دوستان سلام،
من تصور نمیکردم که موضوع جلسه دفاع رساله آقای دکتر ابراهیمی به این صفحه بکشد. جلسات دفاع از رساله دکترا معمولاً خیلی که شلوغ بشود ممکن است به بیست یا سی نفر برسد؛ اما هنوز هم نفهمیدم چرا روز دوشنبه دهم آذر ۱۳۹۳ جلسه دفاع ابراهیمی به آن صورت درآمد. سالن دفاع رساله که در حدود ۵۰ نفر گنجایش دارد و من هرگز یادم نمیآید که حتی نصف آن هم پرشده باشد، نه تنها کاملاً پر شده بود بلکه تعدادی صندلی و نیمکت اضافه هم آوردند و در حدود بیست سی نفر هم ایستاده بودند. نکته دوم اینکه جلسات دفاع معمولاً یک ساعت و به ندرت به دو ساعت به درازا میکشد؛ اما جلسه دفاع آقای ابراهیمی بیش از سه ساعت و نیم به درازا کشید. گفتم هنوز هم نمیدانم چرا جلسه دفاع آقای ابراهیمی این قدر با استقبال دانشجویان مواجه شد. قطعاً حضور آقای دکتر ابراهیم یزدی یکی از عوامل استقبال دانشجویان بود. حضور توأمان آقای دکتر منوچهر متکی هم یقیناً به آن کنجکاوی میافزود. نکته بعدی نام دکتر شاپور بختیار در موضوع رساله آقای ابراهیمی بود. نامهایی که معمولاً در رسالههای دانشجویان علوم سیاسی ظاهر میشوند اعم از گذشتگان یا آنان که در قید حیات هستند جملگی و بدون استثناء چهرهها و شخصیتهایی هستند که مورد تأیید و تصدیق نظام میباشند و رسالهها هم بیشتر مدیحهسرایی هستند تا کار علمی. علیالاغلب هم روحانی و مذهبی هستند. تا آنجا که به یادم میآید برای نخستین بار ظرف دو دهه گذشته که بنده در دانشگاه تهران بودهام یک چهره «غیرخودی» موضوع یک رساله شده بود.
آقای ابراهیمی از جمله دانشجویانی هستند که رشته اولیهشان علوم سیاسی نمیباشد و به دلیل علاقه به دنبال علوم سیاسی میآیند. معمولاً این تیپ دانشجویان بسیار موفق هستند و ابراهیمی هم مهر تأییدی شد بر این ادعا. او سالها قبل در دانشگاه تهران رشته مهندسی کشاورزی میخواند و نزدیک به ۱۵ سال است که به عنوان کارشناس کشاورزی کار میکند. سال ۸۷ موفق به ورود به دوره فوقلیسانس میشود و سال بعدش هم جز نفرات اول ورودی آزمون دکترا شد. رساله فوقش را با من گرفت پیرامون دلایل عدم موفقیت دولت شاپور بختیار. برای دکترا هم باز مایل بود بر روی بختیار منتهی پیرامون زندگی سیاسی او کار کند. از من پرسید که آیا امکانش هست که با توجه به اینکه تز فوقلیسانسم در مورد بختیار بوده شما بپذیرید که تز دکترایم هم در مورد او باشد؟ به شوخی بهش گفتم اشکالی نداره تو فوق که کاری نکردی شاید غیرت کنی و تو دکترا کار کنی. عنوان رسالهاش را هم گذاشتیم «بررسی زندگی سیاسی و اجتماعی دکتر شاپور بختیار».
من البته حدس میزدم که طرح موضوع در شورای گروه علوم سیاسی با انتقادات و مخالفتهای برخی از اساتید روبرو شود؛ اما آنچه که در عمل اتفاق افتاد خیلی خیلی بیشتر از آن چیزی شد که من تصورش را کرده بودم. کار بالا گرفت و برخی از همکاران کار کردن بر روی بختیار را موجب وهن، ننگ و توهین به علم و دانش و انقلاب میدانستند. دکتر ابراهیم متقی مدیر گروهمان ابراهیمی را احضار کرد که از پروپوزالش دفاع کند. حرفهای ابراهیمی مثل پاشیدن بنزین بر روی آتش شد و ضدیت اساتید مخالف را دو چندان کرد. من هم تعارف و تکلف را گذاشته بودم کنار و … . سرانجام دکتر متقی پادرمیانی کرد و موضوع را از «زندگی سیاسی و اجتماعی بختیار» تغییر داد به «دلایل ناکامی جریان لیبرال دمکراسی در ایران معاصر: بررسی زندگی شاپور بختیار». فکر کنم چنین شاهکار علمی را فقط در گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران بتوان پیدا کرد. حیف که در رشته علوم سیاسی نوبل نمیدهند والا طرح چنین سوژهای برای رساله دکترا یقیناً نامزد دریافت نوبل در علوم سیاسی میشد. درعینحال دکتر متقی دو تن از اساتیدی که آبشان با ابراهیمی خیلی در یک جوی نمیرفت را کرد اساتید مشاور وی که از مخالفت اساتید مخالف بکاهد. از ذکر مصیبتهایی که بر سر ابراهیمی در این چهار پنج سال رفت میگذرم. سر انجام رساله آماده دفاع شد و گروه برای اتمام محبت به ابراهیمی آقای دکتر منوچهر متکی را کرد داور خارجی رساله دکترایی که موضوع آن لیبرال دمکراسی و شاپور بختیار است.
ابراهیمی از قبل هم به من گفته بود که در روز دفاع میخواهد آقایان دکتر ابراهیم یزدی، مهندس عباس امیر انتظام و دکتر محمد ملکی را دعوت نماید. من هم پذیرفتم و گفتم هر چهره و شخصیت سیاسی را که میخواهی دعوت کن و هر کدام هم که لازم است به من بگو خودم رسماً دعوت کنم که در مورد دکتر یزدی اینگونه شد. بخشی از رساله ابراهیمی در خصوص طرح رفتن شاپور بختیار به پاریس و تقدیم استعفایش به مرحوم امام میبود. دو روایت در خصوص آن وجود دارد. یک روایت که دکتر یزدی در جلسه دفاع ابراهیمی نقل کردند مبنی بر اینکه قرار بود که بختیار بیاید به پاریس و آنجا استعفا بدهد و به عنوان یک فرد عادی با مرحوم امام به ایران بازگردند. روایت دوم میگوید که با بختیار توافق شده بود که بعد از استعفا، مرحوم امام ایشان را از جانب خودشان نخستوزیر نمایند؛ اما آقای دکتر یزدی این روایت را تکذیب کردند. نکته تاریخی مهم دیگر در خصوص بختیار آن است که چرا آن توافق اساساً صورت نمیگیرد؟ به نظر میرسد برخی از شخصیتهای انقلابی احساس میکنند که اگر بختیار به امام نزدیک میشد ممکن بود که آن نزدیکی به زیان نفوذ آنها تمام شود بنابراین تلاش میکنند تا جلوی توافق بختیار با مرحوم امام را بگیرند. این را دکتر یزدی هم تأیید کردند.
جلسه دفاع ابراهیمی میتوانست دست کم از نظر بسیاری جهات تاریخی دیگر هم جالب و آموزنده باشد؛ اما متأسفانه اینگونه نشد. دو استاد مشاورش (در هر رسالهای معمولاً مشاورین دانشجو در حقیقت مدافعین او در جلسه دفاع هستند) بیشترین سعی و تلاششان را نمودند تا به آن جمعیت انبوه نشان دهند که رساله ابراهیمی واجد صلاحیت علمی نیست. جالب است که اساتید داور از جمله آقایان دکتر متکی و دکتر ساداتی نژاد چندان ایرادات اساسی به رساله نداشتند اما اساتید مشاور با بغض و کینه زائدالوصفی سعی در تخطئه خود ابراهیمی و رسالهاش داشتند. در ادامه دفاع و در پاسخ به ایرادات دو استاد مشاور، احساس کردم هر لحظه ممکن است ابراهیمی مثل باطری قلمی متوقف شود. جلوی صحبتش را گرفتم و مطالبی در دفاع از وی و پاسخ به مخالفتهای اساتید مشاور دادم که بیشتر یادآور مرافعههای روز تصویب پروپوزال ۴، ۵ سال قبل بود تا در خصوص موضوع رساله. به یادم نمیآید که در هیچ جلسه دفاعی صحبت از رد کردن دانشجو شده باشد؛ اما در مورد ابراهیمی خیلی راحت صحبت از رد رساله به میان آمد. این هم حکایتی است که بسیاری باور نخواهند کرد که گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران که متهم به ترویج لیبرالیسم است، چگونه برخی از اعضاء آن، آن قدر اسیر سیاست و ایدئولوژی هستند که به اندازه یک ارزن هم به علم و پژوهش علمی باور ندارند تا چه رسد به تفکر انتقادی و آزاداندیشی.
از: فیس بوک