اسماعیل فتاحی
“سوال بی جواب”
چشمان چند منتظر دیگر
به پیچ و خم راه بی برگشت
خون خواهد گریست؟
ابلیسِ نارجیم
چند خدای دیگر را
به طناب سترگ ارتجاع
خواهد آویخت؟
از تار عنکبوت
کدامین جیب
طناب دار مرا خواهند ریسید؟
از خشت چند خانه ویران
دیوارهای زندان
به بلندای آسمان و پهنای ایران من
خواهند ساخت؟
خون چند کس دیگر
به پای درختان بهشت ساخته ناکسان
خواهد ریخت؟
چند کودک گرسنه دیگر
به اجبار،حوری و غلمان پاداش باور
ناباوران خواهد شد؟
کدامین پیام آور راستین
به دستان کارگر بوسه خواهد زد؟
در کدامین برهه تاریخ
زیر پای پینه بسته مادران
بهشت خواهد شد؟
بهشتی که حوا آزادانه سیب خواهد خورد
کدامین خدا
آدمی را از خاک لجن مال نخواهد آفرید؟
در ناکجای این تاریخ خصین
آسمان و زمین هر جایی بروی یکرنگ خواهد شد؟
بالاو پایین کدامین شهر
یکی خواهد بود؟
کدامین مدینه فاضله
کودک کار و خیابان نخواهد داشت؟
کار آمدی کدامین عدالت
زن را برابر مرد قلمداد خواهد کرد؟
۲۴/۳/۹۴