خون به خون شستن محال‌ست و محال

پنجشنبه, 3ام اردیبهشت, 1394
اندازه قلم متن

Vahid-Sadeghi-Shirazi

قائله پیش آمده در جده عربستان ، احساسات ضد عربی را که در میان بخشی إز ایرانیان از دیرباز وجود داشته ، بار دیگر پر رنگ کرد و حجم وسیعی از مراودات فضای مجازی ایرانیان را در هفته های اخیر به خود اختصاص داد. برخی علیه و بعضی له این موضع گیری ” ضد عربی ” داد سخن دادند و بسیاری نیز نسخه های مختلفی برای ترمیم وجه زخم خورده ” ایرانی” پیچیدند ، إز جمله تصمیم اشتباه تعلیق حج عمره . در این مقاله به بررسی ریشه این احساسات ضد عرب و همچنین بهانه ای که این احساسات به دست برخی مخالفان نظام ایران داده تا بر آتش اختلافات قومی و ضد ایرانی ، به عنوان یک جغرافیای تاریخی که زیستگاه مشترک اقوام و فرهنگ های مختلفی بوده و است، بدمند، خواهم پرداخت.

نخست لازم می دانم اشتباه رایجی که این احساسات ضد عربی بخشی از ایرانیان را رفتاری نژادپرستانه می خواند، تصحیح نمایم.

این احساسات ضد عربی ، رفتاری برخواسته از “جهل” و نااگاهی فرهنگی نسبت به مسائل تاریخی است و نشانه و نمادی از تنفر ایرانیان از نژاد و قوم عرب نمی باشد. همچنان که آن بخشی از ایرانیان که آشکارا به انتشار متون و نوشته های ضد عربی در فضای مجازی اقدام کردند ، در اصل قصد داشتند تا خشم خود را از رفتار غیر انسانی ماموران عربستان و بیشتر حکومت آل سعود بیان نمایند و مثلا با هموطنان عرب خوزستانی یا اعراب کشورهای دیگر مثل سوریه یا الجزایر مشکلی نداشته و ندارند. بنابراین این احساسات ضد ” عرب ” نیست ، بلکه ضد حکومت یا فرهنگ کشور عربستان می باشد.

اما چرا بخشی إز ایرانیان به این احساسات ضد عرب-عربستان دچار شده اند؟ همانطور که پیش از این نیز در بالا اشاره کردم، علت این مساله همانا و همانا ” نااگاهی فرهنگی ” و عدم آشنایی این افراد با مسایل تاریخی است. بنابراین می توان ان را ” ناآگاهی تاریخی ” خواند. ریشه این بدبینی را می توان به حمله اعراب به ایران در دوره ساسانیان بازگرداند. زمانی که لشگر اسلام به مرزهای کشور شاهنشاهی ایران حمله کرده و با دستان خالی و به کمک مردم ایران که تشنه عدالت و برابری وعده داده شده در آموزه های اسلام بودند، توانستند سلسله ساسانیان را برای همیشه بر اندازند و امپراطوری اسلامی را گسترش دهند. اما این رویداد تاریخی ، بعدها بر اثر ستم حکومت های بنی امیه و بنی عباس بر نواحی تحت حکومتشان إز جمله ایران ، به شکست ایران از اعراب تعبیر شد. حتی پذیرفتن دین اسلام توسط ایرانیان را که با اشتیاق انجام شده بود را با زور شمشیر نشان دادند. در حالی که اگر ایرانیان مسلمان نمی شدند به لحاظ اقتصادی و به این دلیل که باید خراج بیشتری می پرداختند، حتی به نفع اعراب نیز بود.

این ظلم و ستم ها سبب بوجود آمدن جنبش های متعدد ضد حکومت خلفا و خون خواه خاندان پیامبر اسلام و حضرت علی (ع) و برخی حرکت های ملی گرایانه گردید که البته جملگی به شکست انجامید، تا آنجا که شر خلفای غاصب به دست بادیه نشینانی از شرق دور یعنی مغول ها ، از این سرزمین برچیده شد که خود شری بزرگتر بودند.

متاسفانه در حکومت های بعدی خصوصا دوران پهلوی که در اثر آشنایی ایرانیان با دستاوردهای غربی و در جهت پی افکندن یک حکومت مرکزی قدرتمند ، نیاز به ایجاد و تقویت مفهوم ” ملت ” و ” ملی ” در میان ایرانیان وجود داشت و از سوی دیگر به پایه های مشروعیت برای سلطنت و نظام شاهنشاهی نیاز بود، تاکید فراوانی بر عظمت و بزرگی و توانایی ایرانیان در پیش از اسلام می شد. گویی هرانچه که ایرانیان آن روز نداشتند و در آرزویش بودند، در ” حکایتهای” کوروش و داریوش و انوشیروان و یزدگرد بازسازی می شد و عامل همه کمبودها و ضعف های آن روز و امروز را در حمله اعراب به ایران خلاصه می کردند و انواع داستان ها و قصه های مجعول را به نام تاریخ و واقعیت های تاریخی به ایرانیان عرضه می کردند و متاسفانه تاریخ نویسان و روشنفکرانی همچون زرین کوب و شاملو نیز برای تئوریزه کردن این داستان ها به جای واقعیت، قلم می زدند.

در دیگر سوی و از طرف اعراب عربستان نیز احساسات ضد ایرانی ریشه تاریخی دارد که به رقابت های قدرت طلبانه و جنگ های درگرفته در میان ایرانیان به عنوان مردمانی خون خواه و دادخواه ، ظلم رفته بر آل علی (ع) یعنی شیعیان ، باز می گردد. تشیع به عنوان یک جنبش اعتراضی علیه اسلام ابدایی پس از پیامبر و خواهان بازگشت دین اسلام به آموزه های حقیقی اش ، همواره علیه حکومت های بنی امیه و عباسیان موضع گیری کرده است و ایران به عنوان پناهگاه و سرزمین هوادار ائمه شیعه مورد نفرت این حکومت ها بود. حتی … شاعر عرب و درباری بنی امیه در اشعارش اعراب ایرانی را لعن می کند به دلیل شیعه بودنشان و آنان را عرب واقعی نمی داند. اکنون نیز این دسته از اعراب که عمدتا در عربستان ساکن هستند ایرانیان و شیعیان را با القابی همچون ملحد ، مشرک ، کافر ، رافضی ، قرمطی ، صفوی ، عجمی و … خطاب می کنند که خود نشان دهنده دشمنی دیرینه آنان با ایرانیان است.

این جنگ و رقابت در دوران مدرن با آرزوی آل سعود برای تبدیل شدن به قدرت اول منطقه با تکیه بر دلارهای نفتی و تاسیس ارتشی مجهز اما وابسته به قدرت های غربی ، خصوصا در دهه اخیر شدت بیشتری به خود گرفته است تا آنجا که به همراه دیگر متحدانش در حوزه خلیج فارس ، حتی به قصد تحریف آشکار تاریخ ، با صرف میلیاردها دلار در پی جعل نام برای خلیج فارس بر آمده است. در حالی که خلیج فارس نامی تاریخی و ثبت شده در کهن ترین اسناد و نقشه های جهان است و به حوزه جغرافیا و تاریخ ارتباط دارد نه به مسائل سیاسی و قومی و عقده های شخصی.

اما واقعیت تاریخی- اجتماعی این منطقه ، فارغ از این رنگ و نیرنگ های سیاسی و حکومتی است. مردمان این منطقه جغرافیایی ، قرن هاست که در صلح با یکدیگر زیسته اند و اگر سیاسیون و فرصت طلبان با سواستفاده از ناآگاهی های تاریخی این مردمان به تحریک آنان علیه یکدگر نپردازند، این صلح همچنان ادامه خواهد داشت. به عنوان نمونه ای از واقعیت تاریخی می توان به روابط اقتصادی ایرانیان و اعراب حاشیه خلیج فارس اشاره کرد که حتی در زمان جنگ ایران و عراق نیز ادامه داشت و بسیاری از ایرانیان در این کشورها از جمله کویت و قطر و امارات به فعالیت های اقتصادی مشغول بودند و بنیان اقتصاد این کشورها را پایه ریزی کردند.

روی سخن بخش دوم این مقاله با تعدادی انگشت شمار از دوستان و هموطنان عرب ایرانی خارج از ایران است که با سواستفاده از نبود آگاهی ، بر آتش نفاق و فتنه می دمند و جنگ عرب – ایرانی را به داخل مرزهای کشور می کشانند و مثلا سرزمین خوزستان را که می توان به عنوان نماد همزیستی اقوام مختلف ایرانی همچون عرب و لر و ترک و فارس دانست، به مرکز این درگیری ها تبدیل می کنند و با امنیتی کردن منطقه سبب بسته تر شدن فضا و سخت گیری بیش از اندازه بخش افراطی و رادیکال نظام می شوند و حتی با حمایت های معنادار خود از برخی زندانیان سیاسی این استان زمینه اعدام این عزیزان را فراهم می کنند تا بتوانند در این سوی دنیا و به دور از درد و محرومیت های مردم این بخش از کشور عزیزمان ، بودجه های بیشتری از سازمان های مختلف در کشورهای غربی دریافت نمایند.

بی شک رفتارهای بخشی از نظام اسلامی در طول سال های گذشته قابل نقد و حتی سرزنش می باشد. رفتارهایی همچون ایجاد فضای سانسور و استبداد خبری، عدم تأمین بودجه لازم برأی توسعه و ایجاد زیرساخت های اقتصادی و فشار و اختناق فرهنگی ، همه و همه زمینه ساز این دلخوری ها و تنش ها گردیده است، اما اگر این رفتارهای حکومت را بتوان ” قوم ستیزانه” خواند ، دمیدن بر آتش این اختلافات محلی و چشم بستن بر واقعیت های تاریخی-اجتماعی و پیوند عمیق مردم عرب این استان را با کل کشورمان را می توان ” انسان ستیزانه” خواند. در یک نگاه کوتاه می توان به قریب به ۱۲ هزار شهید عرب ایرانی در دفاع از مرزهای کشورمان در مقابل تجاوز کشور عراق اشاره کرد و از سوی دیگر مردم عرب ایران ، نسبت به سایر اقوام از امتیاز آموزش رسمی و اجباری زبانشان در سراسر کشور نیز برخوردارند. چیزی که آرزوی سایر اقوام ایرانی است.

کلام آخر اینکه ایران کشوری است با تاریخی کهن و ساخته شده به دست اقوام مختلف این سرزمین ، بنابراین هرگز ایرانیان نژاد پرست نبوده ، بلکه پذیرای فرهنگ های مختلف نیز بوده اند. این فلات تاریخی زیستگاه مشترکی بوده است که اقوام مختلف در کنار یکدیگر در صلح بر ان زیسته اند و بر افروختن آتش اختلاف و کینه در میان این مردمان و متفرق کردن ایران ، جز اینکه راه را برای بخش رادیکال نظام و خشونت و سرکوب بیشتر بازنماید ، نتیجه دیگری نخواهد داشت.

کاشکی هستی زبانی داشتی
تا زهستان پرده ها برداشتی

افت ادراک آن قالست و حال
خون به خون شستن محالست و محال

وحید صادقی شیرازی

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.