، صحرای کربلا دیگر مفهوم خود را از دست میدهد. آنگاه در حالیکه گرد و غبار معرکه گیری آیت الله ها بر فراز منبر فرو نشسته است میتوان جانشین امام را در جایگاه یزید مشاهده کرد. اگر یزید به امام حسین مهلت داد که در صحرای کربلا شمشیر بر گیرد و از خود دفاع کند، جانشین امام هزاران هزار حسین بی دفاع را بخاک و خون غلتانده است. آنچه حل مسئله هسته ای را دشوار میکند، شفافیت یافتن این حقیقت است. که امام حسین هم اگر بر یزید پیروز میشد از یزید بسی بسیار خونخوارتر میگشت، همچنانکه جانشین او گردیده است.
احمدی نژاد کسب فن آوری هسته ای را به جنبشی همطراز جنبش ملی شدن نفت تبدیل نمود. به تحریک و تهدید پرداخت قدرتهای جهانی پرداخت. هالوکاست را دروغ محض خواند. آری، چنین بنظر میرسید که احمدی نژاد در کنار امام عج در آسمانها بپرواز درآمده بود. پرچم هسته ای را بر دوش گرفته و در بوق و کرنای ولایت میدمید. که قله های بلند علم و صنعت و تکنولوژی یکی پس از دیگر فتح گردیده و حکومت مقدس ولایت در منطقه به سروری رسیده است. که پوزه آمریکا را بزمین مالانده است. چند صباحی نیز لقب “موسای زمان ” گرفت. حال آنکه جوجه دیکتاتوری را میماند که تازه سر از تخم بیرون کشیده است: قانون گریز و قانون شکن، بزن بهادر و چکشی، چون پادوی خصوصی ولایت بود. یعنی که کاخ ریاست را تبدیل کرده بود به آبدارخانه ولایت. گاهی البته تادیب و خوار هم میشد از بالاتر.
دست یابی به فن آوری هسته ای، در مطلق نمودن حکومت ولایت نقش مهمی بازی نمود، خامنه ای رهبر آمریکا ستیزی در جهان گردید و در داخل رسما “فصل الخطاب.” در دفاع از اراده مطلق ولایت و یا بقول سردارد سر لشگر محمد علی حعفری، فرمانده کل سپاه، فصل الخطاب بودن ولی فقیه بود که لشگر دین، متشکل از نیروهای امنیتی و انتظامی از جمله قمه کشان بسیجی و لباس شخص های هفت تیرکش ، گاردهای ضد شورش سوار بر موتور سیکلت و سپاه پاسداران در خرداد ۸۸ به آن اکثریت خاموش که به اعتراض برخاسته بودند و “رای ” خود را مطالبه میکردند، حمله بردند. زدند و کوبیدند و کشاندند جوانان را بر روی زمین در حالیکه آنان را با باتوم و لگد به دوزخ ولایت تحویل میداند که بعضا خود را در کهریزک یافتند، در دست گشتابوهای اسلامی. آری، ولایت دست به کشتار ملت زد که بگوید که تنها ولایت است و بجز ولایت، ملتی نیست.
اما، دست یابی به فن آوری هسته ای، امری بس بیهوده در منظر بسیاری از کارشناسان، هزینه ای بس گران بر مردم تحمیل نمود و آنها را هرچه بیشتر در محنت و تنگدستی فرو برد. تحریمات اقتصادی، تورم و بیکاری را که افزون بود افزون تر نمود، فقر و عقب ماندگی به همچنین. ملت ولایت زده کاهش هفتاد درصدی پول را بلعید و ناله ای هم سر نداد. از یک طرف ناظر بر صعود قیمت ارز و طلا در بازار پر تلاتوم و تعطیلی و نیمه تعطیلی صنایع داخالی و فرار سرمایه ها بودند و از طرف دیگر شاهد بر غارت های بزرگ میلیاردی و رسیدن گدایان، لومپن ها و جاهل ها به شاهزادگی با ثروت های هنگفت و شگفت آور. البته یکی از دیگر از نتایج تمرکز نظام بر درگیری و مناقشه با قدرتهای جهانی، غلتیدن حکومت مقدس اسلامی بود در منجلاب کفر، بی ارزشی با ارشترین ارزشها، گسترش بغض و کینه توزی، خشم و خشونت رفتاری و گفتاری فحشا و اعتیاد، دزدی و زورگیری، قتل و جنایت و صدها آسیب اجتماعی دیگر.
در حال حاضر، در پشت میز مذاکره این کار گزاران ولی فقیه اند که باید بپذیرند که به آخر خط رسیده اند یا نه؟ که ثابت کنند که برنامه ساختن اسلحه کشتار جمعی در کار نیست. بعبارت دیگر زمان آن رسیده است که ولایت به نظم جهانی تن در دهد، وگرنه باید گامی دیگر بسوی تخریت و ویرانی کشور بردارد. به نظر میرسد که همه راه های گریز را بر حضرت ولایت بسته اند. چانه زنی و چند و چون در واقع بر سر چیزی نیست جز آنکه چگونه تسلیم نامه ولایت را به پیروزی نامه تبدیل کنند. چرا که نظام ولایت چاره ای ندارد جز آنکه رویای دست یابی به بمب اتم را از سر بیرون نماید.
اما، ولایت را هیچ باکی نیست اگر مذاکرات قدری هم بطول بیانجامد. چرا که بعضا بر آنند که این مذاکرات در اصل مذاکراتی ست سیاسی ست، اما فراموش کرده اند که یک طرف این مذاکرات دین است، دینی که مظهر آن ولایت است، اسلام، اسلام فقاهتی. ولی فقیه، جلوه “اسلام ناب محمدی” از یکطرف با ابزار دست یابی به تکنولوژی هسته ای، میخواهد اسلام را پیش رو و مترقی و بستر علم و دانش شناسایی نماید بر خلاف مسیحت که با علم به ستیز بر خاسته بود. اما، در همانحال که ظاهرا به پیش میراند و در پیشرفت های علمی در حال سبقت گرفتن از غرب است، آرزوی بازگشت به گذشته را در سر میپروراند و بدانسوی در شتاب است. بهمین دلیل مقررات و قوانینی دینی را بر جامعه حاکم میگرداند، مقررات و قوانینی که ماهیتا ضد بشر، ضد خرد و سروری انسان است و دشمن آشتی ناپذیر آزادی، قواعد شریعت اسلامی.
آنچه سزاوار توجه است، آن است که همچنانکه مذاکرات هسته ای جدی تر شده اند، بر سختگیری های نظام در دوران افزوده گردیده است. اخیر با ابزار قانونی ساختن یک وظیفه دیی “امر معروف و نهی از منکر”، یک گروه از مردم را بر جامعه حاکم میگرداند، تا نقش مبصر را در کلاس بازی کنند، مبصری که برای برقراری سکوت میتواند هر گونه خشونت و جنایتی را مرتکب شود بدون آنکه مسئوول شناخته شده و مورد تعقیب قرار گیرند. چون آمر به معروف و ناهی از منکر در برابر ولایت، جلوه الله است که مسئوول است و قانون هم از آن دفاع میکند. چون قانونی ست الهی. وقتی آیت الله ها و فرمانده های نیروهای انتظامی، همه در ردیف تف لیسان ولایت، با انزجار مردم از “اسید پاشی های زنجیره ای” رو برو گردیدند، به انکار پرداختند که این جنایت، ناشی از امر به معروف بوده است و برخاسته از داد و فغان آیت الله ها بر فراز منبر قدرت که چه نشسته اید کفر همه جا را فرا گرفته است. که امر به معروف از تذکر لسانی عبور کرده است و هم اکنون به مرتبه “اقدام عملی ” رسیده است. حمایت قانونی از آمران به معروف و ناهیان از منکر، عملا حمایت از خشونت و جنایت است و هدفی ندارد مگر بقول آیت الله مقدسی که شربت شهادت را نوشیده است و هم اکنون در بهشت در کنار حوری های باکره به آرامش میگذراند، عبدالحسین دستغیب” واداشتن به اطاعت و بازداشتن از معصومیت”. البته با ابزار خشونت و انتقام ستانی. چون دارای کارایی ست، بهمین دلیل مورد تایید و تصدیق الله است.
حضرت ولایت از عقب نشینی در بیرون هراسی ندارد، هراس او از این است که به ضعف در درون ترجمه شود. در نتیجه اگر از سر استیصال با رهنمود معروف “نرمش قهرمانانه” با قدرت های جهانی به تعامل میپردازد، در همان حال دست به سختگیری بیرحمانه در درون میزند و عرصه را بر جامعه بویژه بر زنان تنگ میکند که نفسها را در سینه حبس نمایند. چشم و دهان خود را بسته نگاه دارند وگرنه به “راه مستقیم” بواسطه آمر به معروف هدایت خواهند شد وگرنه زندگی در این جهان میشود زندگی در جهنم. اسیدپاشان یا ناهیان از منکر، زنان زیبا و جوان، مختار و مستقل را مورد انتقام ستانی قرار دادند تا زندگی را در این جهان در دوزخ بگذرانند. چه رعب و حشتی در دل افتد وقتی که در یابی که نیروهای امنینی و انتظامی، بویژه نیروی عظیم بسیجی قرار است که به لشگر آمران به معروف و ناهیان از منکر تبدیل شوند. سردار نقدی، رئیس سازمان بسیج مستضعفان، یکی از معروف ترین تف لیسان ولایت که چفیه خود را بر شانه های ستبرش میگستراند اخیرا (۲۶ آبان ۹۳) به خبرگزاری فارس، ارگان سپاه پاسداران ولایت، ، از به پایان رسیدن دوره های تخصصی امر به معروف و نهی از منکر بسیجیان خبر میدهد و میگوید:
“از سال گذشته آموزشهای گسترده امر به معروف و نهی از منکر شروع شده و بسیجیان شیوه صحیح و اصولی امر به معروف و نهی از منکر را آموزش دیدهاند.”
یعنی که اگر شاگردان یک کلاس کودکستان، دارای یک مبصر هستند مردم ایران باید انتظار روی در روی قرار گرفتن با صدها بلکه هزاران هزار مبصر بسیجی و یا آمران به معروف و ناهیان از منکر داشته باشند آمران و ناهیانی که وظایف آنها از مرز حجاب و اخلاق گذشته، منکرات سیاسی و اقتصادی هم در بر میگیرد. سردار نقدی همچنین خاطر نشان میسازد که سازمان بسیج مستضعفین، بیش از ۲۲ میلیون بسیجی و ۲ هزار گردان رزمی در تشکیات خود دارد. آیا این هراس آور نیست؟ که مهم نیست که مذاکرات هسته ای بکدام سوی رود، نیرویی عظیم تحت فرماندهی ولایت قرار دارد که قادر است تمامی جامعه را به اسارت بکشد. باین ترتیب است که سیاست هسته ای، به سیاست آمریکا ستیزی گره خودرده اند و هر دو با سیاست سرکوب و خصومت با آزادی در داخل گره خورده است.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi