سرانجام فشار افکار عمومی در ایران و جهان حکومت اسلامی را وادار کرد از خط قرمز خود ساختهاش دربارهی کشتار تابستان سال ۶۷ عبور کند. حکومت اسلامی با دهان و قلم حقوقدانان و قلم به مزداناش ضمن اعتراف به نقش کلیدی آیتالله خمینی در این نسلکشی، به توجیه جنایتی که گریباناش را گرفته، رو آورده است
تلاش های جسورانه ی خانواده های قربانیان کشتارهای دهه ۶۰ و روشنگری هاو افشاگری ها ی بی وقفه ی زندانیان جان به در برده از قتل گاه های حکومت اسلامی، و نیزفعالیت های مسؤلانه ی اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج از کشور سرانجام حکومت را وادار کرد تا از خط قرمز اش در باره ی کشتار بزرگ تابستان سال ۶۷، عبور کند، عبوری وقیحانه و رذیلانه، اما روشنگرانه !
سید محمد مهدی پیغمبری، که در حکومت اسلامی بارِ مسئولیت کمیته ای به نام “حقوق بشر موسسه ی راهبردی دیده بان” را می کشد در ” وجیزه ای” با عنوان ” واکاوی معرکه گیری جدید سازمان منافقین / پشت پرده دادگاه نمایشی «ایران تریبونال» چیست؟” (۱) همراه با طرح ترهات و خزعبلاتی پیرامون “دادگاه ایران تریبونال ” و روایت های روشنگرانه ی” حاج رضا” – ازعوامل وشاهدان جنایت های پنهان حکومت اسلامی –(۲) به اصل موضوع مورد نظرخود و حکومت اسلامی اش، یعنی کشتار بزرگ تابستان سال ۱۳۶۷ پرداخته است.این ” وجیزه نویس اطلاعاتی” با اتکا به توجیه های شرم آورحقوقدانان حکومت اسلامی موضوع هایی را مطرح می کند که حاوی نکات پراهمیتی هستند:
۱- حکومت اسلامی پس از سال ها سکوت در داخل کشور به ویژه در رسانه های حکومتی، به صراحت به فتوی جنون آمیز و جنایتکارانه ی آیت الله خمینی ونقش کلیدی اش در بروز این جنایت هولناک اعتراف می کند.(۳) . پیغمبری می نویسد :”…بهانهای که باعث شد این وجیزه نوشته شود، سالگرد فتوایی است که امام خمینی در مورد زندانیان و دستگیرشدگان منافقین(سازمان مجاهدین خلق سابق) صادر کرد که به حق میتوان نام آن را فتوای نجاتبخش نامید. فتوایی که نتیجهی آن درآمدن چشم فتنهای به نام سازمان مجاهدین خلق بود…”
۲- در این وجیزه نگرانیِ حکومتیان را از اینکه شاهدان جان به در برده ازکشتارسال ۶۷،خانواده های قربانیان و اپوزیسیون خارج از کشور تلاش می کنند حکومت اسلامی را “به خاطر اعدام های سال ۶۷ محکوم به نسل کشی نمایند”، اشکارا می توان دید.
۳- حقوقدانان و قلم به مزدان حکومت اسلامی برای توجیه جنایت سال ۶۷ و “بررسی حقوقی این اعدام ها از منظر حقوق بین الملل” بعد از گذشت ۲۴ سال از وقوع جنایت بسیج شده اند.
۴- حکومت اسلامی برای توجیه جنایت سال ۶۷ دست به دامن ” حقوق بین الملل” شده است، حقوقی که همواره از سوی این حکومت مورد بی اعتنایی و استهزا قرار گرفته، و بارقه های استکباری قلمداد شده است. وجیزه نویس می نویسد: “…. اعدامهای سال ۶۷ از لحاظ حقوق داخلی و فقهی جای هیچ شبهه و سؤالی را باقی نگذاشته است ولیکن اثبات مشروعیت این اعدامها از نگاه حقوق بینالملل محوری است که کمتر به آن پرداخته شده است. به همین علت به دنبال اثبات مشروعیت اعدامهای سال ۶۷ از دید حقوق بینالملل هستیم…”
_______________________________________________
مسئول کمیته ی “حقوق بشر موسسه ی راهبردی دیده بان” با یاری حقوقدانان پایگاه ” تحلیلی و تبیینیِ برهان” ،پایگاهی که به مانند وجیزه نویس و دیگر حسین شریعتمداری های ریز و درشت وظیفه اش برهان و دلیل تراشی برای جنایت های حکومت اسلامی است (۳) ، جهت توجیه جنایت سال ۶۷و رفع شبهه ، به مسایل و مواردی اشاره می کند که چیزی جزعذرهای بد تر گناه نیستند. او تلاش می کند مشروع بودن اعدام ها را اثبات و”….ادعاهایی را که در مجامع غربی در زمینهی اعدامهای سال ۶۷ مطرح کردهاند تا مشروع نبودن (به معنای قانونی نبودن) اعدامهای سال ۶۷ را اثبات نمایند ” رد کند.
به اختصار به برخی از توجیه های سخیفانه ی این وجیزه نویس، که در ۵ محور مشروعیت جنایت “اثبات” می کند، اشاره می کنم :
۱- “…اولین مورد شبهه، مشروع بودن یا نبودن برپایی دادگاه مجدد برای افرادی است که در زندانها بودهاند و اینکه محاکمه مجدد افرادی که محکوم به زندان بودهاند و احیاناً در محاکمهی دوم محکوم به اعدام شدهاند، از لحاظ حقوقی مشروع است یا خیر؟ در پاسخ به این شبهه نکتهای که به راحتی نمیتوان از کنار آن گذشت «انقلاب ماهیتی» است که با شروع سال ۶۷ در ماهیت سازمان مجاهدین رخ داد. بدین معنا که در مدت ۵ ماه از شروع سال ۶۷، سازمان مجاهدین از یک سازمان «سیاسی- عقیدتی» با شاخهی نظامی تبدیل به یک «ارتش» با ماهیت «نظامی» شد…”(۴)
وجیزه نویس « انقلاب ماهیتی” ای دستمایه می کند که ربطی به ۵ ماه شروع سال ۶۷ ندارد و به سال ها ی قبل از سال ۶۷ برمی گردد، ضمن اینکه مجاهدین به طور رسمی در سال ۱۳۶۵ در عراق مستقر شدند و ارتش خود را سال ۱۳۶۶ شکل دادند و تا قبل ازسال ۶۷ حملات نظامی متعددی در داخل مرز های ایران داشتند. وجیزه نویس حتی به دنبال توجیه اینکه انقلاب ماهیتی سازمان مجاهدین خلق در عراق چه ربطی به اسیران زندانی مجاهد می توانست داشته باشد،نمی کند. اسیرانی که بسیاری از آن ها ازسال ۶۰ در زندان بسر می بردند. در عین حال وجیزه نویس در قبال محاکمه مجدد زندانیان غیر مجاهد نیزکه با سازمان مجاهدین و سیاست های این سازمان مخالف بودند سکوت می کند و دلیل و توجیهی برای محاکمه مجدد و اعدام آن ها دست و پا نمی کند.
۲- “…مقدمهی دوم، ارتباط افراد درون زندانها با این سازمان و اطلاع این افراد از انقلاب ماهیتی است که در ماهیت این سازمان رخ داده است. چرا که اثبات این مقدمه نیز در حقوق بینالملل اهمیت فراوانی دارد. طبق قاعدهی کیفری بینالمللی در صورت اثبات ارتباط افراد درون زندان با ارتش نظامی در حال جنگ، همهی احکامی که در مورد وضعیت جنگ وجود دارد در مورد این افراد نیز صادق است. مانند دفاع مشروع، اعدام بدون محاکمه یا اعدام با دادگاه نظامی (که آرای آن قطعی و غیرقابل تجدید نظر است، نیازی به تسخیر وکیل برای متهم ندارد) و ….. بنابراین منافقینی هم که در زندانها به سر میبردهاند همان ویژگی دشمن را در خود داشتهاند، پس هیچ خدشهای نمیتوان به دادگاهی کردن مجدد این افراد داشت چرا که آنها با شروع سال ۶۷ در قامت یک یگان از ارتش دشمن در زندانها ظاهر شدهاند……از میان خاطرات بازماندگان منافقین، کدهای فراوانی وجود دارد که نشاندهندهی اطلاع و همزاد پنداری اعضای منافقین در زندانها با ماهیت نظامی سازمان مجاهدین (منافقین) میباشد. …در ۳۱ تیر ماه سال ۱۳۶۷، «مسعود رجوی» …. اعلام کرده و میگوید: «در این عملیات نیروهای زیادی به ما کمک خواهند کرد. از طرفی درب زندانها که باز شود آنها هم با ما هستند و با ما همراهی خواهند کرد. نیروهای زندان بالقوه با ما هستند…” (۵)
این شبهه زدایی معنای اش دروغ پردازی ِ مهوع و وقیحانه ی یک آخوندک اطلاعاتی ست . دلایل :
الف : در میان هزاران قربانی کشتار سال ۶۷ ، صدها اعدامی ِ غیر مجاهد از فداییان خلق (اکثریتی، اقلیتی، ۱۶ آذری و….)و توده ای گرفته تا راه کارگری و پیکاری و سایر گرو ه های سیاسی دیگر وجود دارد ، قربانیانی که با سازمان مجاهدین خلق و سیاست های این سازمان مخالف بودند.
ب:. اینکه برخی ازمجاهدین زندانی از عملیات مجاهدین اطلاع داشتند و یا مسعود رجوی در عراق چنین و چنان گفت نمی توانند دلایل قتل عام هزاران زندانی مجاهد و غیر مجاهد باشند. به شهادت زندانیان جان به در برده از زندان ها، مسؤلین زندان ها با نقشه وبرنامه ، و برای فریب زندانیان خبرهای مربوط به فعالیت سازمان مجاهدین و سایر سازمان ها و احزاب را در زندان ها پخش می کردند. ضمن اینکه طبیعی ست از طریق ملاقاتی ها نیز خبرهایی به زندانیان داده شده باشد.بنابراین اطلاع زندانیان از فعالیت های سازمان مجاهدین دلیلی بر ارتباط و همکاری آن ها با این سازمان نمی تواند باشد.
ج: اینکه مجاهدین با شروع سال ۶۷ در قامت یک یگان از ارتش مجاهدین در زندان ها ظاهر شدند با توجه به ویژگی های زندان های حکومت اسلامی، دروغی رذیلانه بیش نیست .
۳- “…مقدمهی سوم در اثبات مشروع بودن اعدامها نقش هیئتهای رسیدگی کننده (هیئت سه نفرهی منصوب از جانب امام) در کشف این رابطه است. وقایع دنیای کنونی نشان دهندهی آن است که پدیدهای مانند سازمان مجاهدین و ۱۵ هزار کشتهای که منافقین از ایران گرفتهاند ( تا سال ۶۷ ) در هر کشوری رخ داده بود به طور قطع مقامهای آن کشور تمام افراد منصوب به آن سازمان را بدون محاکمه محکوم به اعدام مینمودند، ولیکن در ایران با تدبیر حضرت امام این کمیتهی سه نفره به وجود آمد تا از ارتباط افراد درون زندان با ارتش نظامی منافقین اطمینان حاصل شود که این ابتکار بسیار جای تحسین دارد…”(۶)
خلاف نظر وجیزه نویس وقایع دنیای کنونی نشان دهنده ی این واقعیت اند که تنها حکومت های فاشیستی و توتالیتر و مشابه هانشان دست به کشتار جمعی مخالفان خود و نسل کشی زده ومی زنند، جنایتی که حکومت اسلامی بارها مرتکب شده است .آنچه که وجیزه نویس” تدبیر حضرت امام ” خوانده است، نشانه ی “حیله گری و مکاری حضرت امام”، وفریب کاری و عوامفریبی ای نخ نما شده برای توجیه جنایت، و فکر و رفتاری جنون آمیزاست. به شهادت زندانیان جان به در برده از این قتل عام سؤال هایی که هییت مرگ در محاکمه هایی ۲ تا ۳ دقیقه ای از زندانیان مجاهد و غیرمجاهد می کرد پیرامون رابطه ی آنان با ارتش نظامی مجاهدین نبود. سوال ها بیش از هر چیز تفتیش عقاید بود تا کنکاش در باره ی رابطه زندانی با ارتش مجاهدین . بد نمی بود اگر وجیزه نویس این شبهه را نیز بر طرف می ساخت که برای نمونه این سؤال که : ” آیا شما مسلمانید؟” چه ربطی به کشف ارتباط زندانی با ارتش منافقین پیدا می کند !، سؤالی که جواز کشتار بسیاری از قربانیان بود.
“……آنان به زندانیان اطمینان می دادند که محاکمه ای در کار نیست، و برای اعلام عفو عمومی و جدا کردن زندانیان مسلمان از غیر مسلمان آمده اند.(۷)……آنان ابتدا از قربانیان خود می خواستند نام سازمانی را که به آن وابسته بودند، اعلام کنند. اگر در پاسخ گفته می شد “مجاهدین”، بازجویی پایان می یافت، و زندانی اعدام می شد.اگر نام سازمانی “منافقین” گفته می شد، این سؤال ها را طرح می کردند:
ـ آیا حاضرید دوستان سابق خود را تقبیح کنید؟
– آیا حاضرید این کار را جلوی دوربین (تلویزیون) انجام دهید؟
– آیا حاضرید به ما در به دام انداختن دوستان خود کمک کنید؟
– آیا حاضرید نام کسانی را که پنهانی به سازمان سمپاتی دارند، فاش کنید؟
– آیا حاضرید به جبهه های جنگ ایران و عراق بروید و از میان میدان های مین گذاری شده دشمن عبور کنید؟
پس از پنجم شهریور ماه (۲۷ آگوست)، کمیسیون، توجه خود را به چپ گرایان متمرکز ساخت. کمیسیون ضمن دادن اطمینان به این که فقط می خواهد مسلمانانی را که به فرایض دینی خود عمل می کنند، از کسانی که این فرایض را به جای نمی آورند، جدا کند، از آن ها خواست که به این پرسش ها پاسخ گویند:
– آیا شما مسلمانید؟
– آیا به خدا اعتقاد دارید؟
– آیا به بهشت وجهنم معتقد هستید؟
– آیا محمد را به عنوان خاتم الانبیا قبول دارید؟
– آیا در ماه رمضان روزه می گیرید؟
– آیا قرآن می خوانید؟
– آیا ترجیح می دهید با یک مسلمان هم بند شوید و یا یک غیرمسلمان؟
– آیا حاضرین زیر ورقه ای را دایر بر این که به خدا، به پیغمبر و به قرآن و به روز رستاخیز ایمان دارید، امضا کنید؟
– آیا در خانواده ای بزرگ شده اید که پدر در آن نماز می خواند، روزه می گرفت و قرآن می خواند؟
و به این ترتیب هزاران زندانی سیاسی و عقیدتی قربانی شدند…”(۸)
۴- ” …نکتهی دیگر آنکه برخی از بقایای منافقین شبهه نمودهاند که بسیاری از زندانیان از ماهیت این هیئتهای سه نفره مطلع نبودهاند و نمیدانستند که هدف هیئت رسیدگی کننده درخصوص سؤال از ارتباط زندانی محاکمه شونده با سازمان و بر سر موضع بودن او چیست؟ ولیکن خاطرات فراوانی وجود دارد که افراد باقی مانده از منافقین در آن اعتراف کردهاند که بسیاری از افراد زندانی که بر موضع خود پافشاری میکردند از نتیجهی موضعگیری به نفع سازمان مجاهدین (اعدام) اطلاع داشتهاند ولیکن باز هم بر سر مواضع انقلابی!! خود پافشاری داشتهاند. بنابراین، این شبهه نیز به استناد همین خاطرات پذیرفته نیست…” (۹)
وجیزه نویس نه فقط از حقوق بین الملل که از شهادت شاهدان جنایت سال ۶۷ هم مصادره ی به مطلوب می کند . او از میان ده ها کتاب خاطرات زندان و هزاران صفحه شهادت شاهدان عینی این جنایت، سراغ نمونه هایی می رود که به خیال اش به کار توجیه جنایت می آیند. او ادعا می کند زندانیان از ماهیت مرگ آفرینی ی جلادان اعزام شده از سوی آیت الله خمینی خبر داشتند ، اما نمی گوید چرا مسؤلین زندان و کارکنان زندان ها و حتی هییت مرگ در برابر سؤال زندانیان که :چرا ما را دو باره محاکمه می کنید، پاسخ دادند: ” می خواهیم بند نماز خوان ها را از بند کسانی که نماز نمی خوانند جدا کنیم و…” آیا جلادان برای چنین کاری قربانیان را محاکمه مجدد می کردند؟
” …صبح زود نگهبان بند اسامی ۲۴ نفر از زندانیان را خواند. اسامی برخی از آن ها عبارت بود از کمال صدر، علیرضا تشید، حسین صدرایی، کاظم خوشابی، منوچهرسرحدی زاده، سیف الله غیاثوند، منصور دلال زاده جهانگیری، کامبیز گل چوبیان، حسین قلم بر، علیرضا دریاباری، مصطفی حقیقت، سعید حدادی مقدم، غلامحسین صباغ پور و…
از همان ابتدا با القا این که می خواهند بند نمازخوان ها را از بی نمازها جدا کنند ما را به صف به داخل بند ۲۰۹ بردند، جلو بند به صف و با چشم بند ما را نگه داشتند، هنوز اگر نگوییم خوش بینی ولی بدبینی هم وجود نداشت. طوری که هم بندی کنار من که دکتر بند هم بود و می دانست من ناراحتی گوارشی دارم به من گفت: “رضا قرص هایت را آورده ای؟ ممکن است چند روزی علاف شویم.” مأموران زیادی در این محوطه در رفت و آمد بودند و با خشونت مراقب بودند که زندانیان با هم صحبت نکنند. یک به یک افراد را صدا می کردند و بعد از دقایقی برمی گشتند و به امر زندانبان در یک طرف راهرو قرار می گرفتند. هیچ گونه امکان تماس نبود تا بتوانیم بفهمیم که چه می گذرد، تا این که نوبت من شد.
مأموری مرا با خود به نزدیک در اتاقی برد، در را باز کرد و وقتی من وارد شدم گفت چشم بندت را بردار و بنشین. چشم بند را برداشتم و روی صندلی نشستم، رو به روی من میز “ال” بزرگی قرار داشت، ابتدای میز نیری حاکم شرع و دو پاسدار بالای سرش ایستاده بودند بعد از آن رازینی، بعد از او مسئولان زندان و در ادامه بازجوها و روی میز در مقابل آن ها پر از پرونده. رازینی پرسید: تو مسلمان هستی؟ من پاسخ دادم: بله. بعد پرسید: خدا را قبول داری؟ من گفتم: بله. گفت: نماز می خوانی؟ گفتم: بعضی اوقات. او گفت: می دانی اگر مسلمان باشی و نماز نخوانی تعزیر دارد، در همین زمان که رازینی صحبت می کرد نیری یک ورقه به دست پاسدار کنار میزش داد و گفت: او را ببرید و رو به من کرد و گفت: اتهام… (نام جریان سیاسی که به آن تعلق داشتم را ذکر کرد) و پذیرش خدا؟…. و در لحن اوو سؤالش این حس القا می شد که حرف مرا باور نکرده است. دوباره چشم بند زده و از اتاق به اصطلاح دادگاه توسط دو پاسدار به هواخوری های کوچک سربندهای انفرادی هدایت شدم. در آن جا یک صندلی گذاشته بودند، ورقه را به من دادند و گفتند این ورقه را پر کن و رفتند. هواخوری با میله های آهنی مشبک مسدود می شد و آسمان پیدا بود. ورقه را نگاه کردم، دستخطی کپی شده، نوشته بود: این جانب (چند نقطه که متهم اسم خود را بنویسد) در کمال صحت و سلامت اعلام می نمایم که مسلمانم و توحید، معاد و نبوت را قبول دارم و نمازهای (جای خالی که متهم بنویسد) خود را می خوانم.
اسمم را در جای خالی نوشتم ولی جای نماز را پر نکردم. پاسدارها برگشتند. برگه را دیدند گفتند چرا پر نکردی الان وضعیت طوری نیست که بخواهی ادا دربیاوری، لحن آن ها احساس غریبی در من ایجا د کرد که نمی توانستم آن را برای خود توضیح دهم. بالاخره گفتند که ۵ دقیقه بیشتر فرصت ندارم که برگه را تکمیل کنم. دوباره رفتند و من نوشتم، سعی می کنم نمازهای یومیه خود را بخوانم. پاسدارها برگشتند و برگه را گرفتند و من را با خود به راهرو برگرداندند و در طرف دیگری نشاندند که تعداد کمتری از زندانیان نشسته بودند، و بعد ما را که تعدادمان کمتر بود به اسامی خواندند و به بند دیگری انتقال دادند.
بعد از مدتی هنوز بحث بین زندانیان باقی مانده وجود داشت که دیگر زندانیان را کجا برده اند؟ آن ها در کجا هستند؟ مفهوم این دادگاه و این جا به جایی چیست؟ تا این که ملاقاتی ها دوباره شروع شد و زندانیان باقی مانده در زندان اوین از طرف خانواده هایی که به ملاقات آمده بودند متوجه شدند که رفقا و هم بندی های دیگرشان اعدام شده اند……”(۱۰)
۵- “…….آخرین نکته در زمینهی افراد اعدام شده در این سال، تعداد این افراد است که در مجموعه اقدامهای عملیات روانی بقایای مجاهدین، تعداد آنها را از ۲ هزار تا ۵ هزار نفر اعلام کردهاند و بعضاً آنها را در مجموع به ۳۰ هزار نفر نیز رساندهاند که این اختلاف آمار خود بسیار مضحک است چرا که این تعداد زندانی در آن سالها در عمل چندین برابر ظرفیت کل زندانهای جمهوری اسلامی بوده است….(۱۱)
اختلاف آمار بیش ازهرچیز نشانه ی روش و رفتارسانسور گرانه و جنایتکارانه ی حکومت اسلامی در قبال این کشتار بزرگ است. وجیزه نویس خواب نماشده ی کتل کش ” حقوق بین الملل “، خود را به فراموشی می زند که با نقض همان ” حقوق بین الملل ” دسته دسته قربانیان اعدام شده با عجله و شبانه در گورهای دسته جمعی دفن شده اند بدون اینکه به خانواده های آن ها محل دفن عزیزان شان اطلاع داده شود. هنوز پس از ۲۴ سال برخی از خانواده ها ، به ویژه در شهرستان ها به دنبال عزیزان خود می گردند و نمی دانند چه بر سر آنان رفته است . در جنایتی با ابعادی این چنینی چه کسی می تواند آمار دقیق ارایه دهد ؟ وجیزه نویس از ظرفیت زندان ها سخن می گوید ، اما روشن نمی کند منظورش کدام زندان ها ست، زندان های علنی یا صدها زندان و شکنجه گاه و قتلگاه مخفی در سراسر ایران ؟. این تفاوت آمار” مضحک”چیزی جز ویژگی جنایت پیشه گی مضحکه ای به نام حکومت اسلامی نیست.
***
وجیزه نویس بالاخره در “تحلیلی کوتاه ” ادعا می کند که “….اعدامشدگان سال ۶۷ نیز بهانهای است حقوق بشری برای بقایای منافقین تا بتوانند جیرهخواری خود را از کشورهای معاند ایران با اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ادامه دهند…”.
اما وجیزه نویس خوب می داند فقط کشتار سال ۶۷ ” بهانه ای حقوق بشری ” برای نشان دادن ضد بشری بودن حکومت اسلامی نیست ، ۵ “بهانه ی حقوق بشری” دیگر به خاطر ارتکاب به ۵ کشتاراز دگراندیشان سیاسی و عقیدتی، روشنفکران و مخالفان سنجاق پرونده ی ننگین حکومت اسلامی ست ،(۱۲) که هر کدام به تنهایی نشان از ضد بشری بودن ظاهر و باطن کریه و ترسناک این حکومت و افکار و اندیشگی ی آبشخورش دارد .
********************************
زیرنویس:
۱- مقاله ی محمد مهدی پیغمبری در سایت خبرگزاری فارس انتشار یافت . سایت ها و نشریه های مختلف در داخل ایران نیز در سطحی وسیع به انتشار این وجیزه مبادرت کردند.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910511000033
http://www.fardanews.com/fa/news/213088
۲- روایت های حاج رضا – رضایی ( شاهد جنایت های حکومت اسلامی)، در ۴۱ بخش در سایت گویا و عصر نو منتشر شد ه است. حاج رضا از کارکنان سابق قوه قضائیه با پست های دادیار، نماینده حاکم شرع ، نماینده دادستان و….. در شیراز تا سال ۱۳۶۷ ، وعضو کمیسیون عفو و بخشودگی تا سال ۱۳۸۴است.
۳- در باره کشتار سال ۶۷ در همان هنگامه ی قتل عام، آیت الله موسوی اردبیلی ، هاشمی رفسنجانی و آیت الله منتظری و… در نماز جمعه ها، نشریه های حکومتی ،مکاتبه ها ، و بعد ها درخاطرات شان نظرات و مسایلی را مطرح کردند . بخش هایی از سخنان ” تحریک آمیزوجنایتکارانه” ی آیت الله موسوی اردبیلی در برخی روزنامه ها و برنامه های رادیویی و تلویزیونی انعکاس یافت:
روزنامه رسالت ، ۱۲ و ۱۵ مرداد ماه ۱۳۶۷
خطبه های نماز جمعه، ۱۴ مرداد ماه ۱۳۶۷
کیهان ۳۰ آذرماه ۶۷، دسامبر ۱۹۸۸،شماره ۱۳۴۹۱، ص ۱۴
در کنار اظهار نظر های این حضرات ، سیاست “خط قرمز ” در باره ی این کشتار در رسانه ها اعمال شد. با این حال برخی از اهالی قلم وسیاست به این کشتار اشارتی داشتند . برای نمونه پس از ۱۶ سال گذر از کشتار۶۷، آرش سیگارچی خبرنگار روزنامه “گیلان امروز” عکسی از خاوران منتشر و به کشتار ۶۷ اشاره داشت ، به همین خاطر این روزنامه نگار توسط وزارت اطلاعات احضار و بازجویی شد.( مهر ماه سال ۱۳۸۳) . با بر آمد جنبش سبز و مطرح شدن میرحسین موسوی پرسش هایی از ایشان در باره ی کشتار سال ۶۷ در داخل ایران مطرح شد، که پاسخ ها چیزی شبیه به توجیه های وجیزه نویس بودند.
۴- ۵و۶منبع شماره ۱
۷- بقایی، غلامرضا: زندان یونسکو “دزفول” و آن تابستان سیاه، سایت اینترنتی “اخبار روز”، شهریور ۱۳۸۲ (بخشی از این مطلب در “اتحاد کار” شماره ۱۱۲ چاپ شده است.)
۸- آبراهامیان، یرواند: کشتار تابستان ۶۷، سال ۱۳۷۲………………
۹- منبع شماره ۱
۱۰- به یاد آن همه جان های بی قرار، سخنرانی رضا در مراسم بزرگداشت خاطره اعدام شدگان تابستان ۶۷، دانشگاه تورنتو (کانادا)، سپتامبر ۲۰۰۳، (شهروند، شماره ۶۳۵، جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۸۲).
۱۱- منبع شماره ی ۱
۱۲- حکومت اسلامی در کنار بیش از سه دهه جنایت های پراکنده ،تا کنون مرتکب ۶ کشتاربا برنامه و سازمان یافته از دگراندیشان سیاسی و عقیدتی و مخالفان خود شده است :
۱- کشتار سال ۵۹-۵۸ ( وابستگان به رژیم پهلوی ، کشتار کردستان، ترکمن صحراو….کشتار اقلیت های مذهبی به ویژه بهاییان)
۲- کشتار دگراندیشان سیاسی و عقیدتی و مخالفان در خارج از مرزهای جغرافیایی که از سال ۵۸ آغاز شد.
۳- کشتار سال ۶۱-۶۰
۴- کشتار سال ۶۷
۵- قتل های زنجیره ای که به احتمال از سال ۶۷ آغازشد.
۶- کشتار فعالین و هواداران جنبش سبز
از: گویا