به نام خداوند جان و خرد
برخی از رویدادهای دردناک را فاجعه می نامند و از جمله کودتای بیست هشتم مرداد ۱۳۳۲ یکی از آن فجایع است، فاجعه ای جبران ناپذیر که هرچند پاره ای از کسان می خواهند آنرا به دست فراموشی سپارند اما داوری تاریخ و وجدان های بیدار مانع از آن است که این قصه پرغصه و این فاجعه ی دلخراش به طاق نسیان گذاشته شود.
روز ۲۸ مرداد روزیست که همچون زلزله ای دهشتناک و هول انگیز کاخ پرشکوه آمال ملی را در هم ریخت و ویران کرد و این ویرانگری به گونه ای بنیادی بود که هرگز ترمیم نشد و سالهای دراز باید بگذرد تا به دست آبادگرانی میهن پرست قسمتی از آن بازسازی شود.
ملتی که مدت یکصد و پنجاه سال بزرگترین لطمات و کاری ترین ضربات را از امپراتوری بریطانیا خورده و سخت ترین آسیب ها را ازین استعمارگر بی رحم تحمل کرده بود، ملتی که چندین قسمت بزرگ از ایران پهناورش با نیرنگ این دسیسه باز زورگوی سیاست، جدا شده و فرزندان از مادر جدا گردیده اش همه در گرداب بدبختی فرو افتاده بودند، ملتی که زهر تعدیات سیاست استعماری در رگ و ریشه ی پیکرش وارد شده، حیات ملی او را به نابودی تهدید می کرد، چنین ملتی که از دست چنان کشوری، داغ بر دل و جان برلب می زیست، منتظر آن بود که دستی از غیب برون آید و مرهمی بر دل چاکچاکش گذارد. خوشبختانه به یاری پروردگار، این دست از آستین رادمردی توانا و رشید بیرون آمده بر سینه ی نامحرم زد و داغ کهنه هم میهنان همدرد را التیام بخشید.این دست، دست دکتر محمد مصدق بود که ریشه ی درخت سیاست استعماری را ازین بوم و بر برکند و منابع ثروت ملی را از چنگ بیگانگان بدرآورد.
دکتر مصدق که از شورای مرکزی جبهه ملی ایران القای فکر ملی شدن صنعت نفت را به گوش گرفته و برای رهبری نهضتی دیرپای، دامن همت به کمر بسته بود از نخستین روز زمامداری خود باکارشکنی های سخت و گوناگون بیگانگان از چپ و راست و عوامل داخلی آنها روبرو بود ولی با ایستادگی و پافشاری مردانه همه ی دسیسه های آشنا و بیگانه را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و دشمن کهنه کار خود را به پذیرش ملی شدن صنعت نفت وانحلال شرکت سابق واداشت.
در واپسین روزهای حکومت دموکراسی دکتر مصدق که اختلافات کلی با انگلستان با عقب نشینی آن دولت استعمارگر رفع گردیده و باقی مانده نیز محکوم به مرتفع شدن بود، سیاست استعماری شریکی به نام آمریکا برای خود پیدا کرد و سومین مدعی، یعنی ارباب حزب توده را هم به سکوت و تایید دعوت نمود و با مددکاری عده ای خیانتکار بیگانه پرست بر آن شد تا دولت ملی مصدق را بر اندازد. با این تصمیم برنامه یک کودتا را طرح ریزی کرد و اجرای آن را به آمریکا سپرد. آمریکا هم که شرکت در منافع آینده را به موجب قرار و مداری با انگلیس ها برای خود تدارک کرده بود به منظور سقوط مصدق به کودتا دل بست و عوامل خود را از «شوارتسکف» گرفته تا «کرمیت روزولت» و دیگران با آگاهی و تمایل شاه برای این عمل ناجوانمردانه بسیج نمود. جای شگفتی ست که برخی از اشخاص که در آن زمان حضور نداشته اند با اظهار نظرهای عاری از اطلاع نسبت به مصدق خرده گیریهایی نموده و سعی دارند که حقایق تاریخی را به سلیقه ی خود تحریف کنند. اینان از مقتضیات زمانها غافلند و هر چیز سابق را با دیدگاه لاحق ارزیابی می نمایند. ولی بر اهل انصاف و بی غرضان روشن است که مصدق تا آنجاکه ممکن بود بر منوال خرد و درایت عمل میکرد و همواره دموکراسی و منافع ملی را پاس میداشت. اما جای هزاران دریغ و افسوس است که قدرتمداران پس از انقلاب آنچنان کارنامه ی نامقبولی برای خود رقم زده اند که باقی مانده های کودتاچیان ۲۸ مرداد که در حقیقت مسبب تمام سیه روزی های ملت ایران هستند، اکنون وقیحانه مدعی نجات بخشی این کشورگردیده اند.
اینک با ذکر این مختصر و روشن شدن ماهیت کودتای انگلیسی – آمریکائی در بیست و هشتم مرداد آیا حق نیست که این رویداد را فاجعه بنامیم و بر عاملان خارجی و داخلی آن لعن و نفرین نثار کنیم.
جهان نماند و خرم روان آدمیئی
که بازماند ازو در جهان به نیکی یاد
ما روز بیست و هشتم مرداد را از روزهای سیاه تاریخ ایران می شماریم و کودتای شومش را محکوم می کنیم.
تهران- ۲۷ مرداد ۱۳۹۱
رئیس هیات رهبری جبهه ملی ایران – ادیــب بـــرومـند