اِما گلدمن میگوید: “نظمی که بر پایهی تسلیم مردم و از طریق رعب و وحشت مستقر گردد، امنیت را تضمین نمیکند اما این تنها نظمی است که دولتها تا کنون به آن دست یازیدهاند. توافق و صلح اجتماعی از همبستگی منافع شکل میگیرد. در جامعهای که افرادی همیشه کار میکنند ولی از نعمات زحمت خود بهره نمیگیرند، همبستگی منافع یک توهم است. از اینرو توافق اجتماعی معنی و مفهومی ندارد. بنابراین کل زراد خانهی دولتها، قوانین،پلیس، ارتش، دادگاه، قوهی مقننه، زندان و غیره به شدت در کار هستند تا این مجموعهی متضاد را با هم به توافق برسانند و نظم را برقرار سازند.” (۱)
در جوامع دموکراتیک تمایز روشنی بین حدود و حیطهی قدرت دولت و مردم وجود دارد و دولت تنها در چهارچوبی که قانون تعیین کرده، میتواند عمل کند. نهادهای جامعهی مدنی، نماد قدرت مردم هستند و فعالیتهای دولت و نهادهای وابسته به آن را دیدهبانی میکنند تا حقوق شهروندان نقض نگردد و خواسته و مطالبات شهروندان و به ویژه گروههای اجتماعی که در حاشیهی جامعه هستند، در جامعه مطرح گردد.
رژیمهای اقتدارگر این تمایز را محترم نشمرده و کل سیستم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه را زیر سایهی تاریک خود نگه میدارند. اقتصاد جامعه در دست نهادهای وابسته به قدرت و افرادی که در حلقهی تنگ قدرمندان قرار دارند، متمرکز میشود. از تکثر احزاب و نهادهای سیاسی در دولتهای قدرت محور خبری نیست و دولت، قدرت خود را در تمام حوزههای زندگی عمومی شهروندان و حتی حوزهی خصوصی آنان با اتکا به ابزارهای خشونت و ساز و کارهای خود اعمال میکند. وجود و حیات سالم و پویای جامعهی مدنی نیاز به آزادیهای اولیهی انسانی، آنگونه که در منشور حقوق بشر آمده و مورد تایید جامعهی جهانی است، از جمله آزادی اجتماعات، بیان و مذهب دارد و عملکرد این نهادهای جامعهی مدنی در واقع نقش کامل کنندهای بر نقش و عملکرد دولت دارد.
ساز و کارهای جوامع دموکراتیک و ایجاد تغییر از بسیج نیروهای اجتماعی، دیالوگ و گفتگوهای کلان اجتماعی و تعامل پیرامون موضوعات کلیدی و تنشزای اجتماعی و سپس تدوین و تدقیق قانون صورت میگیرد. اما تعامل در جامعهای که آزادیهای اجتماعی و سیاسی در آن وجود نداشته باشد، در جامعهای که شهروندان نتوانند گرد هم آمده و در فضایی امن نظرات خود را مطرح کنند، چالشها را مورد بررسی قرار دهند، آسیب شناسی شکافهای اجتماعی را بنمایند و در صدد تفسیر آن برآیند، امکان پذیر نیست.
در ایران، علیرغم وجود تعداد قابل توجه سازمانهای غیر دولتی، به دلیل عدم وجود آزادیهای اجتماعی، کنشکران اجتماعی و فعالان حقوق انسانی این امکان را ندارند تا نظرات، انتقادات و عقاید خود را بیان کرده؛ زیرا چون بهاره هدایت، فعال دانشجویی و جنبش زنان به اتهام “توهین به ریاست جمهوری و مقام معظم رهبری و اقدام علیه امنیت ملی”، و یا چون نرگس محمدی که به میزان تکان دهندهی اعدامها در جامعهی ایران معترض است به زندان افکنده میشوند؛ کنشگرانی که شایستهی آن هستند که مورد تقدیر جامعه قرار گیرند زیرا برای جامعهای که در آن احترام به حقوق انسانی رعایت شود، میکوشند.
با این مقدمه به یکی از تمرینهای دموکراسی و تبلور آن در زندگی روزمره در جامعهی امریکا میپردازیم.
“انستیتو بدون خشونت لسآنجلس (INVLA (2″ در ماه اگوست ۲۰۱۵ به مناسبت پنجاهمین سالگرد جنبش (Watts(3 که در طول ۶ روز متجاوز از ۴۰ میلیون دلار خسارت ببار آورد و یکی از بزرگترین اعتراضات مردم در زمینهی حقوق مدنی در امریکا بود و در پاسخ به این امر که خشونت اعمال شده از طرف پلیس امریکا به ویژه در مورد سیاه پوستان که در محلات فقیر زندگی میکنند یکی از تنشهای اجتماعی محوری در جامعهی امریکا میباشند یک سلسله گفتگو و تعامل بین شهروندان و پلیس لسآنجلس را با همکاری تعداد کثیری از نهادهای مدنی لسآنجلس، سازمانهایی که برای صلح اجتماعی از طرف تعامل فعالیت میکنند، سازمانهایی که برای طرح خواستهها و مطالبات مردم و ایجاد فضای امن و سالم برای جوانان فعالیت میکنند در شهرهای لسانجلس (County)برگزار نمودند.
طبیعتاً رفتار غیرانسانی و خشونت بار با سیاهپوستان امریکایی ریشه در تاریخ شرمآور بردگی داشته و اگرچه جامعهی امریکا راه درازی را برای حقوق انسانی و مدنی شهروندان طی نموده اما هنوز لایههای تبعیضات نژادی در جامعهی امریکا نسبت به ساکنین غیر سفید پوست وجود دارد و در حیات اقتصادی-اجتماعی جامعه تبلور مییابد.
پلیس در امریکا نسبت به سایر کشورهای اروپایی و امریکای شمالی در مقیاسی تکان دهنده به خشونت متوسل میگردد. بر اساس تحقیق روزنامهی گاردین در ۶ ماه اول سال ۲۰۱۵، ۷۳۲ نفر توسط پلیس در امریکا کشته شدهاند و تخمین زده میشود که این تعداد در سال ۲۰۱۵ به ۱۱۰۰ نفر برسد. از تعداد افرادی که توسط پلیس جان خود را از دست دادهاند، در ازای هر یک میلیون نفر ۸۳/۱ نفر سفید پوست ۲ نفر امریکای لاتین تبار و ۶۴/۴ نفر سیاه پوست کشته شدهاند. همچنین ۱۰۲ نفر از افرادی که توسط پلیس کشته شدهاند، افرادی بدون سلاح بودند. در همین گزارش آمده است که در ۲۴ روز ماه جون ۲۰۱۵، ۵۹ نفر در امریکا توسط پلیس به قتل رسیدهاند، در حالیکه در انگلستان در طول ۲۴ سال قبل، ۵۵ نفر توسط پلیس به قتل رسیدهاند(جمعیت امریکا ۳۱۶.۱ میلیون و جمعیت انگلستان ۵۶.۹ ملیون نفر میباشد).
نکتهی جالب توجه آن است که خشونت پلیس به ویژه در مورد سیاه پوستانی که در مناطق فقیر به سر میبرند، اگرچه یکی از چالشها و تنشهای اجتماعی در امریکا میباشد که ریشه در فقر اقتصادی و فرهنگی و تبعیضات دیرپای نژادی امریکا دارد؛ اما در متن دموکراسی نسبی موجود در امریکا جامعهی مدنی و نهادهای مستقل از دولت، وجود آزادیهای اجتماعی چون آزادی اجتماعات و بیان، این امکان را میدهد که بین شهروندان و پلیس، در فضایی امن تعامل صورت گیرد.
در سلسله گفتگوهایی که از طرف انستیتو بدون خشونت در لسآنجلس برگزار گردید، من نیر این افتخار را داشتم که از طرف سازمان Mediators Beyond Borders International دعوت شدم تا یکی از این گفتگوها را اداره نمایم. عنوان این گفتگوها، “آینده نقش پلیس و حفظ نظم” بود.
محل این جلسه، که من یکی از گردانندگان آن بودم، در دفتر “ائتلاف برای عدالت جوانان” بود که هدف این ائتلاف کمک و یاری به جوانان به منظور آشنایی آنان به حقوق خود، توانمندی جوانان، بازگرداندن جوانان سیاهپوست محلههای فقیر به زندگی سالم، مقابله با بسیج گروهای مسلح و خیابانی جوانان (Gangs) و عدالت اجتماعی، اقتصادی و در مجموع صدای رسای جوانانی میباشد که به علت فقر و تبعیضات نژادی در چنگال خشونت و اعتیاد گرفتارند و نمیتوانند از پتانسیل خود برای تعالی خود و جامعهی پیرامونشان بهره گیرند. در این مرکز حدود ۱۲۰ نفر از شهروندان و اهالی محل و ۴ پلیس که دو سیاه پوست، یک سفید پوست و یک زن بودند، حضور داشتند.
از چند دقیقهای که فرصت بود تا جلسه شروع گردد، بهره جسته و از نقاشیهایی که توسط جوانان محله بر روی دیوار بود، عکس گرفتم. گوشهی سالن اجتماع، یادبودی با شمعهای متعدد و عکس جوانانی بود که در این محله توسط پلیس کشته شده بودند. این چیدهمان دائمی در سالن بزرگ اجتماعات این مرکز یادآور آن است که سیکل خشونتهای اجتماعی باید شکسته شود و از طریق ساز و کارهایی که از خشونت در آن نشانی نیست و تکیه بر مقاومت مدنی دارد، باید تنشها و تعارضات اجتماعی را چارهجویی کرد.
گروهی که من آن را هدایت کردم، از ۱۵ نفر با تنوع سنی، جنسیتی و جنسی مناسب برخوردار بود و همان طور که اشاره شد، پلیس سفید پوست نیز به گروه ما پیوست و اکثریت قریب به اتفاق گروه ما سیاهپوستان محله بودند.
در این گروه مادری بود که ۷ سال پیش، پسرش توسط پلیس کشته شده بود و زن جوانی بود با کودک سه سالهی خود، که دوست پسرش توسط پلیس کشته شده بود. آغاز بحث با خشم، اعتراض و توهین اهالی محل به پلیس همراه بود. کسانی که چه بسا هیچگاه در فضای امنی نتوانسته بودند رو در رو خشم خود را نسبت به پلیس ابراز کنند. پلیسی که در گروه ما بود، فردی با مهارتهای بالا در زمینهی تعامل در چنین فضاهایی بود و تنش را با صحبت آرام خود کم میکرد.
پیشنهادات موثر و جالبی در نهایت برای کاهش خشونت توسط پلیس از طرف جمع داده شد که برخی از آنان از جمله نکات زیر بودند:
۱- حفظ امنیت و ایجاد فضای سالم برای جوانان فرآیند عدالت اقتصادی، دسترسی به امکانات آموزشی و ایجاد مراکز جلب جوانان به فعالیتهای گروهی و سالم دارد.
۲- پلیس هر محله باید از افراد همان محله باشد تا با دینامیسم و روابط شهروندان و اهالی منطقه آشنا باشد و از نظر فرهنگی بتواند با ساکنین محله ایجاد ارتباط کند.
در محلهای که جلسه در آن برگزار گردید، چند ماه پیش جوانی که همهی اهالی میدانستند “ناتوان ذهنی”(در اصطلاح عامیانه، عقب افتاده) است، توسط پلیس به قتل رسیده بود و چند تن به این نکته اشاره کردند که اگر پلیس از همان محله بود به این مسئله به خوبی واقف بود و میتوانست بدون خشونت با آن جوان برخورد کند.
۳- برای حفظ امنیت، اعتماد بین شهروندان و نیروی پلیس کلیدی است اما این اعتماد در شرایط کنونی وجود ندارد.
۴- فرهنگ درونی ادارات پلیس آلوده به انگارههای ذهنی و باورهای نژادی است و باید آسیب شناسی و چارهجویی گردد.
۵- نقش پلیس حفظ امنیت مردم است و اذیت و آزار خیابانی، بهانهجویی در توقف افراد در خیابان و خشونت در برخورد با افرادی که نه مسلح هستند و نه رفتار خشونت باری نشان دادهاند، باید مورد تعقیب قانونی قرار گیرد.
در پایان یکی از زنان میانسال گروه گفت: “شما از سیستم پاسداری میکنید و سیستم از شما؛ از اینروست که عدالت هیچگاه برای پلیسهایی که بر خلاف قانون به خشونت مبادرت ورزیدهاند، انجام نمیگیرد.”
گزارشی که گردانندگان متعدد در سراسر این جلسات از مجموعهی بحثها و دریافتها جمع آوری میکنند، میتواند در بر گیرندهی پیشنهادات سازندهای برای تضعیف خشونت و چارهجویی برای این سلسله تعارضات اجتماعی باشد.
این تجربه را با این امید که بتوان روزی از چنین تجلیهای دموکراسی در حیات روزمره در ایران بهره گیریم، ترک کردم. تحقق دموکراسی و احترام به حقوق مدنی شهروندان در ایران نیاز به تغییرات ساختاری دارد که همآهنگی و همسویی جنبشهای اجتماعی گوناگون و حضور میلیونی مردم در این جنبشها، میتواند به آن تحقق بخشد و به قول آرِن داتیروی “روی دنیای دیگری نه تنها امکان پذیر است، بلکه او در راه است. در یک روز ساکت، من حتی صدای نفسهایش را میشنوم.”
پینوشتها:
۱- اِما گلدمن، فعال سیاسی، نویسنده و سخنران که نقش موثری در شکلگیری فلسفهی سیاسی در اروپا و امریکا در نیمهی نخست قرن بیستم داشت.
۲- برای اطلاعات بیشتر به وبسایت ” http://invla.org/” مراجعه کنید.
۳- جنبش واتس، یکی از مهمترین اعتراضات مدنی در امریکا میباشد. در ۱۱ آگوست ۱۹۶۵، مارکوئت فرایِ سیاه پوست در حین رانندگی توسط پلیس دولتی سفید پوستی به نام لی مینی کی بر این گمان که راننده مست است، او را متوقف میکند. این امر باعث برخورد شدید پلیس با مردم شد و متعاقب آن ۶ روز خیزش عمومی و اعتراض صورت میگیرد. در خلال این ۶ روز، متجاوز از ۱۴ هزار تن از نیروهای گارد ملی در جنوب لس آنجلس آماده باش میشوند و در منطقهای به وسعت ۴۵ مایل حکومت نظامی برقرار میگردد. در این اعتراضات، ۳۵ نفر کشته و هزاران نفر زخمی و ۴۰۰۰ نفر دستگیر میگردند. جنبش واتس زائیدهی فقر، بیکاری و شرایط سخت زندگی، عدم وجود امکانات آموزشی و دیگر نارسائیهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در تاریخ ثبت گردید. برای اطلاعات بیشتر به وبسایت ” http://crdl.usg.edu” مراجعه کنید.