(بخش پنجم و پایانی)
دنیای کودکی با کار کودک بپایان می رسد
کار کودک، حقوق اساسی کودکان را مورد تجاوز قرار می دهد. وجود کار کودک در جامعه یک فاجعه بزرگ انسانی است. کودکی که به دلیل فـقر اقتصادی به محیط های کار کشیده می شود در واقع فـقر را در خود جاودانه می کند. امروزه بر همگان آشکار شده است که کار استثمار گرانه بر رشد جسمی کودک تأثیر منفی دارد و سلامتی او بدین طریق به خطر می افتد. کار استثمارگرانه به رشد شناختی- عاطفی کودک از جنبه روانی آسیب های جدی وارد می سازد و بدین طریق احساسات و دلبستگی های او لطمه شدیدی می خورد. این کودکان به دلیل کار طاقت فرسا با انواع و اقسام افسردگی ها، اضطراب ها و نگرانی ها مواجه هستند که اصلاً با سن آنها هیچ تناسبی وجود ندارد. کودکان به واسطه کار چنان فرسوده و پژمرده می شوند که دیگر در آینده جامعه نمی توانند بازده اقتصادی مفیدی داشته باشند. آنها در فضایی قرار می گیرند که باید نقش بزرگسالان را انجام دهند و خیلی زود با دنیای کودکی شان خداحافظی می کنند و از آرزوهای شان دور می افتند. این کودکان هیچگاه خاطره خوبی از دوره کودکی شان به یاد نخواهند داشت.
چنانچه بخواهیم به کنوانسیون ها و اعلامیه های جهانی مراجعه کنیم، خواهیم دید که در جهان کنونی، کودکان در این آیین نامه ها همچون بزرگسالان از حقـوق برابر در تمام عرصه های حقـوق مدنی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برخوردار هستند و اکثر کشورهای جهان مفاد این کنوانسیون ها را امضا کرده اند. پس اگر بخواهیم به این میثاق های بین المللی احترام بگذاریم، وظیفه داریم از کودک در تمام شرایط حمایت کنیم. برای این کار، تأمین امکان تحصیلات رایگان اجباری، پایه ای و برابر برای کودکان، یکی از محورهای کلیدی است. آموزش، یگانه و ضروری ترین و تأثیر گذارترین ابزار برای از بین بردن یا کاهش کار کودکان اســت. در واقع اگر بـشود آموزش و پــرورش اولــیه و تمام وقــت بــا کیفیت خـوب را در اختــیار خانواده های نیازمند قرار داد، می شود در آینده علل ریشه ای روی آوردن کودکان به کار را تضعیف کرد. در ضمن دولت باید برای خانواده هایی که برای گذراندن زندگی، نیازمند کار کودکان خود می باشند، فرصت های شغلی مناسب فراهم آورد و نیز به شدت بر علیه کارهای پر خطر و استثمار گرانه و یا کلاً کارهایی که مانع فعالیت های اجتماعی، علمی، بدنی، احساسی یا اخلاقی کودکان می شود به مبارزه بپردازد. علاوه بر موارد فوق، ما باید در کارهایی که مربوط به سرنوشت یا زندگی کودکان می شود یا به طریقی با آنها در ارتباط قرار می گیرد، حق مشورت و گفتگو با آنها را به رسمیت بشناسیم. کودکان و نوجوانان باید در امور مربوط به خودشان مشارکت داده شوند و با صمیمیت به حرف دل آنها توجه صورت گیرد.
قوانین مربوط به کار کودکان در ایران و جهان
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۸۹ (۱۳۶۸) به اتفاق آراء کنوانسیون حقوق کودک را تصویب کرد. ماده ۳۲ این کنوانسیون، دولت های عضو را موظف نموده است با هرگونه سواستفاده و بهره کشی اقتصادی از کودکان مقابله نموده و زمینه های رشد ذهنی، جسمی، روانی، و اجتماعی تمام کودکان را فراهم کند.
کنوانسیون حقوق کودک و نیز کنوانسیون ۱۳۸ «حداقل سن کار کودکان» مصوب ۲۶ ژوئن ۱۹۷۳ و کنوانسیون ۱۸۲ « ممنوعیت بدترین اَشکال کار کودکان» مصوب ژوئن ۱۹۹۹ از اقدامات موثر برای دفاع از حقوق کودکان در عرصه بین المللی بوده است. جمهوری اسلامی ایران در تاریخ چهاردهم مهرماه سال ۱۳۷۰ کنوانسیون حقوق کودک را امضا کرد و در اسفند سال ۱۳۷۳ مفاد کنوانسیون مربوطه به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. همچنین ایران در تاریخ ۱۳۸۰/۰۸/۰۸ به مقاوله نامه شماره ۱۸۲حقوق بنیادین کار پیوسته است.
تغییر سن اشتغال از ۱۵ به ۱۴ سال
“سازمان جهانی کار” یکی از ارگان های تخصصی سازمان ملل متحد است که برای ترویج عدالت اجتماعی و اجرای حقوق بشر به رسمیت شناخته شده بین المللی در زمینه کار فعالیت می نماید. این سازمان ملاکهای جهانی کار را در چهارچوب مقاوله نامه ها (Conventions) و توصیه نامه هایی (Recommendations) که تعیین کننده حداقل استانداردهای تعریف شده است معین می کند. برخی از حقوق و هنجارهای بین المللی مذکور عبارتند از حق تشکیل اتحادیه (مقاوله نامه ۸۷ )، انعقاد پیمان دسته جمعی (مقاوله نامه ۹۸)، عدم تبعیض در مزد (مقاوله نامه ۱۰۰ ) لغو کار اجباری و بیگاری (مقاوله نامه های ۲۹ و ۱۰۵)، حداقل سن پذیرش برای کار(مقاوله نامه ۱۳۸)، تساوی در فرصت ها و رفتارهای برابر و منع تبعیض در استخدام (مقاوله نامه ۱۱۱ ). در چهارچوب سازمان ملل متحد، سازمان بین المللی کار در حال حاضر با ۱۷۹ عضو دارای ساختاری متشکل از کارگران، کارفرمایان و دولتهاست که در سازمان به طور برابر دارای نقش می باشند. جمهوری اسلامی ایران نیز از اعضای سازمان مربوطه بوده و متعهد به اجرای تعهدات بین المللی ناشی از این عضویت است. در سال جاری توسط سازمان جهانی کار حد اقل سن اشتغال کودکان از ۱۵ سال به ۱۴ سال در حال تغییر است. اگر این اصل به تصویب اجلاس جهانی کار برسد این نهاد بین المللی حامی کارگران با مشکلات بسیار مهمی مواجه می شود. پیش از این سنی از سوی سازمان جهانی کار (ILO) برای کار کودکان تعیین نشده بود و طبیعتا طبق کنوانسیون های جهانی، کودک به کسی اطلاق میشد که کمتر از هجده سال دارد.
کودکان مهاجر و خارجی در ایران
این بخش از کودکان با مشکلات بسیاری در ایران بویژه در شهرهای بزرگ روبرو هستند. جایگاهی که در جامعه برای آنها رقم خورده پایین تر از کودکان ایرانی و شهری است. بخشی از این کودکان از دهات و شهرهای بسیار کوچک به دلیل فقر شدید خانواده هایشان مجبور به مهاجرت به شهرهای بزرگ می گردند و اغلب با خانواده هایشان در حاشیه شهرهای بزرگ ساکن می شوند آنها در بسیاری از مواقع از حداقل امکانات آموزشی، رفاهی، درمانی و … محروم هستند.
علاوه بر طیف فوق ما با کودکان افغانی و پاکستانی نیز مواجه هستیم. آنها برای تامین بخشی از معاش خانواده خود برای کار به خیابان ها می آیند و بخشی هم مجبور می شوند برای همشیه در خیابانها برای زندگی باقی بمانند. بخش زیادی از این کودکان بعنوان مهاجران «قانونی» محسوب می شوند و مجوز تحصیل در مدارس ایرانی را هم دارند اما بنیه مالی برای پرداخت «۵۰ هزار تومان» تعیین شده توسط وزارت آموزش و پرورش برای هزینه تحصیل را ندارند. این بخش از کودکان با محرومیت ها، سرزنش ها، نژادپرستی و انواع مختلف تحقیرها و سوءاستفاده ها مواجه هستند. در واقع در عمل بدلیل مهاجر بودن آنها بخشی از امکانات مختلف رفاهی، تحصیلی از آنان دریغ شده است. بسیاری از کارفرمایان در کارگاه های زیر زمینی از این کودکان مهاجر نهایت سوء استفاده را می کنند و در بدترین و سخت ترین کارها از نیروی ارزان کار آنها بهره کشی می کنند.
بخشی از این کودکان به اصطلاح “خارجی” که یکی از والدین آنها نیز ایرانی می باشد. در واقع اگر پدرشان ایرانی باشد این کودکان از نظر تابعیت مشکلات کمتری دارند اما اگر مادر ایرانی باشد از بخشی از حق هویت خود که داشتن ملیت و تابعیت است، به موجب قانون مصوب مجلس شورای اسلامی، تا ۱۸سالگی برخوردار نیستند و در نتیجه آنها از بسیاری از حقوق اولیه خود محروم هستند. درحالی که در کنوانسیون های بین المللی مربوط به کودک لزوم بهره مندی همه کودکان از امکانات بهداشتی، درمانی، آموزشی و … برابر بدون در نظر گرفتن ملیت آنها تاکید شده است. اما ارگان های دولتی تحت عناوین مختلف نسبت به اجرای این قوانین بین المللی تلاشی از خود نشان نمی دهند. در حال حاضر بیش از ۵۰ درصد کودکان خیابانی متعلق به کودکان مهاجر ایرانی و کودکان متولد از والدین خارجی می باشند.
نتیجه گیری
کودکان کار در کشورهای مختلف جهان به افرادی اطلاق می شود که به دلیل نبود قوانین خاص یا قوانین ظالمانه، مبهم و نداشتن حمایت های اجتماعی از سوی دولت مردان کشورها در شرایط نامساعد اقتصادی و اجتماعی به سر می برند. این کودکان مجبور شده اند در مناطق و محل های نامناسب در ساعات طولانی با حقـوق ناچیز کار کنند. مجموعه قوانین بین المللی کلاً در راستای دفاع از منافع کودکانی که زیر سن ۱۸ سال هستند، می باشند. البته این کنوانسیون های بین الملی بسیار امید بخشند زیرا بیانگر این موضوع است که جهان بیش از هر دوره دیگر، به حقـوق کودکان اهمیت می دهد. در اکثر کشورهای در حال رشد از جمله ایــران، فقدان برنامه های رفاهی، بی ثباتی سیاسی، تعدد قدرت، مدیریت نادرست اموال عمومی، فساد دستگاه های دولتی، فرار سرمایه ها و پایین بودن بودجه خدمات اجتماعی، و امروز تحریم های بین المللی و … بیشترین نقش را در وضع اسفبار زندگی کودکان داشته است. ما در نوشته خود سعی کردیم نشان دهیم که اشتغال به کار کودکان با افزایش معضلات اجتماعی، اعتیاد، طلاق، مهاجرت روستائیان به شهرها، بیکاری و … که حاصل توزیع نابرابر ثروت و شکاف روزافزون طبقاتی هستند، نسبت مستقیم دارد؛ چرا که با وخیم شدن وضعیت خانواده ها از لحاظ اجتماعی و اقتصادی، بخشی از بار سنگین تأمین درآمد خانواده ها روی شانه های نحیف کودکان سنگینی می کند و صدها هزار کودک به رغم میل باطنی و به علت فقر خانواده هایشان در چرخه زودرس کار و تلاش جانفرسا قرار گرفته و نان آوران کوچک خانواده ها می شوند. و البته علل این نابسامانی را باید در سیاست های اقتصادی و اجتماعی اتخاذ شده حکومت در جامعه جست وجو کرد.
تجربه حکومت هایی چون جمهوری اسلامی به وضوح نشان می دهد، حکومتی که نتواند مهارت ها، دانش، رشد، آموزش، تعلیم و تربیت، بهداشت، وضعیت زندگی و … کودکانش را توسعه دهد و از آنها در جهت پیشبرد اقتصاد ملی به نحو مؤثری بهره برداری کند، قادر نخواهد بود هیچ چیز دیگری را به خوبی توسعه دهد. برای اینکه زندگی آینده کودکان کشورمان زیبا و پرنشاط شود می بایست در توسعه ملی به آنها توجه زیادی معطوف شود. امروز پس از گذشت سه دهه، هنوز کنوانسیون حقـوق کودک رعایت نمی شود. همه آمار و ارقام نشانگر این واقعیت است که روز به روز بر تعداد این کودکان محروم جامعه افزوده شده است. امروز توجه به مسایل کودکان و نوجوانان و جوانان یکی از اساسی ترین مسایل جاری کشورمان ایران است و باید به این مهم توجه کرد. در تمام روزهایی که به روز کودک یا روز جهانی علیه کار کودک مربوط می شود می بایست از فرصت بوجود آمده استفاده کرد و با تامل بر موضوع کودکان کار و خیابانی، توجه جامعه و ایرانیان را به یکی از مهم ترین جلوه های نقض حقوق انسانی در ایران جلب و حساس کرد.
در ایران گزارشات متفاوت و متناقض بسیاری در مورد کودکان کار انتشار می یابد. گزارش مرکز آمار ایران نشان می دهد، بیش از ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار کودک کار در ایران وجود دارد که در معرض جدی کودک آزاری جسمی، جنسی و اعتیاد قرار دارند. این در حالی است که به نظر خسرو صالحی، فعال حقوق کودک، «در ایران نزدیک به ۷ میلیون از این بچه ها در کنار ما در حال کار هستند که متاسفانه آمار پنهان مانده ای است و دیده نمی شود.»
در ایران با توجه به افزایش سطح مالی خط فقر و اختلاف فاحش آن با حداقل دستمزد رسمی ارائه شده از سوی وزارت کار، ورود کودکان طبقات و اقشار تهی دست به بازار کار شتابی خطرناک یافته است. هم چنین بر اثر هدفمندسازی یارانه ها و سختتر شدن شرایط تولید، روز به روز علاقه کارفرمایان برای بهره کشی از کودکان بیشتر میشود و در این عرصه قانون ممنوعیت کار افراد زیر پانزده سال اجرا نمی شود.
در شرایط سیاسی و اقتصادی امروز ایران، پدیده کودکان کار و خیابانی را نمی توان براحتی از بین برد؛ اما اگر در جهت منافع کودکان سیاست های کوتاه و بلند مدت اتخاذ شود امکان کاهش تعداد آنان و نیز کمک رسانی در عرصه های مختلف به آنها در جامعه افزایش می یابد. در این مورد بسیاری از کارشناسان و نهادهای مدنی مدافع حقوق کودک خواستار به رسمیت شناختن کودکان کار و خیابانی هستند. در دهه اخیر تعداد آنان آنقدر افزایش یافته است که در هر و کوی برزنی در شهرهای بزرگ می شود آنها را براحتی دید. اما با این وجود همواره تعداد آنها انکار می شود و با کوچک نشان دادن این معضل اجتماعی از پاسخ گویی مناسب به آن پرهیز می شود و یا با بی تفاوتی و ارائه پاسخ های ساده تلاش می شود که آنها به فراموشی سپرده شوند.
در واقع با برسمیت شناختن کودکان کار و خیابانی شرایط برای حساس کردن جامعه و دولت و سپس با تعیین قوانین و آیین نامه های مختلف برای یاری رساندن به آنها تلاش ها در سطحی وسیع گسترش می یابند. در حین حال با سیاست های فقر زدایی، توجه به آموزش همگانی، بازسازی فرهنگ جامعه، کاهش آسیب های اجتماعی به ویژه اعتیاد و بزهکاری و … می توان راهکارههای ضروری برای مبارزه با این پدیده اجتماعی را سازمان داد. در این عرصه حتماً می بایست با اجرای قوانین بین المللی و حل قوانین متناقض داخلی و نیز باز گذاشتن فعالیت سازمانهای غیردولتی برای ایجاد فعالیت های ضروری در جهت منافع کودکان تلاش کرد؛ البته نباید فراموش کرد که اصلاحات و مداخله در سطح خرد و میانی تنها در صورت اصلاحات در سطح کلان امکانپذیر می شود. در واقع حل مشکل کودکان خیابانی در ایران نیازمند عزم جدی و تلاش پیگیر جامعه مدنی و ارگان های دولتی مسئول در این عرصه می باشد.
کلام آخر در پایان این مقاله
آنچه در ادامه میخوانید گزیده ای از مجموعه نوشتههای کودکان کارگر ایرانی و افغان است که در کلاسهایی که روزهای جمعه در چند مرکز غیردولتی برای آموزش آنان تشکیل میشود نوشته شدهاند. این مجموعه را علی صداقتی خیاط، نویسنده و فعال حقوق کودکان، در چند مجلد با عنوانهای «برج غار»، «غار تار» و «ترس غار» گرد آورده و انتشارات ناهید منتشر کرده است.
وقتی بعد از سه ماه حقوقم را دادند برای پدرم یک جفت کفش بخرم برای مادرم یک کاپشن گرمی تا بتواند زمستان از آن استفاده کند. برای عید برای برادرم یک شلوار لی بخرم تا در مدرسه به او به خاطر شلوارش توهین نکنند. برای خواهرم یک کیف نو بخرم تا وقتی به مدرسه میرود کتاب و دفترهایش را در کیسه پلاستیکی نکند و بچهها به او نخندند. اما خودم چی. من هم چیزهایی لازم دارم مثل مانتو کفش و برای مدرسه کیف. ولی کفش پدرم و کاپشن مادرم و کیف و شلوار خواهر و برادرم مهمتر است. اگر پولم رسید همه را میخرم برای خودم بماند بعد، آنها لازمتر هستند.
سمیه، ۱۵ ساله، پنجم دبستان
یک روز خوب
من در سال ۸۴ گونی میزدم. ۲۰۰ گونی زدم خودم به تنهایی. شبها تا ساعت یک شب گونی میزنیم. الان هم میزنیم. وقتی که گونیها را زدیم همه تمام شدند، پولها را مادرم و پدرم گرفتند به من که تا ساعت یک شب گونی میزدم پولی ندادند. من میخواستم با پول گونیها مانتو بخرم. قبل از اینکه گونی بزنیم به پدرم گفتم که برای من مانتو بخر. گفت دلت خوشه پولم کجا بود. اگر پول داشتم خانه را عوض میکردم و یک فرش میخریدم. وقتی که پدرم این حرف را زد احساس کردم که اصلا مرا دوست ندارد. یک روز همین جور نشسته بودم که پدرم گفت عزیزم فکر میکنی امروز چه روزی است. گفتم دوم خرداد. پدرم گفت چیزی به نظرت نمیرسد. گفتم نه. گفت تولدت مبارک. یک کادو هم گرفته بود، اگر گفتید چه؟ با پولهایی که گونی زده بود سه هزار تومان دیگر رویش گذاشته بود و یک مانتو برایم خریده بود. احساس خوبی داشتم.
فریبا، ۱۳ ساله، سوم دبستان
خجالت
شب اومد خونه مثل هر شب خسته خسته آه و ناله می کرد دلم می خواست بوسش کنم بگم دوستش دارم اما خجالت کشیدم.
میترا، ۱۶ ساله، سوم راهنمایی
یک نامه
آیا این درست است حق کودکان ضایع شود و آنها به چیزهایی که می خواهند نرسند. آیا این درست است یک کودک هشت ساله برود کار کند و خرج خانواده را بدهد و نتواند به مدرسه برود. او نمی تواند به مدرسه برود و مانند بچه های دیگر تحصیل کند. اگر پدر و مادر ها به فکر ما نباشند کسی به فکر ما نیست. آیا این درست است یک کودک شب گرسنه بخوابد. آیا این درست است یک کودک نتواند شادی کند و از زندگی لذت ببرد. این درست است کودک صبح زود از خواب شیرین خود بلند شود و از صبح تا شب کار کند. این درست است که بچه نتواند استراحت کند. این درست است که بچه هفت یا هشت ساله نتواند به مدرسه برود. این درست است که یک کودک مرض داشته باشد و در همان حال مریضی در خانه بماند. نتواند تغذیه درست بخورد. همه این گفته ها درست است و پیش چشم خودم اتفاق افتاده است. او یک کودک است و همسایه ما است.
جمعه خان، ۱۱ ساله، پنجم دبستان
به نقل از نشریه شهروند- کانادا